با سلام و خسته نباشید جواب شیعه به سخنان زیر چیست؟
حسین نمیخواست با لشکر کم در مقابل لشکر بزرگ بجنگد،این است که وقتی محاصره شد، از آنها خواست راه را برایش باز کنند تا خودش پیش یزید برود یا به مدینه برگردد، ولی توطئه گران خواب های دیگری برای او دیده بودند.
پس حسین وقتی قیام کرد که تصور میکرد، لشکر بزرگی دارد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دليل حركت امام رابايد از كلام خود امام جويا شويم.
امام حسين(ع) هدف خروج از مدينه را در وصيتنامه اش چنين بيان مي كند:
... و جز اين نيست كه براي اصلاح در ميان امت جدم خارج شدم. مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علي(ع)رفتار نمايم. (1)
امام حسين(ع) پيش از نامه نگاري هاي كوفيان و دعوت آنان، با حكومت يزيد به مخالفت برخواست و مخالفتهاي خود را در مدينه سپس مكه اعلان نمود حتي در مكه به نامه نگاري هائي براي سران قبايل بصره به هدف روشنگري پرداخت. پس از اين وقايع بود كه كوفيات از مخالفت حسين بن علي آگاه شده از وي دعوت وبه وي اعلان وفاداري نمودند.
آن حضرت هيچ گاه در پي صلح به همراه تمكين و يا عدم جهاد در مقابل يزيد و اعوان او نبود. البته لازم به ذكر است كه دين اسلام و بالتبع آن اهل بيت عصمت(ع) همواره خواهان صلح و دوستي و آرامش در ميان امت هاي مختلف بوده اند، ولي وقتي كيان ارزش ها و ارض و عرض اسلام و مسلمين به خطر بيفتد، آيا بايد باز هم دم از صلح و دوستي زد؟ اسلام با هرگونه جنگ و خونريزي مخالف است. اما اين مخالفت تا حدودي است كه احكام الهي و ارزش هاي انساني و اسلامي مورد هجمه همه جانبه قرار نگيرد.
امام در جلسه اي، عمر سعد را فرا مي خواند و مي گويد: «فرزند سعد! آيا مي خواهي با من بجنگي، در حالي كه مرا مي شناسي و مي داني پدر من چه كسي است و آيا از خدايي كه برگشت تو به سوي اوست نمي ترسي؟ آيا نمي خواهي با من باشي و از اينها (بني اميه) دست برداري كه اين عمل به خدا نزديك تر و مورد توجه توست. (2)
سخن مهربانانه و خيرخواهانه حضرت با دشمن سرسخت و قسم خورده خويش، نه از سر مذاكره، صلح، و يا خداي ناكرده ناتواني و عجز بلكه از رهگذر موعظه و نصيحت است تا او را از پرتگاه سقوط و فلاكت نجات بخشد.
حضرت در اولين سخنراني در روز عاشورا خطاب به دشمنان مي فرمايد: «... مردم! حرف مرا بشنويد و در جنگ و خونريزي شتاب نكنيد تا من وظيفه خود را كه نصيحت و موعظه شماست، انجام و انگيزه سفر خود را به اين منطقه توضيح دهم. اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف در آمديد راه سعادت را دريافته ايد و دليلي براي جنگ با من نداريد و اگر نپذيرفتيد و از راه انصاف نيامديد همه شما دست به هم بدهيد و هر تصميم و انديشه باطل كه داريد درباره من به اجرا بگذاريد و مهلتم ندهيد». (3)
امام(ع)با اين كه مي ديد دشمن به تمام معنا آماده جنگ است تا آن جا كه از رسيدن آب به اردوگاه آن حضرت نيز جلوگيري نموده است ودقيقه شماري مي كند كه با كوچك ترين اشاره اي حمله را آغاز كند، ولي آن حضرت، نه تنها حاضر نبود شروع به جنگ نمايد، ‌بلكه مي خواست تا جايي كه ممكن است آنان را موعظه و نصيحت كند كه از طرفي راه حق را از باطل تشخيص دهند و از طرف ديگر مبادا در ميان آنان كسي ناآگاه و ناشناخته در ريختن خون امام ـ عليه السّلام ـ شركت كند و بدون توجه و آگاهي از حقيقت امر در ورطه سقوط و بدبختي ابدي قرار بگيرد. مشخص است كه هدف امام، حد اعلاي جهاد كه همان امر به معروف و نهي از منكر و هدايت انسان ها به سوي فلاح و صلاح بوده است و اين هدف، غير از صلح با دشمنان قسم خورده مي باشد.
امام حسين(ع) بعد از مواجهه با حرّ و اطلاع از مأموريت او، از حرّ خواست تا اجازه دهد، كاروان حضرت در بيابان نينوا و يا غاضريات يا شفيه فرود آيند. اما حر با اين پيشنهاد موافقت نكرد.
اگر امام تنها به جنگ فكر مي كرد در پاسخ زهير بن قين كه به امام(ع) پيشنهاد كرد كه براي ما جنگ كردن با اين گروه اندك، آسان تر است از جنگ كردن با افراد زيادي كه در پشت سر آنهاست. امام بايد پيشنهاد او را مي پزيرفت اما امام در پاسخ به پيشنهاد زهير چينن فرمود: «ما كنت لا بد اهم بالقتال» من هرگز شروع كننده جنگ نخواهم بود. (4)
سياست حسين بن علي(ع)در جلوگيري از آغاز جنگ، دقيقاً در راستاي تاكتيك هاي جهادي پدر بزرگوارشان بوده است. حضرت علي(ع) در جنگ جمل آن گاه كه در مقابل دشمني كه دو بار دست به حمله زده و بهترين مسلمانان و شيعيان را در بصره به قتل رسانيده است قرار مي گيرد،‌به ياران خود دستور مي دهد: «شما شروع به جنگ نكنيد. با شمشير و نيزه به آنان حمله ننماييد و در خونريزي بر آنان سبقت نجوييد...»(5)
هدف امام حسين هدايتگري بود اين هدف هم با توسل به زور و از راه جنگ و خونريزي امكان پذير نيست؛ بلكه جنگ، آخرين حربه اي است كه در صورت مسدود شدن تمام راه ها بايد به آن متوسل شد.
پي نوشت ها :
1. الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، چاپ اول، سال چاپ1411، ناشر دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع
2. مقتل خوارزمي، چاپ اول، قم، انوار الاهدي،1481، ج 1، ص 347.
3. ابن اثير، الكامل، بيروت، 1358، ج4، ص61-62.
4. تاريخ طبري، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان، ج 4، ص 309.
5. نصر بن مزاحم، وقعهٔ صفين، منشورات مكتبه آيت الله مرعشي نجفي، ص۱۵۳؛ ابن اعثم الفتوح، دارالندوهٔ الجديدهٔ، ج۲، ص۴۹۰.
موفق باشید.