من و پسر خاله ام مدت 4 سال است که به هم علاقه مندیم، من 27 سال سن دارم و پسر خاله ام 23 ساله است. خانواده اش به دلیل اینکه من از او بزرگترم شدیدا با این مساله مخالفند و به هیجوجه ما را مناسب هم نمی دانند، صحبت های پسرخاله ام با آنها هیج نتیجه ای ندارد و ناامید شده.ما هر دو در شرایط روحی خیلی بدی به سر میبریم.لطفا ما را راهنمایی بفرمایید

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مركز.
مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. ازدواج، پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزای اصلی و اساسی آن، زن و مرد می باشند. هر قدر بین این اجزا و عناصر، هماهنگی، تناسب و سنخیت بیش تری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. علت اساسی بیش تر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است. بنابراین، شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است، ضروری و لازم می باشد. به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موکول کرد. یکی از امور، مسئله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.
2. با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون، در می یابیم که غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان بوده است. بنابراین، به طور کلی بهتر است سن دختر در ازدواج چند سالی کم تر از پسر باشد. چیزی که در عرف جامعه ما بسیار دیده می‌شود، سن مرد بالاتر از سن زن است.
3. فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را مي‌توان 3 تا 4سال و در برخي منابع 2 تا 7 سال يا 4 تا 7 سال و یا 2 تا 8 سال (میانگین 5 سال) در نظر گرفت؛ البته اين به آن معنا نيست كه اگر يكي دو سال به اين سنين افزوده يا از آن كاسته شود، نبايد ازدواجي انجام گيرد.
4. اگر چه تفاوت سنی، تنها ملاک رضایت زوجین و موفقیت ازدواج آن ها نیست، ولی نباید از نظر دور داشت که عوارض و پیامدهایی که ممکن است از این اختلاف سنی ناشی شوند، می تواند بر میزان تفاهم و روابط عاطفی میان زوجین تأثیر بگذارد. اگر همراه با این تفاوت سنی، تفاوت های دیگری نیز وجود داشته باشد، یعنی تفاوت تحصیلی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و یا تفاوت در سن عقلی، آن گاه تأثیر تفاوت سنی بیش تر مشهود خواهد بود. در چنین مواردی امکان دارد اختلافاتی که به تفاوت سنی مربوط نیست هم به این عامل نسبت داده شود.
5. از آن جا كه در اسلام از يك سو حق سرپرستي و مديريت خانواده و نفقه زن به عهده مرد است و از سوي ديگر، بلوغ جنسي و بيولوژي زن چند سالي زودتر از مرد است (البته بلوغ شناختي زن از مرد جلوتر نيست)، براي اين كه مرد از عهده اين مسئوليت ها برآيد و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمين كند و هم خانواده را مديريت كند، بايد سن او بيش تر از زن باشد.
ادلّه روان شناختي نيز براي اين تفاوت وجود دارد كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:
- وقتي سن زن چند سالي کم تر از مرد باشد، اطاعت پذيري او از مرد به عنوان سرپرست خانواده بيش تر و راحت تر خواهد بود و در برابر موضع مرد کوتاه مي آيد و مي کوشد مطیع باشد. در صورتي که هر چه اين تفاوت سني افزايش يابد، حس مادري، خواهر گونه و يا سرپرست در زن بیش تر مي شود. ضمن این که زن هميشه دوست دارد همسرش فردي، مقتدر، توانا و پناهگاه مطمئني براي او باشد و اگر زن از نظر سني بزرگ تر از مرد باشد، هيچ گاه زن چنين تصوري را از شوهرش ندارد؛ بلکه او را در حد خودش یا پایین تر مي بيند. اما اگر شوهر چند سالي بزرگ تر باشد و از تجارب بيش تري برخوردار باشد، زن احساس مي کند همسر او کسي است که شايستگي هاي لازم را براي اداره منزل دارد و مي تواند در پناه او يک زندگي آرامش بخش داشته باشد.
- زن به دليل زايمان، شير دادن و... زودتر از مرد شکسته مي شود و بزرگ تر بودن زن باعث مي شود بعد از يک دهه زندگي و آوردن چند فرزند، شادابي زن در حدّ شادابي و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبيت او نزد شوهر کم شود؛ بنابراين، براي پيشگيري از این مسئله کاملاً طبيعي و زيستي بهتر است اين تفاوت سني همواره بين زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط و جذابیت کافي برخوردار باشد و مطلوبيت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگوييد مرد هم بايد براي همسرش مطلوبيت داشته باشد. بله، اين حرف درست است؛ اما همان طور که در بالا متذکر شديم، مردها به دليل عدم زايمان و متحمل نشدن فرزندداري و فرزندپروري، ديرتر از زنان دچار شکستگي و چين و چروک صورت و بدن مي شوند.
- مديريت خانواده دچار مشكلاتي می شود. معمولاً مديريت خانواده به عهده مرد است. وقتی که سن زن بالاتر از مرد باشد، در چنین خانواده هايي بیش ترين تنش بر سر اين موضوع است که چه کسي قدرت را در دست بگیرد، مرد يا زن؟ مرد به دلیل نگرش غالب و سنتي مي خواهد مردانگي نشان دهد و حاکم خانه باشد و زن به علت بزرگ تر بودن نمي تواند اين نکته را تحمل کند و تنش بر سر قدرت، مي تواند نهاد خانواده را دچار مشکل کند. عده اي از روان شناسان اجتماعي با نگاهی از بعد روان شناسانه و روان شناختي نیز سعي بر تحلیل اين دسته از ازدواج ها دارند. آنان معتقدند از نظر روان شناسي زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگي عاقل تر مي شوند و درک شان از مسائل درون خانواده و زندگي عمیق تر است. بنابراين، مسئولیت پذيرند و يا بیش تر در اين زمینه ها فکر مي کنند. حال اگر زني چند سالي بزرگ تر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد. براي همین، زماني که انتظارش برآورده نمي شود، اين تصور تداعي مي شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بي مسئولیت است و در نهايت، تنش فضاي خانواده را پر مي کند.
باید توجه داشت که معمولاً فاصله سنی زیاد دختر و پسر، خصوصاً در جایی که سن دختر بزرگ تر از پسر است، در ازدواج مشکل آفرین و دردسرساز می باشد. در شرایط معمولی، چنین ازدواج هایی اصلاً توصیه نمی گردد. ضمن این که این مسئله باعث شده که خانواده پسرخاله تان شدیداً با ازدواج شما مخالفت کنند. این مسئله کوچکی نیست که بخواهید به سادگی از کنار آن بگذرید و مشکلات ناشی از آن را نادیده بگیرید. بنابراین، بهتر است واقع بینانه در تصمیم بر ازدواج با پسر خاله تان تجدید نظر کنید و با قطع هر گونه ارتباط و اظهار عشق و علاقه به او، راه دیگری برگزینید.