پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
مبحث عدالت توزيعي و اصلاحي، از مباحث عدالت اجتماعي كه به حيطه جوامع انساني مربوط است، مي باشد. بنابراين، نسبت دادن آن ها به عدالت خداوند، كمي نامأنوس و ناسازگار با تعاريف ارائه شده از آن ها است.
ضمن آن كه در باب تعاريف عدالت توزيعي و اصلاحي، نظريات متفاوت و گوناگون و گاه متناقضي ارائه شده است كه منظور نظر شما از ميان آن تعاريف و مباني، روشن نمي باشد. (1)
بنابراين نمي توان تصوير روشني از ارتباط ميان عدالت خداوند و عدالت توزيعي ( با تعاريف موجود ) پيدا كرد مگر آنكه ما معناي عدالت توزيعي را از معناي اجتماعي آن منفك كنيم و به معناي عامي كه هم مسائل اجتماعي اقتصادي (وضعي و قراردادي) را شامل شود و هم مسائل تكويني و حقيقي را شامل شود، تعريف كنيم؛ يعني معناي لغوي آن. به اين صورت كه سؤال كنيم آيا عدالت توزيعي به معناي توزيع به جا و شايسته امكانات و استعدادها و عطاها، ميان موجودات رخ داده است يا خير؟
البته عدالت توزيعي، ارتباط بيش تري با عدالت تشريعي خداي متعال دارد كه با توضيح افعال تشريعي خداي متعال روشن مي شود.
عدالت، صفتي است كه به فعل تعلق مي پذيرد؛ چرا كه در تعريف عدالت گفته شده است: عدالت، قرار دادن هر چيز در جايگاه لايق به آن است. (2)
بنابراين، در بحث عدالت الهي (به هر حيثيتي كه باشد)، صفت عدالت را بايد در افعال كه عين اراده خداي متعال است، جستجو كرد و با توجه به تقسيمات اراده خداي متعال، آن را مورد بررسي قرار داد.
در يك تقسيم عام، اراده خداي متعال تقسيم مي شود به:
1. اراده تكويني؛
2. اراده تشريعي.
اراده تكويني، عبارت است از خلق و ايجاد خداي متعال كه به واسطه آن عالم را خلق كرده است.
اراده تشريعي، عبارت است از جعل احكامي كه به صورت يك مجموعه واحد به نام دين براي بشر براي به كار بستن آن در زندگي به منظور رسيدن به كمال لايق خود، وضع كرده است. (3)
اگر ما عدالت توزيعي را به معنای توزيع به جا و شايسته نعمت ها و عطاها و به اصطلاح عام وجود، ميان موجودات تعبير كنيم، با توجه به مباني فلسفي و كلامي كه در اين زمينه وجود دارد، مي گویيم: بله، چنين عدالتي وجود دارد و خداي متعال در خلق هر موجودي آنچه را كه از وجود شايسته آن موجود مي باشد، بر اساس استعدادهاي ذاتي آن موجود، به او عطا كرده است و هيچ موجودي را از دريافت آنچه كه وجوداً به آن براي رسيدن به كمالش نيازمند است، محروم نساخته است؛ «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده، داده است. سپس هدايت كرده است». (4)
يعني به انسان، تمام ابزار رشد، حركت و تكامل جسمي و روحي را عنايت كرده است و اين عدالت در مورد هر موجود ديگري هم رخ داده است.
البته اين به معناي اين نيست كه در اين توزيع، تساوي وجود دارد؛ چرا كه تساوي، مساوي با عدالت نيست؛ بلكه در بسياري از موارد، تساوي عين ناعدالتي است. بنابراين، طبق تعريف عدالت، هر موجودي هر ظرفيتي كه داشته باشد، به اندازه همان ظرفيت دريافت وجود را از خداي متعال كرده است؛ نه كم تر و نه بيش تر. همان طور كه مي دانيم ظرفيت هاي ذاتي موجودات با يكديگر ذاتاً متفاوت است.
اين گونه از عدالت كه بيان شد، اختصاصي به نشئه اي از نشئات عالم وجود ندارد؛ يعني جريان عدالت تكويني توزيعي خداي متعال در هر نشئه، به مناسبت با آن نشئه از وجود، جريان و سريان دارد.
اما عدالت توزيعي نسبت به فعل تشريعي خداي متعال، به اين معنا كه خداي متعال قوانين و احكامش را جوري تنظيم كرده باشد كه نتيجه آن توزيع عادلانه ثروت و امكانات مادي و معنوي و مسئوليت هاي اجتماعي در جامعه انساني باشد نيز ثابت است.
قوانين اسلامي به عنوان كامل ترين و مترقي ترين قوانين الهي، اين عدالت را با توجه به وضع قوانيني براي جلوگيري از انباشت ثروت در جامعه رعايت كرده است.
قوانين مالي مثل زكات، خمس، ‌كفارات مالي، تحريم احتكار، تحريم ربا، تحريم مصرف گرایي، تحريم تجمل گرایي و اسراف، به عنوان راهكار هاي واجب العمل و الاطاعه براي هر مسلمان، و قوانيني مثل: صدقه و انفاق، قرض، ‌وقف، كراهت انباشت ثروت حلال بيش از حد نياز، ارزشمندي ايثار و...، به عنوان احكام پسنديده و قابل اعتنا و عمل، همگي نشان از اهميت اين نوع از عدالت در احكام تشريعي خداي متعال دارد. (5)
عدالت اصلاحي:
اگر عدالت اصلاحي را به معناي عدالت جبراني در نظر بگيريم، (6) و از مباحث عدالت اجتماعي بيرون كشيده و به عنوان يك شاخه از عدالت به معناي عام مد نظر قرار دهيم، ‌اين نوع از عدالت نيز هم در افعال تكويني و هم افعال تشريعي خداي متعال وجود دارد.
اگر ما نياز مخلوقات را به وجود يك نياز ذاتي بدانيم كه از فقر ذاتي و نياز دروني و كمبود وجودي آن ها سرچشمه مي گيرد، اعطاي وجود از جانب خداي متعال و جبران كمبود وجودي آن موجود را مي توانيم به اين تعبير، عدالت اصلاحي يا جبراني بناميم.
همچنين هر گاه در بين مخلوقات طبيعي و مادي بر اثر تغيير شرایط زيستي، نيازي جديد براي آن ها به وجود مي آيد، خداي متعال با فراهم كردن امكانات جديد براي آن ها جبران آن تغيير را براي آن ها مي نمايد.
اين معنا را ما مي توانيم دراين آيه شريفه سراغ بگيريم: «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون». (7)
كلمه جبار كه در اصل لغت به معناي شكسته بند است و به معناي اصلاح گر مي آيد، (8) در اين آيه شريفه به خدا نسبت داده شده است كه جبران كننده هر نقص و فسادي است با اعطاي وجود و اصلاح آن فساد.
در احكام تشريعي با توجه به احكام جبراني و احكام جايگزين كه مي توان آن ها را جبراني براي احكام اوليه دانست، زماني كه شخص مكلف عاجز از به جا آوردن حكم اولي است، شايد بتوان عدالت اصلاحي را معنا كرد.
ولی بايد توجه داشت كه معناي اصلي عدالت اصلاحي، يعني عدالت جبراني در مسائل اجتماعي و در روابط بين افراد و اشخاص مطرح است و براي مواردي به كار مي رود كه شخصي به ديگري ضرري و خسارتي وارد كرده است كه در اين حالت، طبق عدالت اصلاحي بايد آن خسارت و ضرر وارده كرده را جبران نمايد.
اين معنا در مورد خداي متعال بي معنا و بي مورد است؛ چرا كه خداي متعال، نه در خلق و نه در حكم تشريعي، به هيچ بنده اي و به هيچ مخلوقي ضرر وارد نمي كند و ظلمي روا نمي دارد تا بخواهد براي جبران آن اقدام كند و به اين ترتيب، به عدالت اصلاحي و جبراني متصف گردد؛ بلكه هر آنچه از جبران و اصلاح كه خداي متعال در حق مخلوقات انجام مي دهد، چه در تكوين آن ها و چه در احكام تشريعي، همه و همه از سر لطف و تفضل و رحمت است؛ نه از سر مسئوليت و اجبار قضایي كه اگر نكند، ظالم به حساب بيايد.
پس عدالت به اين معنا، در مورد خداي متعال چيزي جز لطف و تفضل خدا نيست.
در نشئه آخرت نيز عدالت جبراني و اصلاحي خداي متعال به صورت اعطاي پاداش و پر كردن كمبودهایي كه شخص مؤمن در دنيا گرفتار آن ها شده است مي باشد؛ مثل اين كه اگر در دنيا بر اثر شرایطي نابينا زندگي كرده است، خداي متعال بينایي را در آخرت به او عنايت خواهد كرد و اگر بر اثر مصلحت هایي، دعاي دعا كننده اي مستجاب نشده است، در آخرت اين عدم استجابت (كه به مصلحت خود شخص هم بوده است و خسارتي از طرف خدا براي آن شخص نبوده است)، با عنايات ويژه خدا و نعمت هاي بهشتي و آخرتي جبران مي شود.

پي نوشت ها:
1. ر.ك: جمعه خان افضلي، نشريه معرفت، مقاله «عدالت اجتماعي ديدگاه ها و چالش ها»، شماره 115.
2. نهج البلاغه، حكمت 437.
3. ر.ك: حسين بن احمد حسيني، تفسير اثني عشري، ج 5 ، ص 401، تهران، نشر ميقات، 1374 هـ. ش.
4. طه (20)، آیه 50.
5. ر.ك: محمد انس زرقا، فصلنامه مفيد، شماره 23، عدالت توزيعي در اسلام، ترجمه سيد اسحاق علوي.
6. ر.ك: جمعه خان افضلي، پيشين.
7. حشر (59)، آيه 23.
8. ر.ك: راغب اصفهاني، مفردات في غريب القرآن، ذيل واژه «جبر»؛ علامه طباطبایي، الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 19، ص 382، قم، انتشارات دفتر جامعه مدرسين.