1- در حدیث 1510 جلد دوم کتاب من لا يحضره الفقيه از امام رضا علیه السلام خواندندم که نمازی که سجده هایش کمتر از 4 باشد اصلاً نماز نیست، پس چرا تعداد سجده های نماز وتر دو سجده است؟
2- در حدیثی از اصول کافی خواندندم که پیامبر به امام علی دعایی تعلیم کرد که اگر آن را بخواند هرگز قرآن را فراموش نخواهد کرد. آیا امام علی فراموش میکرد؟
3- جایی شنیده ام که معصومی قبل از رفتن به دستشویی پاهای مقدس را خیس میکردند تا اگر قطره ای از نجاسات روی پای ایشان افتاد متوجه نشوند. سوال اینجاست که مگر معصومین علم غیب نداشتند؟ یعنی اگر نجاسات روی آن ها بیفتد آنها با علم غیبی که دارند قطعاً متوجه خواهند شد. همین سوال را از یک روحانی پرسیدم که چون بلد نبود پاسخ دهد بحث را کلاً عوض کرد.
4- داستان زیر در بحار الانوار موجود است. در این داستان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آبروی سعد بن معاذ را پس از مرگ برده. مگر غیبت از گناهان کبیره نیست؟ من همین سوال را از روحانی پرسیدم که در جواب توریه کرد و جواب پاسخ من را نداد.
به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ وفات كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود نظارت مى فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند.
در تشييع جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف چپ و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند:
- من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده اش انجام مى دهد محكم باشد.
در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت :
- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
- مادر سعد! ساكت باش ! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند:
يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد.
رسول خدا فرمود:
ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم .
عرض كردند:
گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد!
حضرت فرمود:
چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم !
عرض كردند:
- يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت ؟
حضرت فرمود:
- آرى ، سعد در خانه بد اخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است !
پرسش 1:
در حديثي از اصول کافي خواندندم که پيامبر به امام علي دعايي تعليم کرد که اگر آن را بخواند هرگز قرآن را فراموش نخواهد کرد. آيا امام علي فراموش مي کرد؟
پاسخ:
عصمت ائمه از جمله اميرالمومنين علي (ع) از جمله اموري است كه با دلائل عقلي و نقلي معتبر اثبات شده و در اين ميان شيعه با استفاده از آنها، اهل بيت را از هر گونه گناه، خطا و اشتباه معصوم مي داند
آن چنانكه پيغمبر(ص) در همان كتاب اصول كافي اهل بيت را همسان قرآن دانسته و فرمود: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا..."(1)من در ميان شما دو چيز به جا مىگذارم، كه اگر بدانها بگرويد هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا عز و جل و خاندانم، عترتم، اي مردم بشنويد..." حال اگر اهل بيت از هر گونه گناه و حتي خطايي مانند فراموشي و... معصوم نبودند، اساساً معقول بود كه پيغمبر (ص)آنها را بسان قرآن دانسته و اطاعت از آنها را به صورت مطلق واجب كند؟ و يا در حديث ديگري امام رضا(ع) در وصفي طولاني از ويژگيهاي امام مي فرمايد" الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوب"(2) امام از گناهان پاك و از عيبها(مثل فراموشي و...) بر كنار است"
براين اساس با فرض اثبات عصمت اهل بيت(ع) با ادله قطعي،منطقي آن است كه احاديث مقابل بر فرض صحت سند، توجيه شود آن چنانكه در برخي از آيات به خداوند دست و...نسبت داده شده است. ولي از آنجا كه دست و...به عنوان ابزاري براي موجودات مادي قلمداد شده و خداوند با دلائل قطعي از اينگونه امور مبرا و بي نياز است، به نوعي آيه مورد نظر و امثال آن را توجيه كرده و بر معناي ديگر حمل مي كنيم(3)
حال در احاديث بيان شده و امثال آن،اگر چه به ظاهر مخاطب پيامبر(ص)، اميرالمومنين علي (ع)مي باشد. اما مخاطبان اصلي عموم مردم بوده كه پيغمبر(ص) به دلائل مختلف مستقيم آنها را مخاطب خود قرار نداده است و نظير اين امر نه تنها در روايات ديگر بلكه در قرآن نيز وجود دارد آنچنانكه قرآن در برخي از روايات به پيغمبر (ص) نسبت فراموشي داده و فرمود"هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين!"(4) و حال آنكه خداوند در همين قرآن هرگونه رجس و پليدي را از آنها دور دانسته و مي فرمايد"...و خدا و رسولش را اطاعت كنيد خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد."(5) لذا در اين آيه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است. اما در حقيقت منظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموش كارى شده و در جلسات آميخته به گناه كفار شركت كردند به محض اينكه متوجه شوند بايد از آنجا برخيزند و بيرون روند، و نظير اين بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مىشود كه انسان روى سخن را به كسى مىكند اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب كه مىگويد:" اياك اعنى و اسمعى يا جاره"(6)
در نتيجه راه حل معقول و منطقي در اين زمينه توجيه اندك آيات و رواياتي است كه به ظاهر با عصمت اهل بيت منافات دارد
در پايان، براي اطلاعات بيش تر مطالعه كتاب "پژوهشي در عصمت معصومان (ع)"، اثر احمدحسين شريفي، حسن يوسفيان، چاپ پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، پيشنهاد مي گردد.
پي نوشتها:
1. مرحوم کليني ،الكافي،چ دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 294
2. همان ج 1،ص 201 .
3.مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چ دار الکتب الاسلاميه، تهران،1374 ه ش، ج 22 ،ص 45.
4.انعام (6)آيه 68.
5.احزاب(33)آيه 33 .
6.مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چ دار الکتب الاسلاميه، تهران،1374 ه ش، ج 5 ،ص 289
پرسش 2:
جايي شنيده ام که معصومي قبل از رفتن به دستشويي پاهاي مقدس را خيس ميکردند تا اگر قطره اي از نجاسات روي پاي ايشان افتاد متوجه نشوند. سوال اينجاست که مگر معصومين علم غيب نداشتند؟ يعني اگر نجاسات روي آن ها بيفتد آنها با علم غيبي که دارند قطعاً متوجه خواهند شد. همين سوال را از يک روحاني پرسيدم که چون بلد نبود پاسخ دهد بحث را کلاً عوض کرد.؟
پاسخ:
اگر اصل را بر صحت اين روايت و مانند آن بگذاريم بايد بگوييم که اين امر بر اساس مباني و اعتقادات ما است و هيچ مشکلي با اعتقاد ما به علم غيب داشتن امامان معصوم عليهم السلام ندارد؛ زيرا اصولا دانش و آگاهى پيامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
1ـ علم هايي که از راه هاى عادى فراهم مى آيد، که در اين دانشها با مردم ديگر تفاوت زيادى ندارند.
2ـ علومى که از راه هاي ماوراى طبيعى (علم لدنى = وحى و الهام) حاصل مىگردد.
در کتاب اصول کافي بابي وجود دارد با اين عنوان که" امامان هر گاه مي خواستند که چيزي را بدانند، از آن آگاه مي شدند ". در اين باب روايات بسياري جمع آوري شده است. (1) در واقع پيشوايان و امامان وظيفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومى که از راه هاى غير عادي حاصل مىشد عمل کنند، بلکه تکاليف دينى آنان همواره طبق علومى بود که از راه هاي عادى پيدا ميشد.
روش و رفتار آنان در زندگي، در معاملات، معاشرت، زناشويي، پوشيدن، نوشيدن، خوردن، خوابيدن، تندرستى و بيماري، صلح و جنگ، فقر و توانگري، حکومت و سياست، مثل ساير مردم است، مثلاً پيامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب مى شناختند و مى دانستند که آنها ايمان واقعى ندارند، ولى هرگز با آنها مانند کفار برخورد نمى کردند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و ديگر احکام با آنها مانند ساير مسلمانان رفتار مي کردند.
هم چنين هنگامي که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم مى نشستند، مطابق قوانين قضايى اسلام حکم مى کردند و از علم خدادادى خود استفاده نمى کردند. در موردى که دليل شرعى مثلاً بر قاتل بودن متهمى وجود نداشت، امام يا پيامبر با تکيه بر علم غيب، حکم قصاص صادر نمىکرد.
معصومان(ع) مى توانستند در خود مصونيتى به وجود بياورند که ضربة شمشير و سم در آنها اثر نکند، يا اگر مؤثر شد، سريعاً از راه اعجاز خود را شفا بدهند، ولي اين کار را نکرده اند، زيرا بشر هستند و قضاى کلى الهى بر اين است که در زندگي مانند ساير مردم عمل نمايند. از اين رو وقتى مريض مى شدند، به طبيب مراجعه مي کردند و از دارو استفاده مى نمودند و درد را تحمل مىکردند و در بستر بيمارى ميافتادند. اگر غير از اين بود امتحان و آزمايش و صبر و مقاومت در برابر مشکلات معنا نداشت.
آنها در اين جهت مانند مردمان عادي بودند که در معرض آزمون هاي سخت قرار مي گرفتند و علم لدني آنها در اينجا هيچ دخالتي نمي توانست داشته باشد.
گرچه امامان(ع) از علم خدادادى برخوردار بودند و از گذشته و آينده خبر مى دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولى مؤظف نبودند طبق علمشان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر مصلحت ايجاب کند) مطابق آن چه علوم عادى اقتضا مىکرد، عمل مىنمودند. همان گونه که خداوند مى توانست در تمام برخوردهاى بين کفر و توحيد، پيامبران و امامان و اولياى الهى و رهروان راه حق را پيروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب نمايد، وي اين کار را جز در موارد استثنايى انجام نداد، چرا که سنت الهى بر اين است که جريان امور دنيوى به طور عادى و طبيعى پيش رود. در غير اين صورت دنيا بستر آزمايش براي بشر نخواهد شد.
در نتيجه امام علي (ع) هم از طريق علم غيب مي توانست از نجس شدن يا نشدن بدن يا لباس خود آگاه گردد، اما چنين نمي کرد و همانند افراد عادي و به علم عادي و طبيعي اکتفا مي نمود تا هم رفتار و عمل ايشان الگوي ديگران باشد و هم در امورات زندگي عادي مومنانه گرفتار مشقت و رنج بي مورد نگردد.
پي نوشت:
1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج1، باب: ان الائمة اذا شاؤوا ان يعلموا علموا، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش.
پرسش 3:
داستان زير در بحار الانوار موجود است. در اين داستان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آبروي سعد بن معاذ را پس از مرگ برده. مگر غيبت از گناهان کبيره نيست؟ من همين سوال را از روحاني پرسيدم که در جواب توريه کرد و جواب پاسخ من را نداد. به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ وفات كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود نظارت مى فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند. در تشييع جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف چپ و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند: - من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده اش انجام مى دهد محكم باشد. در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت : - سعد! بهشت بر تو گوارا باد! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: - مادر سعد! ساكت باش ! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود: ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم . عرض كردند: گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد! حضرت فرمود: چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم ! عرض كردند: - يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت ؟ حضرت فرمود: - آرى ، سعد در خانه بد اخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است !
پاسخ:
به چند نکته توجه فرمائيد:
1.تفاوتي که بين رسول خدا و بين ديگر مردم وجود دارد اين است که در مورد قضاوت در مورد رفتار و اعمال ديگران و صحيح بودن و يا غلط بودن آن به ملاک هاي الهي نظير آيات قرآن و سنت و روش پيامبر اسلام و احکام عقل رجوع مي کنيم، و در صورتي که عمل انسان مورد تاييد اين منابع حقيقي قرار گيرد عمل درست تلقي مي شود و در صورت رد شدن عمل افراد نيز رد مي شود و خطا محسوب مي شود ،لذا مثلا در مورد اينکه دروغ گفتن خوب است و يا بد وقتي به دليل عقل و شرع و سنت پيامبر مراجعه مي شود ،در نهايت پاسخ اين است که دروغ به خودي خود بد است و گناه مگر اينکه با هدف اصلاح يک اختلاف بين دو نفر و يا جلوگيري از يک فساد دروغ گفتن مفيد باشد که در اين صورت دروغ خوب و گاهي مواقع لازم است.
در مورد همين رفتار پيامبر نيز نبايد ملاک را گم کرد ،يعني اصل بد بودن غيبت و محدوده آن را رفتار پيامبر تعيين مي کند مثل تعيين اين که در مورد چه کساني غيبت جائز مي باشد و معنا ندارد که بخواهيم عمل پيامبر الهي را که طبق تصريح خداوند کوچک ترين رفتار او بر آمده از خواست و رضايت خداوند و عين وحي الهي مي باشد (1) را با تشخيص خودمان قضاوت کنيم .
2.از قرائن ديگر اين واقعه مشخص مي باشد که پيامبر (ص)با انجام شخصي اين اعمال خاص و ويژه براي سعد بن معاذ در حال آموزش و تربيت ديگر اصحاب نيز مي باشد،يعني در ابتدا به گونه اي عمل مي شود که همه افراد هم با شناختي که از خدمات و رشادتهاي سعد بن معاذ دارند و هم با مشاهده رفتار پيامبر در حق او همان تصوري را پيدا مي کنند که مادر سعد آن را بيان نمود و در عين حال پيامبر خطا بودن برداشت آنها رابيان مي کند تا يک شک و زنگ خطري را براي ديگر اصحاب ايجاد کند و همه با احساس خطر براي سرنوشت خود به دنبال کشف راز فشار قبر سعد نتيجه بد اخلاقي نسبت به خانواده را خوب درک کنند و خود را اصلاح کنند.
3.اگر چه پيامبر اسلام (ص)در زندگي عادي خود مثل ديگران و با تکيه بر آگاهي هاي معمولي مثل خبرهائي که ديگران به او مي دادند و شهادت بينه و گواهان عادل و ... در مورد افراد قضاوت مي نمود و به همين دليل در اين گونه رفتارها عمل و نوع برخورد ايشان الگو و اسوه ديگران قرار مي گرفت (2) لکن در مواقع خاص نظير آنچه که در مورد سعد بن معاذ بيان مي نمايد رفتار او بر اساس اخبار از غيب است نه يک رفتار عادي، لذا هم در زمان خود حضرت و هم در طول تاريخ هيچ کس در اين ماجرا در مورد بيان اسرار ديگران و يا غيبت در مورد اموات نتوانسته به رفتار پيامبر استناد کند چون خارج از چارچوب رفتارهاي عادي و آگاهي هاي عادي و به خواست الهي و با هدفي خاص اتفاق افتاده است.
4.در عين حال با توجه به تعاريف و شرايطي که از غيبت و يا ريختن آبروي افراد ارائه مي شود، مثل اينکه عيب بيان شده در مورد فرد علني و مورد اطلاع همه نباشد و ... (3) معلوم نيست که عمل پيامبر (ص) در مورد سعد اساسا طبق همين ضوابط شناخته شده ، غيبت و يا ريختن آبروي مؤمن محسوب گردد زيرا با توجه به شرايط زندگي مسلمين در آن زمان و کوچک بودن محيط خانوادگي افراد و نسبت فاميلي هاي متعددي که افراد با هم داشتند مساله اي نظير تند خو بودن فردي مثل سعد بن معاذ مساله اي نبود که بر کسي پوشيده و مخفي باشد به خصوص که رفتار او در بين مردم نيز مشهود و مشهور بوده است و اساسا عرب به نوعي اين تند خوئي را براي مرد ارزش تلقي مي نموده است.
لذا مي توان گفت پيامبر(ص) در اين ماجرا چيزي از آبرو و اعتبار سعد کم يا زياد نکرد بلکه فقط با اخبار از غيب نتيجه چنين رفتاري را براي ساير اصحاب بيان مي نمايد تا هم زمينه تربيتي براي آنها ايجاد نموده و هم با توجه به اينکه احتمال ارزش شدن اين شيوه برخورد او با اهل خانه و همسر و فرزندان که با توجه به مقام و منزلت سعد بن معاذ در بين اصحاب و الگوشدن شجاعت ها و رشادتهاي او براي ديگران اين احتمال بيشتر مي شد. لذا حضرت به اين نحو جلوي اين بدعت را نيز گرفتند.
پي نوشت ها:
1.نجم (53) آيه 2 الي5.
2. احزاب (33) آيه 21.
3.مکارم شيرازي، اخلاق در قرآن، ج3، ص108.نشر مؤسسه امام علي بن ابي طالب،1387ش.
پرسش 4:
چهار سوال
شرح : 1- در حديث 1510 جلد دوم کتاب من لا يحضره الفقيه از امام رضا عليه السلام خواندندم که نمازي که سجده هايش کمتر از 4 باشد اصلاً نماز نيست، پس چرا تعداد سجده هاي نماز وتر دو سجده است؟
پاسخ:
اگر در آن حديث دقت شود. پاسخ مسله در آن اشاره شده، چون آن حديث در باره پاسخ اين سوال بيان شده که سر ده رکوع و چهار سجده در نماز آيات چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: (( ......لان اقل الفرض من السجود في الصلاه لايکون الا اربع سجدات )) (1) چون کمترين واجب از سجده در نماز چهار سجده است و کمتر از آن نيست. از اين تعبير بدست مي آيد که در نماز هاي واجب مانند نماز آيات که در آن روايت آمده به طور اقل چهار سجده لازم است. لذا در نماز آيات بايد چهار سجده باشد و کمتر از آن نيست از اين رو حديث ياد شده با نماز وتر منافات ندارد.
پي نوشت ها:
1. صدوق، من لايحضر الفقيه، نشر جامعه مدرسين قم، بي تا، ج1،ص 542 .