به نام خدو با عرض سلام در خصوص تعریف شرک و انواع و درجات آن و اینکه کدامین شرک است که به صراحت کلام الله مجید خداوند آنرا نمی بخشد و تعریف جامعی از کفر و نفاق ارائه و آیا کفر و نفاق نیز در حد گناه نابخشودنی شرک قرار میگیرند و یا خیر . ضمنا چطور پس از فتح مکه مکرمه علیرغم صراحت قرآن ائمه شرک نظیر ابوسفیان و تابعان ایشان مورد رحمت رسول گرامی اسلام ( ص ) قرار گرفتند.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در تعريف شرك بايد گفت كه شرك در لغت به معناي مشاركت و شريك قرار دادن است (1) و در اصطلاح شرك به معني انكار توحيد و يا شريك قائل شدن براي خداوند است كه يكي از مصاديق كفر محسوب مي شود(2) و شرك در معناي اصطلاحي خود در نقطه مقابل توحيد است در نتيجه شرك عبارت است از اين كه انسان براي خداوند شريك و همتا و مثل قرار دهد.
در مورد انواع شرك مي گوييم كه در يك تقسيمبندى كلى دو نوع شرك داريم: 1- شرك اعتقادى، 2- شرك عملى.
اما درجات شرك عبارتند از:
1- شرك ذاتي يعني اعتقاد به خدايان متعدد.
2- شرك در خالقيت و فاعليت يعني خلقت و تدبير جهان به دست چند خدا سپرده شده است.
3- شرك در عبادت و اطاعت به معني پرستش و اطاعت غير خدا.
4. شرك صفاتي به معني اينكه، صفات خدا را غير ذات او، و آنها را غير يكديگر دانستن. (3)
در پاسخ اين سوال شما كه كدام نوع شرك است كه بخشيده نمي شود نيز مي گوييم كه بر اساس آيات قرآن آن شركي كه بدون توبه آمرزيده نمىشود شرك اعتقادى به معنى شريك قرار دادن براى خداوند در ذات و فاعليت و عبادت در نظام هستى است كه از آن به شرك «جلى و آشكار» تعبير مىشود و گروه مشركان را نيز شامل مىشود. اما شرك صفاتي اگر تلازم صريحي با شرك ذاتي نداشته باشد موجب خروج شخص از جرگه مسلمانان نمي شود همچنان كه «شرك عملى» به معناى عدم اخلاص در نيت و رفتار و تكيه بر غيرخدا در امور زندگى است كه از آن به «شرك خفى و پنهان» نيز تعبير مىشود موجب خروج از اسلام نمي شود و اين نوع شرك ها قابل آمرزش است و موجب خروج از اسلام نميشود(4) اگرچه اعمال را بيارزش مينمايد.
در تعريف كفر بايد گفت كه كُفْر از نظر لغوي عبارت است از سَتْر و پنهان كردن. (5) به كساني كه حقيقت را ميفهمند و آن را پنهان ميكنند كافر گفته ميشود.(6) كفر گاهي به معني نداشتن ايمان به كار ميرود، خواه در اثر شك و جهل باشد و يا در اثر انكار عمدي و عنادآميز و گاهي به قسم اخير يعني، انكار و عناد، اختصاص مييابد.(7) حداقل كفر عبارت است از انكار يا شك در توحيد، يا نبوت، يا معاد، يا انكار چيزي كه بداند از طرف خدا بر پيامبران نازل شده است. بدترين مراتب كفر، انكار عنادآميز همه اين حقايق با علم به صحت آنها و تصميم بر مبارزه با آنها است.(8)
اما در تعريف نفاق بايد گفت نفاق يعني دو چهرگي، اين كه انسان جوري باشد و طور ديگر ارائه دهد.»(9) منافق به كسي مي گويند كه «كفرش را مخفي مي كند و اظهار ايمان مي كند و در كل خلاف آنچه در دل دارد اظهار مي كند.» (10)
در پاسخ اين سوال شما كه آيا كفر و نفاق نيز در حد گناه نابخشودني شرك قرار ميگيرند و يا خير؟ مي گوييم كه هر چند كه بر اساس تعريف هاي فوق شرك و نفاق از مصاديق كفر هستند اما خداوند در قرآن فقط از شرك به عنوان گناهي نابخشودني ياد كرده است و ناگفته نماند كه بر اساس آيات قرآن شرك در صورتي بخشيده نمي شود كه فرد مشرك توبه نكند و به حالت شرك از دنيا برود ولي اگر از شرك توبه كند خداوند شرك او را نيز مي بخشد.
اما در پاسخ سوال آخر شما و مورد بخشش قرار گرفتن ائمه شرك مانند ابوسفيان و.. توسط پيامبر اسلام مي گوييم كه اولا بخشش ابوسفيان و ديگر مشركان منافاتي با آيات دال بر شرك آنها و عدم بخشش شرك ندارد چرا كه آيات فقط شركي را مورد بخشش نمي دانند كه بدون توبه و بازگشت باشد در حاليكه ابوسفيان و تابعان او پس از فتح مكه به ظاهر مسلمان شدند و به اسلام ايمان آوردند و پيامبر بر طبق قانون «الاسلام يجب ما قبله»(11)كه مي گويد آنچه را كه قبل از اسلام انجام داده اند با اسلام آوردن بخشيده ميشود با آنها رفتار كرد و آنها را محاكمه نكرد، ثانيا؛ عفو آنها توسط پيامبر(ص) مبتني بر مصالح و رحمت اسلامي بود. پيامبر (ص) بعد از فتح مكه دستور عفو همگان – جز چند نفر – را صادر نمود.(12) و عفو ابوسفيان و پيروان وي در راستاي، عفو عمومي پيامبر(ص) شكل گرفت. و پيامبر اسلام با اين عفو خود مظهر مهر و رحمت خدا بودن خود و يكي از مهربانانهترين و بزرگمنشانهترين برخوردها را در تاريخ ثبت كرد و در ضمن آن از جنگ و خونريزي جلوگيري كرد و اسلام نوپا را از خطرات احتمالي حفظ كرد.
پي نوشت ها:
1- طريحي، مجمع البحرين، ج5، ص274.
2- شهيد مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1384، ج2، ص123-125.
3- همان.
4- ر.ك. محمد سعيدي مهر، آموزش كلام اسلامي، كتاب طه، قم،1383، ص 157به بعد.
5- مجمع البحرين، ج3، ص476.
6- ريشهريها، مقدمهاي بر شناخت خدا، از انتشارات ياسر، چاپ دوم، 1362، ج 1، ص 88.
7- مصباح يزدي، آموزش عقايد، چاپ سوم، سازمان تبليغات، 1373، ج 3، ص 128.
8- همان، ص 129.
9- مطهري، شناخت قرآن، (سوره حمد ـ قسمتي از سوره بقره)، صدرا، تهران، بي تا، ص 149.
10- ابراهيم مصطفي و ديگران، المعجم الوسيط، دارالدعوه، استانبول، 1989 ق، 1410 هـ . ق، ص 942.
11- محدث نوري، مستدرك الوسايل، موسسه آل البيت، قم، ج 7، ص 448.
12- طبري، تاريخ الامم و الملوك، الاستقامه، قاهره، 1358ق، ج 2، ص 327؛ مغازي واقدي، ج 2، ص 821 .
موفق باشید.