تا زمان حیات پیامبر ص دین اسلام واحد بود و پس از آن مذاهب شکل گرفتند.سوال من این است که نماز و اذان زمان پیامبر بیتر شبیه کدام مدهب است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد سوال اول شما بايد گفت كه بنا بر قول قوي قدمت شيعه به زمان حيات حضرت رسول اكرم(ص) برمي گردد و خود ايشان نيز بر استفاده از اين لفظ تاكيد داشته اند. عده‏اي‏ از صحابه بزرگ از همان اوايل بعثت، مجذوب امير مومنان شدند و به نام «شيعه‏ علي» شهرت يافتند. در حديثي از ايشان در شان نزول آيات 7 و 8 سوره بينه (1) نقل شده است: «يا علي! در اين آيه شريفه، مراد از خير البريه تو و «شيعيانت» مي باشيد. روز قيامت تو و شيعيانت در حالي كه خداوند از شما راضي و شما هم از خداوند راضي و خشنود هستيد مي آييد.»(2) به علاوه در زمان حيات پيامبر خدا(ص) چهار تن از بهترين صحابه خاص پيامبر يعني سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقدارد بن اسود و عمار ياسر داراي اين لقب (شيعه) بوده اند.(3) اما مذهب اهل سنت سالها بعد و با ظهور امام هاي چهارگانه آنها شكل گرفت.
خواندن نماز با دستان بسته روشي است كه بعد از زمان پيامبر گرامي اسلام (ص) ابداع شده است. در متون اهل سنت نوشته شده است:
ابو حميد ساعدي صحابي بزرگ، براي گروهي از صحابه كه در ميان آنان ابو هريره، سهل ساعدي، ابو قتاده، حارث بن ربعي و محمد بن مسلمه، حضور داشتند، كيفيت انجام نماز را از رسول خدا(ص ) نقل كرد. نيز از جزييات و حتي از مستحبات ريز و درشت آن نام برد؛ ولي از چنين عملي (دست روي دست نهادن در نماز) سخني نگفت.(4)
اگر روش پيامبر اكرم (ص) چنين بود، او يادآور مي‌شد و يا اصحاب تذكر مي‌دادند. مشابه اين نقل، از زبان امام صادق (ع) به وسيله حماد بن عيسي نيز در كتاب‌هاي شيعه نقل شده است. (5)
بيهقي از محدثان برجسته اهل سنت در سنن خود مي‌گويد: از حديث سهل بن سعد استفاده مي‌شود كه خواندن نماز با دستان بسته بعد از پيامبر (ص) به وجود آمده است، چون حديث مي­گويد"كان الناس يؤمرون" يعني بعد از پيامبر به مردم دستور داده مي شد با دست بسته نماز بخوانند. در حالي كه اگر اين كار از پيامبر بود، آن را به پيامبر نسبت مي­داد.(6)
در فقه اماميه (مذهب جعفري) انجام نماز با دستان بسته، بدعت و حرام است. امير مؤمنان، علي (ع) مي‌فرمايد: "لايجمع المسلم يديه في الصلاة و هو قائم بين يدي الله يشبه باهل الكفر من المجوس" (7) يعني نمازگزار دست‌هاي خود را در حالي كه در برابر خدا ايستاده است، روي هم قرار ندهد كه با اين عمل، به كفار از مجوس شباهت پيدا مي كند.
گفتني است كه همه فرقه‌هاي اهل سنت، دست بسته نماز نمي‌خوانند، مانند مالكي‌ها. اين از اموري است كه از زمان خليفه دوم مرسوم شده و ما آن را بدعت و حرام مي‌دانيم. مسلماً رسول خدا(ص) و امير مؤمنان با دست باز نماز مي‌خواندند. بايد توجه داشت آن هايي هم كه با دست بسته نماز مي­خوانند ،آن را مستحب مي دانند.
به هر حال تغييرات و تشريعاتي كه از سوي خلفا، پس از رحلت رسول اكرم (ص) صورت گرفت، مانند تكتف (دست بسته نماز خواندن)، كه از زمان عمر خليفه دوم مرسوم شد و آن را به داستاني مربوط مي كنند كه وقتي اسيران ايراني را نزد عمر بن خطاب آوردند، عمر بن خطاب آن ها را دست بسته ديد و پرسيد، چرا چنين كرده ايد؟ گفتند: رسم ما ايرانيان اين است كه در برابر پادشاهان مان چنين مي ايستيم. عمر بن خطاب از اين حالت خوشش آمد و دستور داد از اين پس در نماز چنين بايستند. مردم هم مطابق دستور عمل كردند و به اين ترتيب سنت شد.(8)
ماشيعيان در گفتن اذان ازسيره وروش پيامبر (ص) تخطي نكرده ايم بلكه در اذان همان جملاتي را مي گوييم كه جبرئيل به پيامبر(ص) و پيامبر همان را به مسلمانان تعليم فرمود. ما معتقديم كه «اشهد أنّ علياً ولى اللَّه» چه در زمان پيامبر و چه بعد از آن و چه در زمان كنونى جزء اذان و اقامه نبوده و نيست. به اين مسئله همه فقهاي شيعه ومراجع معظم تقليد در كتاب هاي فقهي ودر رساله هاي عمليه خود تصريح كرده و نوشته اند كه« اشهد ان عليا ولي الله» جزء اذان واقامه نيست. هر كس مي تواند به رساله مراجع تقليد بحث احكام اذان واقامه مراجعه نمايد ومسئله را ببيند. (9)
بندهاى اذان نزد شيعه هجده تا است؛ در آغاز چهار اللَّه‏اكبر، سپس اشهد ان لااله الاّاللَّه، اشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه، حى على الصلاة، حى على الفلاح، حى على خير العمل، اللَّه‏اكبر و لااله الاّ اللَّه، هر كدام دوبار و بندهاى اقامه هفده تا است مانند بندهاى اذان با اين تفاوت كه لااله الاّ اللَّه آخر يكى است و قد قامت الصلاة دوبار اضافه شده و اللَّه‏اكبر دوبار گفته مى‏شود.
بنا بر اين، از ديدگاه شيعه « اشهد انّ عليّاً ولىّ اللَّه» جزء اذان و اقامه نيست، بلكه به عنوان تبرك و ثواب گفته مى‏شود.
اين مسئله هم در آغاز نبود. بعدها كه بنى اميه و مخالفان سرسخت آن بزرگوار، در قنوت نماز و در منابر خود، حضرت علي (ع) را دشنام داده و لعن مى‏كردند، شيعه به عنوان مبارزه با اين اعمال زشت و ناپسند و غير شرعى، نام مقدّس حضرت را در اقامه و اذان گنجاند و به عنوان اين كه نام مقدس حضرت مبارك است و شهادت به ولايت آن حضرت در تكميل شهادت به رسالت پيامبر است و اذان و اقامه با ذكر آن ثواب بيشترى دارد، آن را در اذان و اقامه قرار داده اند؛ در هر حال اين بخش جزء اذان و اقامه نيست.
اما در مورد اهل سنت ايشان به سيره پيامبر در اذان عمل نمي كنند ، بلكه به سيره خليفه دوم (عمر) عمل مي كنند. به اعتراف تمام مسلمانان، حذف «حي علي خير العمل» از اذان و جايگزين كردن عبارت «الصلوه خير من النوم» به جاي آن ، توسط عمر انجام شد تا مسلمانان با رو آوردن به بهترين عمل (نماز) از جهاد و جنگ با دشمنان اسلام يا فتح سرزمين ايرانيان باز نايستند.(10)
پي نوشت ها:
1. إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُ الْبرِيَّةِ جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِِّمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَرِى مِن تحَتهِا الْأَنهْارُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضىِ‏َ اللَّهُ عَنهْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ لِمَنْ خَشىِ‏َ رَبَّهُ؛ (امّا) كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات (خدا) يند! پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن مى‏مانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و اين (مقام والا) براى كسى است كه از پروردگارش بترسد!
2. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، 1421ق، ج8 ص589.
3. ابوحاتم رازى، احمدبن حمدان، الزينة في الكلمات الاسلامية و العربية، تصحيح عبد اللّه سلوم سامرايي، دار الحريه، بغداد، 1392 ق، ص 259.
4. بيهقي، السنن الكبري، انتشارات دارالفكر ، بيروت، 1416ق، ج 2 ، ص 28.
5. عاملي،شيخ حر، وسائل الشيعه، قم، انتشارات آل البيت، 1414ق، ج 5، ابواب افعال الصلاة، باب 1 ،حديث 1 و 2.
6. سنن الكبرى، همان.
7. سبحاني، جعفر، منشور عقايد اماميه، قم، انتشارات مؤسسه تحقيقاتي امام صادق(ع)، 1376ش، ص 279 و 280.
8. آيه الله خويي، سيدابوالقاسم، مستند العروه الوثقي، قم، انتشارات مكتبه آيه الله العظمي مرعشي نجفي، بي تا، ج 4، ص 445.
9. بني هاشم خميني، سيد محمد حسن، توضيح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1377ش، ج۱ ص ۵۱۹.
10. صنعاني، عبدالرزاق بن همام، المصنف، دارالكتب السلفيه، قاهره، 1409ق، ج 1، ص 474.
موفق باشید.