البته در قرآن ذکر شده است که خداوند قرآن را از هرگونه تحریف حفظ میکند ، اما برای پاسخ گفتن به کسی که اعتقادی به قرآن ندارد یا مسلمن نیست چگونه میتوان با دلایل منطقی ثابت کرد که قرآن دچار هیچگونه تحریفی نشده است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به دلايل فراوان قران موجود همان كتابي است كه بر رسول خدا نازل شده و بدون كم و زياد به دست ما رسيده است. برخي از دلايل عدم تحريف قرآن:
1. قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و از آن جا به زبانش جاري گشت و به گوش مسلمانان رسيد و در قلب شان جاي گرفت. رسول خدا خود بدون اين كه نياز به خواندن و نوشتن داشته باشد، به اراده خدا حافظ قرآن بود ، زيرا قرآن بر قلبش نازل و در آن حك گرديد. از همان ابتدا كه آن را بر مسلمانان خواند، افرادي را براي ياد دادن قرآن معين كرد. اين افراد از جمله ابن مسعود و ابن عباس و ابي بن كعب به دعاي پيامبر و با عشق و ارادت خود، حافظ قرآن بودند. بر قرائت صحيح و بدون كم و كاست قرآن و يادگيري آن نظارت داشتند. رسول خدا ناظر بر آنان بود . تا زماني كه ايشان زنده بود، خودش حافظ تماميت قرآن بود. اجازه تصرف در آن را نداد. بعد از خودش علاوه بر همه مسلمانان، به جانشينش يعني علي بن ابي طالب كه حافظ قرآن در قلب خود و حامل علم رسول خدا بود، امر كرد به عنوان اولين كار قرآن را كه در يك هميان بر لوح ها و كتف ها و پارچه ها نوشته شده و پشت منبر رسول خدا بود، طبق دستور ها و تعليم و تنظيمي كه خودش اعلام كرده بود، به صورت كتابي در يك مجلد در آورده، همراه شرح و بيان به جامعه اسلامي تحويل دهد. ايشان هم اين كار را كرد و گرچه حاصل زحماتش از جانب حاكمان پذيرفته نشد، ولي (بنابر قولي )به امر خليفه اول در حضور امام علي(ع) و به همت اصحاب، قرآن از همان ابتدا طبق تعليم و تنظيم و دستور هاي پيامبر در قالب يك كتاب تنظيم شد . بعد هم زمان خليفه سوم از روي آن قرآن نسخه هايي نوشته و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد. بقيه قرآن ها جمع آوري و از بين برده شد تا هيچ كم و زيادي در قرآن حاصل نشود.
زيد بن ثابت كه با كمك برخي ديگر و با احتياط و سخت‏گيري فراوان به جمع آوري قرآن مامور بود، با اين كه خود تمام قرآن را حفظ و بر پيامبر قرائت كرده بود، بر حافظه خويش اعتماد نكرد و آيات ارائه شده توسط صحابه و حافظان را در صورت وجود دو شاهد معتبر در قرآن مجيد جاي داد.
مسلمانان بعد از رسول خدا با وسواس بي نظير مراقب در امان ماندن قرآن از دستبرد، تحريف و كم و زياد بودند ،به طوري كه هيچ كس در هيچ مقامي جرات نمي كرد. حتي يك حرف از قرآن كم يا زياد كند.
اين قضيه معروف است كه عثمان تصميم گرفت حرف «واو» را از آيه «و الذين يكنزون الذهب و الفضّة» حذف كند، كه با واكنش مسلمانان روبرو شد.أبي بن كعب گفت: بايد اين حرف را به قرآن برگردانيد يا شمشير مي‏كشم.
همين طور درباره عمر بن الخطاب گفته‏اند كه او روزي جمله «و الذين اتبعوهم باحسان» را بدون واو قرائت كرد، مردم چنان با او برخورد كردند كه مجبور شد دوباره آيه را با واو قرائت كند.(1)
با اين توضيح به خوبي معلوم مي‌شود كه در زمان صحابه مسلمانان با اهتمام فراوان در پي حفظ و نگه داري قرآن برآمدند. در اين هنگام حساس و مهم قرآن را از هر گونه تحريف مصون داشتند. بعد از آن هم به جهت فراواني نسخه‌هاي قرآن، توانايي تحريف آن از همگان سلب شد؛ امروزه شاهد وجود ميليون‌ها بلكه ميلياردها نسخه قرآن هستيم كه همه اين‌ها يك سان هستند و اين خود دليل گويايي است كه قرآن از هر گونه دگرگوني و تحريف مصون مانده است.
2ـ عقل انسان حكم مي كند كه احتمال هر گونه تغيير و تبديل از قرآن كريم به دور است، زيرا قرآن كتابي است كه از روز اوّل مورد عنايت و اهتمام مسلمانان بوده. قرآن براي مسلمانان همه چيز بوده است: قانون اساسي، دستور عمل زندگي، برنامه حكومت، كتاب مقدس آسماني و رمز عبادت و بندگي.
با دقت در اين موضوع روشن مي شود كه اصولاً كم و زياد در آن امكان نداشته است.
قرآن كتابي بود كه مسلمانانِ نخستين همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در ميدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانيت مكتب ، از آن استفاده مي كردند.
از تواريخ اسلامي استفاده مي شود كه تعليم قرآن را مِهر زنان قرار مي دادند. اصولاً تنها كتابي كه در همه محافل مطرح بود و هر كودكي را از آغاز عمر با آن آشنا مي كردند و هر كس مي خواست درسي از اسلام بخواند، آن را به او تعليم مي دادند، قرآن مجيد بود.
آيا با چنين وضعي كسي احتمال مي دهد كه دگرگوني در اين كتاب آسماني رخ دهد؟ به خصوص با توجه به اين كه قرآن؛ (بنا بر قول ديگر )به صورت يك مجموعه با همين شكل فعلي در عصر خود پيامبر جمع آوري شده بود،(2) و مسلمانان سخت به يادگرفتن و حفظ آن اهميت مي دادند.
اصولاً شخصيت افراد در آن عصر تا حد زيادي به اين شناخته مي شد كه چه اندازه از آيات را حفظ كرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه اي زياد بود كه در تواريخ مي خوانيم در يكي از جنگ ها كه زمان ابوبكر واقع شد، چهارصد نفر از قاريان حافظ قرآن به قتل رسيدند.
از اين مطالب روشن مي شود كه حافظان و قاريان و معلّمان قرآن آن قدر زياد بودند كه تنها در يك ميدان جنگ اين تعداد شهيد شدند.
هم چنان كه گفتيم قرآن فقط قانون اساسي براي مسلمانان نبود، بلكه همه چيز آن ها را تشكيل مي داد، مخصوصاً در آغاز اسلام كه هيچ كتابي جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعليم و تعلّم مخصوص قرآن بود.
قرآن يك كتاب متروك در گوشه خانه و يا مسجد كه گرد و غبار فراموشي روي آن نشسته باشد نبود تا كسي از آن كم كند يا بر آن بيفزايد.
حفظ قرآن به عنوان يك سنت و يك عبادت بزرگ هميشه در ميان مسلمانان بوده و هست، حتي پس از آن كه قرآن به صورت كتاب تكثير شد و در همه جا پخش گرديد حتي بعد از پيدا شدن صنعت چاپ كه سبب شد اين كتاب به عنوان پر نسخه‌ترين كتاب در كشورهاي اسلامي چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان يك سنت ديرينه و افتخار بزرگ، موقعيت خود را حفظ كرد، به طوري كه در هر شهر و ديار هميشه جمعي حافظ قرآن بوده و هستند.
اكنون در بعضي كشورهاي اسلامي مدرسه هايي وجود دارد كه برنامه شاگردان آن در درجة اولّ حفظ قرآن است.
اكنون در كشور پاكستان بيش از يك ميليون و نيم حافظ قرآن وجود دارد. سنت حفظ قرآن از عصر پيامبر(ص) و به دستور و تأكيد حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنين سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهاي متعدد و ثواب بسياري كه بر قرائت ذكر شده است. آيا با چنين وضعي هيچ گونه احتمالي در مورد تحريف قرآن امكان پذير است؟! مسلّماً نه.
3ـ دليل ديگر نويسندگان وحي است، يعني كساني كه بعد از نزول آيات بر پيامبر، آن را يادداشت مي كردند كه شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند.
ابوعبدالله زنجاني در كتاب "تاريخ قرآن" مي گويد: "پيامبر نويسندگان متعددي داشت كه وحي را يادداشت مي كردند و آن ها چهل و سه نفر بودند كه از همه مشهورتر خلفاي چهارگانة نخستين بودند، ولي بيش از همه "زيدبن ثابت" و امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) ملازم پيامبر در اين باره بودند". البته همه كاتبان وحي، همه آيات را نمي نوشتند، بلكه در مجموع آيات را مي نوشتند.
امام علي فرمود: «ان كل آية انزلها الله تعالي علي محمد(ص) عندي باملاء رسول الله و خط يدي...؛ هر آيه‏اي كه پروردگار بر پيامبر فرو فرستاد، ايشان بر من املا فرمود و من نوشتم كه اكنون آن‏ها نزد من است».
4ـ دعوت همه پيشوايان اسلام به قرآن موجود:
بررسي كلمات پيشوايان بزرگ اسلام نشان مي دهد كه از آغاز اسلام، همه يك زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت مي كردند. اين نشان مي دهد كه كتاب آسماني به صورت يك مجموعه دست نخورده در همه قرون ماندگار بوده است.
مولاي متقيان علي(ع) بعد از رسيدن به خلافت هيچ گونه اشاره اي به كم يا زياد شدن قرآن نفرمود ،‌بلكه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر كم و زيادي در قرآن پيش آمده بود، مسلّماً حضرت قرآن اصلي را بر مردم عرضه مي نمود. حضرت فرمود: "كتاب خدا ميان شما است. سخنگويي است كه هرگز زبانش به كندي نمي گرايد. خانه اي است كه هيچ گاه ستون هايش فرو نمي ريزد. وسيله عزت است، چنان كه يارانش هرگز مغلوب نمي شود".(3)
نيز فرمود: "كتاب خدا نوري است خاموش نشدني و چراغ پرفروغي است كه به تاريكي نمي گرايد".(4)
اگر دست تحريف به دامن اين كتاب آسماني دراز شده بود، امكان نداشت امام اين گونه به آن دعوت كند و آن را به عنوان چراغي كه به خاموشي نمي گرايد، معرفي كند. مانند اين تعبيرها در سخنان علي(ع) و ساير پيشوايان دين، گواه و دليل روشني است بر عدم تحريف قرآن كريم.
5ـ اصولاً پس از قبول خاتميت پيامبر و اين كه اسلام آخرين آيين الهي است، و رسالت قرآن تا پايان جهان برقرار خواهد بود، چگونه مي توان باور كرد كه خدا اين يگانه سند اسلام و پيامبر خاتم را پاسداري نكند؟ آيا با تحريف قرآن جاودانگي اسلام طيّ هزاران سال و تا پايان جهان مفهومي مي تواند داشته باشد؟!(5)
6-يكي از دلايل تجديد نبوت ها، تحريف كتاب آسماني بوده است . اگر تحريف در قرآن صورت گرفته بود، بايد پيامبري از طرف خداوند براي اصلاح مي آمد، در حالي كه پيامبر اسلام، خاتم پيامبران شناخته شده و خود نيز آن را بيان كرده است.
روايات فراواني به صراحت يا به التزام دلالت بر عدم تحريف قرآن دارند از جمله:
اول ؛ پيامبر فرموده است:« إِنّي تاركٌ فيكم الثَّقلين كتابَ اللَّهِ و عترتي ما إِنْ تمسَّكْتُم بهما لَنْ تَضِلُّواو إنّهما لن يفترقا حتّى يَرِدا عَلَيَّ الحوض.»
اين حديث شاهد و گواهى قطعى بر عدم تحريف قرآن است .با صراحت اعلام مى‏كند كه قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است؛ زيرا اگر قرآن تحريف شده ‏باشد، نه به قرآن مى‏توان تمسّك نمود و نه به عترت؛ چون عترت جداى از قرآن به عنوان يك حجّت مستقل شناخته نمى‏شود. اگر عترت باشد، ولى قرآن نباشد، مفهوم آن افتراقِ عترت از قرآن است؛ در حالى كه حديث ثقلين مى‏گويد اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند. در حقيقت قرآن و عترت به عنوان يك حجّت به هم آميخته‏اند؛ به طورى كه مكمّل يكديگرند. تمسّك به يكى بدون ديگرى معقول نيست. اگر هر يك از قرآن و حديث به عنوان دو حجت و دليل مستقل مطرح بودند، با نبودِ يكى امكان تمسك به ديگرى وجود داشت؛ در حالى كه پيامبر فرموده است: در صورتى كه به اين دو تمسك نماييد هرگز گمراه نمى‏شويد. نيز فرموده‏اند: اين دو از هم جدا نمى‏شوند، تا آن كه در حوض بر من وارد شوند.
دوم؛ رواياتى ازپيامبر و ائمه به ما رسيده است كه در حوادث و فتنه‏هاى روزگار، ما را به قرآن ارجاع داده‏(6) و آن را به عنوان پناهگاهى مطمئن معرفى نموده اند؛ اگر كتابى، خود از آسيب فتنه‏هاى روزگار در امان نمانده باشد ، آيا مى‏تواند از گزند فتنه‏ها مصون نگه‏دارد؟
سوم؛ مورد ديگر روايات عَرْض بر قرآن است. احاديثى از پيامبر و ائمه وجود دارد كه فرموده‏اند: آن‏چه را از ما به شما رسيده، بر قرآن عرضه كنيد؛ اگر موافق با كتاب اللَّه بود، اخذ نماييد. گر نه، آن ها را طرد كنيد:« ما وافَقَ كِتابَ‏اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كِتابَ اللَّه فَرُدُّوه».(7)
نيز فرموده‏اند: هر سخن و حديثى كه موافق با كتاب خدا نباشد، باطل است: «وَ كُلُّ حَديثٍ لا يُوافِقُ كِتابَ اللَّه فَهُو زُخْرُفٌ»(8) يا «ما لَمْ يُوافِقْ مِنَ الْحديث القرآنَ فَهُوَ زُخْرفٌ».(9)
با توجه به اين دلايل و دلايل فراوان ديگر، علما و دانشمندان و مفسران اسلامي، با قاطعيت تمام، مسئلة تحريف قرآن را ردّ كرده اند ،زيرا امكان تحريف دراين كتاب آسماني راه ندارد.
امروزه در مجموعه‏هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هايى موجود است كه نگارش آن‏ها به بيش از هزار سال مى‏رسد. همه نسخه‏هاى موجود قرآن از آغاز تاكنون بدون هيچ تحريف و كاستى و يا زيادتى موجود است، اين مسئله نيز دليلي ديگر بر تحريف ناپذيرى قرآن است.
درباره عدم تحريف قرآن كتاب فراوان نوشته شده كه به چند نمونه اشاره مي كنيم.
ـ قرآن هرگز تحريف نشده، تأليف آيت الله استاد حسن‌زاده آملي؛
ـ افسانة تحريف قرآن، رسول جعفريان؛
ـ قرآن‌شناسي، آيت الله مصباح يزدي؛
ـ مصونيت قرآن از تحريف، آيت الله معرفت.
با توجه به آنچه گذشت ، يقين مي يابيم كه قرآن قطعا از جانب خداست. البته خود آيات هم شاهد خدايي بودن خود هستند، زيرا آيات و سوره ها همه از محتواي حق برخوردارند. همه آيات و سوره ها در يك راستا و مؤيد و مصدق يكديگرند. هيچ اختلافي بين آن ها نيست و بشر از آوردن سوره اي مثل سوره هاي قرآن ناتوان است و ...
با توجه به اين موارد در قرآنيت و وحيانيت و خدايي بودن قرآن هيچ شكي نيست.
پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير نمونه، ج1، ص 8 - 10؛ قرآن هرگز تحريف نشده، آيت الله حسن زاده، آملي ص 28.1.
2. ابوعبدالله زنجاني، تاريخ قرآن، ص 24.
3. نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص 403.
4. همان، ص 632،‌خطبه 189.
5. تفسير نمونه، ج 11، ص 21 - 26.
6. اصول كافى، كتاب فضل القرآن، ج‏4، ص‏398.
7. وسائل الشيعه، ج‏18، باب‏9 از ابواب صفات قاضى، ح 19، 29 و 35.
8. همان، ح‏14.
9. همان، حديث 12.

موفق و موید باشید