با سلام
۱-میخواستم بدانم احادیثی که پیامبر(ص) در آنها نام ۱۲ امام را ذکر کرده اند تا چه حد نقل شده اند؟ آیا متواتر هستند؟ منابع احادیث را ذکر کنید ممنون میشوم. آیا اهل سنت هم چنین احادیثی را نقل کرده اند؟
۲-سوال دیگرم در مورد امام بعد از امام صادق (ع) است. تاجایی که من شنیده ام چون در زمان امام صادق حکومت وقت به دنبال آسیب رساندن به جانشین امام صادق بوده اند، امام صادق در وصیت نامه خود نام امام را به صورت دقیق بیان نکرده و برای مصون آمدن امام موسی کاظم نام افراد زیادی را ذکر کردند. سوال من اینجاست که شیعیان آن زمان از کجا باید میفهمیدند چه کسی بعد از امام صادق، امام است؟ دلیل اینکه عده ای فرزند دیگر امام صادق (ع) به نام اسماعیل را امام گرفتند همین است؟
پرسش 1:
شيعه دوازده امامي
شرح : با سلام ?-ميخواستم بدانم احاديثي که پيامبر(ص) در آنها نام ?? امام را ذکر کرده اند تا چه حد نقل شده اند؟ آيا متواتر هستند؟ منابع احاديث را ذکر کنيد ممنون ميشوم. آيا اهل سنت هم چنين احاديثي را نقل کرده اند؟
پاسخ:
احاديثي که نام تمام امامان ذکر شده باشد، از پيامبر آمده است. از جمله هنگامى که آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» نازل شد و اطاعت کسانى را به عنوان «اولواالامر» به طور مطلق، واجب کرد و اطاعت ايشان را همسنگ اطاعت پيغمبر قرار داد، جابربن عبدالله انصارى پرسيد: «اولواالامر» که اطاعت شان مقرون به اطاعت شما شده ،چه کسانى هستند؟ فرمود:
«هُم خلفائى يا جابر و أئمةُ المسلمينَ مِنْ بَعدى. أوّلُهم علىُّ بن أبى طالب، ثمّ الحسن، ثمّ الحسين، ثمّ علىُّ بن الحسين، ثمّ محمد بن علىّ المعروف فى التوراة بالباقر سَتُدْرِکُهُ يا جابر، فإذا لَقيتَهُ فَاقْرَأهُ منّى السلام ثمّ الصادق جعفربن محمّد، ثمّ موسى بن جعفر، ثمّ علىُّ بن موسى، ثمّ محمد بن علىّ، ثمّ علىّ بن محمد، ثمّ الحسن بن علىّ، ثمّ سَميىّ و کَنيّى حجّةُ اللّه».(1)
با توجه به روايات که تفسير آيه اولوالامر بوده و اطاعت آن ها همانند اطاعت از خدا و پيامبر دانسته شده، مي توان مقام عصمت را از اين روايت استفاده کرد.
پي نوشت:
1. ،آيه الله مصباح يزدي.آموزش عقائد .شرکت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، ص 413 به نقل از غايه المرام (چ قديم)، ج 10، ص 267؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 123؛ ينابيع المودّه، ص 494.
پرسش 2:
سوال ديگرم در مورد امام بعد از امام صادق (ع) است. تاجايي که من شنيده ام. چون در زمان امام صادق حکومت وقت به دنبال آسيب رساندن به جانشين امام صادق بوده اند، امام صادق در وصيت نامه خود نام امام را به صورت دقيق بيان نکرده و براي مصون آمدن امام موسي کاظم نام افراد زيادي را ذکر کردند. سوال من اينجاست که شيعيان آن زمان از کجا بايد مي فهميدند چه کسي بعد از امام صادق، امام است؟ دليل اينکه عده اي فرزند ديگر امام صادق (ع) به نام اسماعيل را امام گرفتند همين است؟
پاسخ:
براي شناخت امام معصوم راه هاي مختلفي هست، هم چنان که براي شناخت پيامبر راه هاي مختلفي هست .
هر دو مورد هم شبيه هستند، زيرا هر دو منصب الهي بوده و به آسمان مستندند، از جمله:
1. پيامبر و امام بايد سرآمد خلايق در ايمان و تقوا و پاکي باشند ،زيرا آنان برگزيده ها و محبوبان خدايند . خداوند جز پاکان را بر نمي گزيند. بنا بر اين با مطالعه و مشاهده سيره و عمل و ايمان و اخلاق مدعي امامت مي توان به صداقت وي پي برد .
2. معرفي پيامبر و امامان پيشين هم راه ديگر شناسايي امام است . پيامبر و امامان در فرصت هاي مناسب ، همه جانشينان خود تا قيامت را معرفي کرده است . عالمان به احاديث ، مي دانستند . قبل از تولد امامان آنان را به اسم و رسم مي شناختند.
3. آسان ترين راه شناسايي مدعي نبوت و امامت طلب معجزه و نشانه اتصال او با غيب مي باشد. شيعيان اين را به عنوان آسان ترين و مطمئن ترين راه شناخته و از مدعي امامت طلب بينه و نشانه خدايي بودن مي کردند. روايات حاکي از معجزه طلبي شيعه از مدعيان امامت و ارائه آن توسط امامان ، فراوان است. به روايت معتبر زير توجه کنيد:
مردى شامى براى مناظره با اصحاب امام صادق (ع) به محضر امام مشرف شد . امام به اصحاب و شاگردان خود دستور داد با او مناظره كنند . آنان با او مناظره كردند و پيروز شدند .در آخر امام به بارزترين شاگرد خود، هشام بن حكم امر كرد با او مناظره كند.
آن مرد گفت: در مورد امامت اين مرد (امام صادق عليه السلام) با من به سؤال و جواب بپرداز.
هشام پرسيد: اى مرد، خداوند بيش تر به بندگان توجه دارد يا خودشان؟
شامى جواب داد: پروردگارم به مخلوقاتش بيش تر توجه دارد.
- خداوند به جهت توجهى كه دارد ،چه كار كرده است؟
- براى آنان حجت و دليل اقامه كرده تا متفرق و مختلف نشوند، بلكه بين آنان الفت دهد و دردشان را دوا كند و واجبات خدايى را به آنان خبر دهد.
- اين حجت كيست؟
- رسول خدا.
- بعد از پيامبر چه كسى است؟
- كتاب خدا و سنت پيامبر.
- آيا كتاب و سنت توانستهاند امروز بين ما رفع اختلاف كنند؟
- آرى.
- پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم و تو از شام براى ابراز مخالفت با ما آمدهاى؟
شامى ساكت شد. امام صادق به او گفت: چرا سخن نمىگويى؟
- اگر بگويم اختلاف نداريم، دروغ گفتهام . اگر بگويم كتاب و سنت برطرف کننده اختلاف من و تو هستند، باز هم سخن باطلى گفتهام، زيرا آن ها را بر وجوه مختلف مىتوان حمل كرد .برداشتهاى مختلف از آن دو ارائه داد . اگر بگويم اختلاف داريم و هر كدام از ما حق مىگوييم، بنابراين كتاب و سنت فايدهاى ندارد .كتاب و سنتى كه بتوان هر اعتقادى را بدان نسبت داد. ولى من هم بر هشام همين حجت را دارم. جواب او چيست؟
امام فرمود: از او بپرس تا ببينى چه جواب آمادهاى دارد!
شامى پرسيد ـ اى مرد، خداوند بيش تر به بندگان توجه دارد يا خودشان؟
هشام گفت: پروردگارشان به آن ها بيش تر از خودشان توجه دارد.
- آيا خداوند كسى را معين كرده كه جمع پراكنده آن ها را مجتمع گرداند، كجى هاي شان را استوار و مستقيم سازد و حق شان را از باطل شان جدا سازد؟
- در زمان رسول خدا يا الان ؟
- در زمان رسول خدا، ايشان حجت بود ،ولى الان چه كسى حجت است؟
- همين كسى كه نشسته (امام صادق) و مردم براى كسب فيض از محضرش بار سفر مىبندند . با علمى كه از پدرانش از رسول خدا به ارث برده ،ما را از اخبار آسمان ها آگاه مىگرداند.
-از کجا بدانم که ايشان حجت خداست؟
- هر چه مي خواهي، از او بپرس. (اگر درست جواب داد که امام است و گرنه دروغ مي گويد)
- ديگر عذري برايم باقي نگذاردي.
پس امام صادق به مرد شامي رو کرد و فرمود :مي خواهي جريان سفر و انگيزه ات و تمام وقايعي که برايت در طول سفر پيش آمده بگويم؟
اين جا بود که شامي يقين کرد او امام و خليفه خدا و رسول است. (1)
اما امام صادق که در زمان منصور دوانيقي بود ، از حکومت بر جانشين خود مي ترسيد . نمي توانست به صراحت جانشين خود را معرفي کند. اسماعيل فرزند امام صادق مردي در غايت ايمان و تقوا و علم بود . با توجه به ايمان و تقوا و علم والاي وي بود که افرادي از شيعه که اهل روايات و عالم نبودند، با توجه به معيار اول ، ايشان را امام بعد از امام صادق گمان مي کردند. البته ايشان قبل از امام صادق از دنيا رفتند . عملا براي حق جويان ثابت شد که ايشان امام بعد نيستند.
امام صادق هم براي اين که جانشين خود را به صراحت معرفي نکرده باشد ، پنج نفر را به عنوان وصي معرفي کرد ، خليفه وقت يعني منصور ، فرماندار مدينه، همسرش ام حميده که مادر امام کاظم بود ، فرزندش عبدالله افطح و فرزند ديگرش امام کاظم .
براي شيعيان آشنا با ضوابط ، امام در اين بين معلوم بود ،زيرا مي دانستند که خليفه و فرماندارش ظالم اند . صلاحيت امامت را ندارند. ام حميده هم گر چه مقام والايي داشت، ولي چون زن بود ، وظيفه امامت بر دوش ايشان نهاده
نمي شد . پس امر بين عبد الله و امام کاظم بود . عبدالله هم به وضوح نشان مي داد که صلاحيت ندارد. عموم شيعيان براي شناسايي امام از بين اين دو به راه سوم متوسل شدند . با فرستادن نامه هاي خود نزد عبدالله و تقاضاي جواب نامه ها بدون اين که مهر نامه ها شکسته شود ، (2) عملا معلوم کردند که او نمي تواند امام باشد . امر فقط بر امام کاظم بود که هم روايات مؤيد ايشان بود ؛ هم معرفي هاي خصوصي امام صادق (3) ؛ هم اقدام هاي معجزه گونه اش در اثبات ارتباط با آسمان.
خداوند حجتش را به وضوح معرفي مي کند . براي کسي عذر باقي نمي گذارد . شناسايي امام مانند شناسايي پيامبر در هر زمان آسان است، اگر افراد جوياي حق باشند و گرنه اگر مثل آفتاب نيمروز هم آشکار باشد، باز انکار مي شود.
پي نوشت ها:
1. کليني ، کافي ،چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلاميه ، 1362 ش ، ج 1، ص 172- 173.
2. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال ،چ سيزدهم ، قم ، هجرت ، 1378 ش، ج2، ص 360 به نقل از مناقب ابن شهرآشوب.
3. براي مشاهده بعضي معرفي هاي خصوصي ر. ک: شيخ مفيد ، الارشاد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران ، علميه اسلاميه ، ج 2، ص 209 - 212.