باتوجه به اینکه خداوند در آیه 18 سوره یونس شفیع قرار دادن هر چیزی بین خود و خدارا منع کرده و آ ن را از اعمال مشرکان می داند شفیع قرار دادن ائمه نمونه ای از شرک نیست؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بله همانطور ملاحظه مي كنيد و در آيه 18 سوره يونس هم آمده، خدا عبادت و دعاي مشركان را تخطئه مي كند. چون آن ها به بت هاي چوبي و سنگي يا انسان هايي مثل خود يا شياطين يا ملائكه به عنوان "رب" و "شريك خدا" در تدبير جهان متوسل مي شدند، در حالي كه اعتقاد آنان بي پايه بوده و آن ها هيچ كدام، شريك خدا نبودند و اصلا شاني در تدبير نداشتند يا اگر مانند ملائكه شاني در تدبير داشتند، شأنشان كارگزاري و اجراي امر خدا بود ،نه اين كه شريك خدا باشند و در عرض خدا قرار بگيرند. اين عمل(تراشيدن شريك براي خدا و خواندن او) بزرگ ترين ظلم به خداي يگانه است.
اما شيعه پيامبر و امامان را رب و شريك خدا در تدبير نمي داند، بلكه آنان را برگزيدگان خدا مي داند كه خدا در قرآن محبت و اطاعت آنان را واجب كرده، آنان را واسطه هدايت و رحمت و فيض خود ساخته، از ما خواسته به آنان متوسل شويم و دست آنان را بگيريم تا ما را به خدا برسانند.
پس عمل شيعه با عمل مشركان كه در آيه بالا مورد نهي قرار گرفته، دو تفاوت اساسي دارد:
1. شيعه پيامبر و امامان را رب و شريك خدا نمي داند.
2. توسل شيعه به پيامبر و امامان هم به امر خود خداست كه محبت و اطاعت آنان را لازم و واجب ساخته، ما را براي هدايت يابي و رسيدن به سعادت به در خانه آنان فرستاده، آنان را واسطه فيض و رحمت خود قرار داده است.
ما هميشه حاجات مان را فقط از خود خدا مي خواهيم. اما براي حاجت خواستن ابتدا در محضر خدا به پيامبرش و جانشينان پيامبرش كه بندگان مقرب خدا هستند، عرض ارادت مي كنيم. از خدا مي خواهيم همچنان كه ما به امر او به اين مقربان ارادت داريم و مطيع شان هستيم و محبت شان را در دل داريم، او هم به خاطر محبتي كه به آنان دارد و به خاطر محبتي كه به اطاعت كنندگان از آن ها دارد، به ما توجه كند و گناهان مان را ببخشد و توفيق بندگي بيش تر به ما بدهد و حاجات مان را برآورد.
اگر هم خود پيامبر و امام را صدا مي زنيم، به عنوان مقربان و محبوبان و بندگان برگزيده خدا صدا مي زنيم. خدا اين تقرب و محبوبيت و برگزيدگي را در قرآنش به ما اعلام كرده و به ما اجازه اين گونه صدا كردن را داده، بلكه بدان دعوت كرده است.
فرق است بين كسي كه به بنده محبوب سلطان متوسل مي شود و از او به عنوان اين كه بنده محبوب سلطان است، مي خواهد نزد سلطان براي وي شفاعت كند با كسي كه به شخصي كه سلطان اصلا به او ارادتي ندارد، متوسل مي شود و او را محبوب بلكه شريك و هم عرض سلطان شمرده و از او مي خواهد نزد سلطان وي را شفاعت كند.
فرد دوم براي سلطان شريك تراشيده كه بزرگ ترين ظلم است. فردي را كه محبوب سلطان نيست، محبوب او خوانده كه افترا بر سلطان و ظلم بزرگ تر ديگر است. بدون اجازه و امر سلطان از او شفاعت و واسطگي طلبيده است كه اين هم تحميل بر سلطان و تعيين تكليف براي او و جسارتي بزرگ به ساحت اوست.
ريشه اصلي توسل در قرآن كريم آمده:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ(2)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و با وسيله به او توسل جوييد.
با توجه به اينكه كلمه وسيله در آيه اطلاق دارد، شامل همه امور معنوي ميشود كه انسان را براي دريافت حاجت از خداوند كمك ميكند، بنابر اين همان طور كه براي گرفتن حاجت به خانه خدا و حجر الاسود و نماز و روزه و درود به پيامبر متوسل ميشويم، به ارواح و قبور مطهر پيامبر، اولياي الهي، و بندگان صالح نيز ميتوان متوسل شد و آن ها را در پيشگاه خداوند شفيع قرار داد و از خداوند حاجت خواست.
حكمت اعطاي اين نقش به بزرگان دين و اولياي الهي، جايگاه معنوي آنان است، همه موجودات عالم هستي، آيات و نشانههاي حضرت حقاند، هر موجودي به اندازه وسعت وجودي خود نشانگر اسما و صفات خداوند هستند، عاليترين و تابناكترين جلوه و ظهور حضرت حق تعالى در آينه وجود پيامبر و ائمه تحقق يافته است، آن ها مظهر كامل اسما و صفات خداوندند، توسل به ارواح و قبور مطهر آنان توجه به مظاهر اسماي خداوند است. براي دريافت فيض الهي . اين كار از نظر عقلي و شرعي نه تنها محذوري ندارد، بلكه يك كار پسنديده است. در آموزههاي ديني در اين باره دلايل بسيار وجود دارد.(3)
يكي از دلايل قرآني آيهاي است كه در سورة يوسف آمده، حضرت يوسف خطاب به برادران خود فرمود:
اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا(4)
پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد تا بينا شود.
قرآن كريم در ادامه از بينايي يعقوب به بركت پيراهن يوسف چنين خبر داده است:
فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا(5)
پس چون مژده رسان آمد (پيراهن) را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد».
بر اساس اين آيه قرآن معلوم ميشود كه توسل حتى به پيراهن يكي از اولياي الهي براي يك پيامبر الهي نظير يعقوب مؤثر واقع شد.
از جمله آيات باب توسل:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما (6)
هيچ پيامبرى را نفرستاديم جز آنكه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان او شوند. و اگر به هنگامى كه مرتكب گناهى شدند نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر برايشان آمرزش خواسته بود، خدا را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَني إِسْرائيل (7)
و چون عذاب بر آنها فرود آمد، گفتند: اى موسى، بدان عهدى كه خدا را با تو هست او را بخوان، كه اگر اين عذاب از ما دور كنى به تو ايمان مىآوريم و بنى اسرائيل را با تو مىفرستيم.
يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا ...سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي (8)
گفتند: اى پدر براى گناهان ما آمرزش بخواه ... از پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست.
تفصيل اين بحث را در كتاب «آيين وهابيت» تأليف جعفر سبحاني و سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني مطالعه فرماييد.
پينوشتها:
1. كافي، ج1، ص 183.
2. مائده (5) آيه 35.
3. شفاعت و توسل، سيد كاظم روحاني، ص 49 ـ 50.
4. يوسف (12) آيه 93.
5. همان، آيه 96.
6. نساء (4) ايه 64.
7. اعراف (7) آيه 134.
8. يوسف (12) آيه 99.
موفق باشید.