سعید داودى
اشاره
زن به عنوان نیمى از پیكره اجتماع و نقش تعیینكنندهاش در بقا و گسترش نسل انسانى و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن، همیشه مورد توجه اندیشمندان بوده است. نمىتوان در تاریخ از انسان سخن گفت، ولى از زن سخن نگفت. در طول تاریخ، زن پا به پاى مرد در فراز و نشیبهاى زندگى و سازندگى مطرح است. گاه به طور مستقیم و گاه با ترغیب مردان و ایجاد انگیزههاى لازم در آنان، نقش سازنده خود را در تاریخ انسانى نشان داده است.
با اینكه زن همیشه در كنار مرد، در تمدنسازى و رشد و شكوفایى جوامع انسانى - مستقیم یا غیر مستقیم - نقش آفرین بوده است، ولى از دیر زمان، مورد داورىهاى غیرمنصفانه نیز قرار گرفته است. بسیارى از اندیشمندان و كارشناسان علوم انسانى و اجتماعى یا نخواستند و یا نتوانستند، نقش حقیقى و جایگاه واقعى زن را در پیكره انسانى بشناسند.
بررسى دیدگاه قرآن كریم درباره جایگاه زن در نظام خلقت و روشن ساختن مقام و منزلت انسانى او هدفى است كه در این مقاله دنبال مىشود.
قرآن كریم در نخستین آیه از سوره نساء مىفرماید: (یَاَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَیْكُمْ رَقِیبًا)
در این آیه كه روى سخن با تمام انسانهاست، خداوند همگان را به تقواى الهى و ترس از مخالفت با پروردگار سفارش مىكند. آنگاه در توصیف خداوند به یكى از صفات، اشاره به صفت خالقیّت او كرده و مىفرماید: همان پروردگارى كه شما را از نفس واحدى آفرید. و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق كرده و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانى پدید آمدند.
بار دیگر، تقواى الهى را مطرح مىكند و به ارتباط با ارحام و خویشاوندان سفارش كرده و از قطع رحم پرهیز مىدهد و براى تأكید بر سفارشات خود، و ترغیب به انجام آنها و اجتناب از ترك این امور، بر مراقبت خداوند از اعمال و رفتار انسان، تأكید مىورزد.
این آیه كه به خلقت انسان و ریشه آفرینش و گسترش نسل انسانى اشاره دارد، تصریح مىكند كه همه انسانها از «یك نفس» آفریده شدند و به گفته مرحوم طبرسى: «مراد از نفس در این آیه، به اجماع همه مفسران، آدم علیه السلام است».(1)
ادامه آیه نیز قرینه خوبى بر این حقیقت است؛ چرا كه فرمود: «همسر آن «نفس» را از جنس او قرارداد و از آن دو (مرد و زن) مردان و زنان فراوانى را منتشر ساخت» این بیان مىرساند كه «نفس واحده» همان آدم علیه السلام است كه خداوند به وسیله او و همسرش حوّا نسل انسانى را گسترش داد.
پرسشى كه در اینجا مطرح است، این است كه از برخى روایات استفاده مىشود: همسر آدم از دندهاى از دندههاى او آفریده شده است. و بر همین اساس، جمعى مفسران نیز همین نظریه را تقویت كردهاند.
علامه طبرسى مىگوید: «بیشتر مفسران معتقدند، حوا از ضلعى از ضلعهاى آدم علیه السلام آفریده شده است و از پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم روایت كردهاند كه فرمود: «خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ ضِلْعِ آدمَ، إنْ أَقَمْتَها كَسَرْتَها و إِنْ تَرَكْتَها - و فیها عِوَجٌ - إِسْتَمْتَعْتَ بِها»؛ زن آدم علیه السلام از یك قسمت از دندههاى وى آفریده شد (و از اینرو، كمى كج خلق و ناسازگار است؛ لذا) اگر بخواهى وى را راست كنى، مىشكند (و زندگى مشترك به تباهى مىانجامد) ولى اگر به همان صورت رهایش سازى (و با كاستىها و كج خُلقىهاى وى بسازى) از او بهرهمند خواهى شد.»(2) روایات دیگرى به همین مضمون نیز نقل شده است.(3)
شاید آیه محل بحث كه مىگوید:(وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) ناظر به همین معنا باشد (اگر من در «مِنْها»، تبعیض را برساند) هر چند این روایات ماهیت انسانى زن را نفى نمىكند، ولى آیا از آنها، طفیلى بودن و فرع بودن زن در خلقت بدست نمىآید؟
در پاسخ به این پرسش و بیان چگونگى خلقت حوّا علیها السلام باید گفت:
اولاً: هر چند مصداق «نفس واحده» در این آیه آدم علیه السلام است، ولى به كار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسانها به آن «نفس» در واقع نكته مهم دیگرى را در بر دارد؛ و آن این كه همه افراد بشر اعم از زن و مرد از یك ریشه و اصل، سرچشمه مىگیرند و گوهر آفرینش آنها به یك گوهر و یك نفس بر مىگردد.
واژه «نفس» به گفته علامه طباطبایى: «آن چیزى است كه انسانیت انسان به اوست و مقصود از آن، همان مجموعه روح و جسم آدمى است (در دنیا) و در حیات برزخى روح تنهاست.»(4)
به هر حال، همه افراد بشر، از حضرت آدم سرچشمه مىگیرند و از همان طینتى كه خداوند آدم را آفرید بقیّه ابناى بشر را خلق كرد و چه زن و چه مرد، همگى از سرشت واحد آفریده شدند و همه را «بنى آدم» مىگویند.
ادامه آیه كه فرمود: (وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) مىرساند همسر آدم از ماهیّت و جنس خود اوست و هر دو از یك حقیقت برخوردارند. بنابراین، جفت آن پدر (آدم) از سرشت و طینت خود او بوده است.
مرحوم علامه طباطبایى مىفرماید: « «مِنْ» در این آیه «نشویه» است (یعنى منشاء چیزى را بیان مىكند؛ نه براى تبعیض) یعنى جفت این مرد، از نوع او بوده است و همانند اوست. این آیه، به مانند برخى دیگر از آیات قرآن است كه فرمود: (وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَیْهَا...) «از نشانههاى الهى آن است كه از سرشت، و نوع خودتان، براى شما همسرانى آفرید تا به سوى آنان و در كنار آنها، آرامش یابید.»(5)
بنابراین، آنچه در بعضى از تفسیرها آمده است كه مراد این آیه آن است كه، این جفت، از آن نفس (آدم) مشتق شده و از برخى از اجزاى او گرفته شده است، دلیلى ندارد.»(6)
در ادامه آیه فرمود: (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَنِسَآءً)؛ «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانى را به وجود آورد.»
این آیه به روشنى مىگوید، نسل انسانى و ریشه همه آدمیان به آدم و همسرش بر مىگردد و آدمیان از یك زن و مرد، پدید آمدهاند و در تكوّن و رشد و گسترش نسل انسانى، هر دو صنف (زن و مرد) نقش دارند؛ در نتیجه، مرد هر چند بزرگ و با عظمت باشد، باید بداند، ریشه او به یك مرد و زن بر مىگردد. پس اگر مرد از ماهیت انسانى برخوردار است، از ازدواج مرد و زنى، پدید آمده است كه آن دو - هر دو با هم ماهیّت واحدى داشتهاند. و از ماهیت انسانى آن دو، انسانهاى فراوانى - از مرد و زن - خلق شدهاند.
در واقع قرآن خلقت همسر آدم را، از همان گوهر و حقیتى مىداند كه آدم علیه السلام از آن آفریده شد.
ثانیاً: در روایات دیگر، شكل خلقت حوّا به گونهاى دیگر بازگو شده است، كه با روایات گذشته معارض است:
امام باقر علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تعالى خَلَق حَوّاء مِن فَضْلِ الطِّینَةِ الّتى خَلَقَ مِنْها آدَم؛ خداوند متعال، حوّا را از باقیمانده گِل آدم، آفرید.»(7)
و در روایت دیگرى آمده است كه راوى مىگوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: «خداوند حوّاء را از چه چیزى آفرید؟» فرمود: «مردم چه مىگویند؟» گفتم: «آنها مىگویند خداوند او را از ضلعى از ضلعهاى آدم آفرید» فرمود: «دروغ مىگویند! آیا خداوند نمىتوانست از غیر آن بیافریند؟» پرسیدم: «پس از چه چیزى آفرید؟» فرمود: «پدرم به من خبر داد، او نیز از پدرانش كه پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند مقدارى از گل را گرفت و آنها را مخلوط كرد، و از وى آدم را آفرید، و از باقیمانده همان گل، حوّا را آفرید.»(8)
در روایتى كه مرحوم شیخ صدوق، در «علل الشرایع» و «من لا یحضره الفقیه» نقل كرده است، آمده است كه زرارة بن اعین، از امام صادق علیه السلام سؤال كرد، نزد ما مردمى هستند كه مىگویند: «خداوند حوّا را از بخش نهایى ضلع چپ آدم آفرید» امام علیه السلام فرمود: «خداوند از چنین نسبتى منزه است و برتر از آن است... آیا كسى مىتواند بگوید كه خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غیر دنده او خلق كند، تا بهانه بدست عیبجویان دهد كه بگویند، بعضى از اجزاى آدم، با بعضى دیگر نكاح نمود» سپس فرمود: «خداوند بعد از آفرینش آدم، حوّا را به صورت تازه و نو پدید آورد... .»(9)
همانگونه كه ملاحظه مىكنید، در برابر روایاتى كه مىگفت: «حوّا از دنده آدم و یا دنده چپ وى آفریده شد» روایاتى است كه برخى از آنها مىگویند: «حوّا از باقیمانده گل آدم آفریده شد» و برخى نیز مىگوید: «به صورت نو ظهور آفریده شد.»
در دو روایت، عقیده خلقت حوّا از قسمتى از اعضاى بدن آدم، ردّ شده و صریحاً مورد تكذیب قرار گرفته است.
بنابراین، به لحاظ هماهنگى با آیات و این دسته از روایات، نتیجه مىگیریم كه حوّاء از دنده چپ آدم و از بخشى از اندام او آفریده نشد. بلكه خدایى كه آدم ابوالبشر را آفرید، براى تكمیل و تكثیر نسل انسانى، از همان نوع و گوهر، انسانى دیگر به عنوان همسر و جفت براى وى آفرید كه هر یك براى دیگرى آرامش روحى به ارمغان مىآورد.
علاوه بر اینكه روایات «آفرینش حوّاء از دنده آدم» هماهنگ با توراتِ تحریف شده است و بوى «اسرائیلى» بودن از آنها كاملاً احساس مىشود.(10)
از مجموع مباحث مطرح شده درباره خلقت زن و مرد، دو نكته اساسى روشن شد:
1. زن و مرد هر دو از ماهیّت واحد انسانى برخوردارند و سرشت و طینت آنان یكى است.
2. زن از جزء و عضوى از اعضاى مرد آفریده نشده است؛ بلكه از همان طینت و سرشتى كه مرد (آدم) آفریده شد، او را نیز خدا خلق كرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
1) مجمع البیان، ج 3، ص 8، فخررازى نیز مىگوید: «اجمع المسلمون على انّ المراد بالنفس الواحدة هیهنا هو آدمعلیه السلام إلّا انّه أنّث الوصف على لفظ النفس»(تفسیركبیر، ج 9، ص 160)
2) مجمع البیان، ج 3، ص 8.
3) نور الثقلین، ج 1، ص 434، حدیث 16 و 17 (به نقل از كافى). و البرهان، ج 2، ص 10.
4) المیزان، ج 4، ص 135.
5) سوره روم، آیه 21 (آیات 72 سوره نحل و 11 سوره شورى نیز، همین حقیقت را مىرساند.)
6) المیزان، ج 4، ص 136. ابومسلم اصفهانى از مفسران پیشین مىگوید: «مراد از «خلق منها زوجها» یعنى از جنس همان «نفس» همسرش را آفرید. شبیه به این آیات كه «نفس» در آنها به معناى «جنس» استعمال شده است: «واللَّه جَعَلَ لَكُمْ مِن انفسِكُمْ اَزْواجاً»(نحل/ 72) و مثل: «إذ بَعَثَ فیهم رَسُولاً مِنْ اَنْفسِهِم»(آلعمران/ 164) و مثل: «لَقد جَاءَكُم رَسُولٌ مِنْ اَنْفسِكُم»(توبه/ 128) (تفسیر كبیر، ج 9، ص 161)
7) مجمع البیان، ج 3، ص 8.
8) المیزان، ج 4، ص 146 (به نقل از نهج البیان شیبانى).
9) علل الشرایع، ص 17، باب 17، ح 1؛ الفقیه، ج 3، ص 239، حدیث 1133.
10) ر.ك: تورات، «سفر تكوین» فصل دوم.
پاسدار اسلام ـ شماره 278- بهمن 83