با سلام
1- آیا انسان در به دنیا آمدن خودش نقش یا به عبارتی حق انتخاب دارد ؟
2- اگر زوجی به دلیل عدم تمایل صاحب فرزند نشوند ، آیا بدین معنیست که آن ها از تولد یک انسان ( هم از بعد جسمی و هم روحی ) که قرار است پس از تولد مکلف شود و مراحل تکامل را طی کند یا نکند و در نهایت مورد مواخذه قرار گیرد جلوگیری کرده اند و اساسا نقش آن ها در این میان به چه میزان است ؟
3- آیا شخصی که نسبت به اصول اعتقادی و جهان بینی اسلامی صرف نظر از هر نوع اعتقاد یا عدم اعتقاد قبلی و حتی علی رغم زندگی در خانواده و جامعه اسلامی
الف - موضع انکار و مخالفت نداشته باشد
ب - دشمنی و ستیز ننماید
ج - و از سوی دیگر به دلیل عدم شناخت و معرفت کافی هنوز به ایمان واقعی ، محکم ، مستدل و عقلی نرسیده باشد و در واقع در حال حاضر در یک موضع بی طرف قرار گرفته باشد ؛ حکم کافر را دارد ؟

پرسش 1:

1- آيا انسان در به دنيا آمدن خود نقش يا به عبارتي حق انتخاب دارد ؟

پاسخ:
؛پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
ورود همه ما به دنيا با نوعي جبر همراه است و به يقين آمدن مان به دنيا را انتخاب نکرده ايم، هر چند عدم اختيار لطمه اي به مختار زيستن و با اختيار وضعيت حيات خود در جهان آخرت را تعيين نمودن نمي زند .
جبري بودن ورود به عالم بدان جهت است که امکان چنين انتخابي براي ما ممکن نبود، نه اينکه امکان و حق انتخاب وجود داشت. اما خداوند آن را از ما دريغ نمود . دليل ادعا آن است که قبل از خلقت کسي نيست تا به او اختيار داده شود که خلق شود يا نشود. اختيار دادن در خلق شدن، مشروط به اين است که کسي باشد تا از او سؤال شود: دوست داري خلق شوي يا نه!
اگر فرد آفريده شده باشد، ديگر سؤال از خلقت اختياري بي فايده است، چون تحقق يافته است. اگر آفريده نشده، سؤال از او بي معنا است، چون وجود ندارد تا سؤال شود. پس اين نوع انتخاب و اختيار حيات عقلاً ممکن نبود، نه آن که ممکن بود و خدا آن را از ما دريغ کرد.
طبق قانون عليّت هرگاه علت تامه براي وجود معلول مهيّا شود، معلول حتماً موجود خواهد شد ؛ معلول در اصل وجود خويش هيچ گونه نقشي ندارد. اين قاعده در اصطلاح فلسفه جبر عِلّي و معلولي ناميده مي شود؛ يعني آفرينش انسان مانند همه حوادث و پديده‏ها بر اساس قانوت عليّت است . معلول و پديده در به وجود آمدن خود، هيچ نقشي ندارد؛ خلقت هر انسان در فرايند تحقق علت هاي خاص خود تعريف مي شود که شکل ظاهري همگرايي علل ازدواج و توالد والدين است ؛ در واقع هر انسان در نتيجه ازدواج و پيوند والدينش خلق شده و به دنيا مي آيد .
با شکل گيري همه عوامل تولد يک فرزند از قبيل ازدواج و رابطه زناشويي والدين او و برطرف شدن همه موانع خلقت ، حق انتخاب و اختيار او چگونه تعريف مي شود و در کجاي اين داستان قرار مي گيرد ؟ نمي توان تصور کرد که فرزند چگونه مي تواند به دنيا آمدن يا نيامدن خود ، بلکه بالاتر کيفيت زندگي و وضعيت هاي خاص آن را انتخاب نمايد و چنين ادعايي معقول به نظر نمي رسد .
انسان داراي دو نوع حيات است :
1- حيواني و مادي:
اين نوع حيات بين انسان و حيوان مشترک است. اموري از قبيل كيفيت و چگونگي و ويژگي هاي زماني و مكاني خلقت انسان دراين حيات رقم مي خورند . در اين گونه حيات اختيار راه ندارد ، بنابراين اراده واختيار داشتن انسان در اصل خلقت غير منطقي و غير عقلاني است.
2- انساني و معنوي :
اين حيات ، حياتي فکري و عقلاني است و از مختصات آدمي است . به خاطر اين نوع از خلقت خداوند او را بر ساير مخلوقات برتري داده است. اين حيات اختياري بوده و انسان چنان آفريده شده که با اختيار خويش توانايي آن را دارد که در مسير تکامل قدم نهاده و به جايي رسد که جز خدا نبيند، يا آن قدر سقوط کند که مانند حيوان بلکه بدتر شود.
دعوت اسلام به سمت حيات اختياري است: "يا ايّها الّذين آمنوا استجيبوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما يحييکم؛ اي کساني که ايمان آورديد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد، هنگامي که شما را به سوي چيزي مي خوانند که مايه حياتتان است".(1)
بنابر اين درست است که انسان به اختيار خود نيامده است. اما بدين معنا نخواهد بود که هيچ اختياري در کيفيت زندگي خود و به جائي که خواهد رسيد ،نداشته باشد.
جمادات، گياهان، حيوانات و ملائک و انسان هر کدام در مرتبه‏اي از کمال قرار دارند . اشرف مخلوقات انسان مي­باشد که تمامي کمالات در وجود او به ظهور رسيده و يا به صورت بالقوه موجود مي­باشد که با سعي و اختيار خويش به آن‏ها فعليّت مي بخشد. هر کدام از موجودات به فراخور مرتبه وجودي خويش به وجود آمده‏اند .جماداتي مثل سنگ قابليت حيوان شدن را ندارند و حيوان را قابليّت انسان شدن نيست.
بشر در کارهاي ارادي خود مانند سنگ و گياه و حيوان نيست که به حکم غريزي کارهايي را انجام دهد. انسان هميشه خود را در سر چهار راه هايي مي بيند . هيچ گونه اجباري ندارد که فقط يکي از آن ها را انتخاب کند ؛ ساير راه ها بر او بسته نيست. انتخاب يکي از آن ها به نظر، فکر، اراده و خواست شخصي او مربوط است. يعني طرز فکر و انتخاب او است که يک راه خاص را معين مي کند.(2)
بنابراين آنچه انسان مورد بازخواست و مواخذه از آن قرار مي گيرد، حيات مادي غير اختياري انسان نيست، بلکه سؤال از انسان و پاداش و جزا و مجازات او در مورد چيزهايي است که به اختيار و خواست خود انجام داده، نه چيزي که ناخواسته بوده است. اگر هم ندانسته و از روي جهل باشد، خداوند آن را با توبه و پشيماني انسان از اعمال بد خود مي بخشد.
انسان تنها در مقابل چيزهايي مورد سؤال و مواخذه مي شود که با آگاهي و انتخاب خود انجام مي دهد. پاداش ها نيز براي اعمال نيکي است که از روي انتخاب و اختيار و آگاهي صورت گيرد.

پي نوشت‏ها:
1. انفال (8) آيه 24.
2. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج1، ص386.

پرسش 2:
آيا شخصي که نسبت به اصول اعتقادي و جهان بيني اسلامي صرف نظر از هر نوع اعتقاد يا عدم اعتقاد قبلي و حتي به رغم زندگي در خانواده و جامعه اسلامي الف - موضع انکار و مخالفت نداشته باشد ب - دشمني و ستيز ننمايد ج - به دليل عدم شناخت و معرفت کافي هنوز به ايمان واقعي ، محکم ، مستدل و عقلي نرسيده باشد و در واقع در حال حاضر در يک موضع بي طرف قرار گرفته باشد ؛ حکم کافر را دارد ؟
پاسخ:
؛
کسي که منکر خدا و پيامبر نباشد و دشمني با خدا و پيامبر هم نداشته باشد، کافر حساب نمي شود. هر چند اعمال مسلماني را انجام ندهد.
کافر کسي است که منکر خدا باشد يا براي خدا شريک قرار دهد يا پيغمبري پيامبر اسلام را قبول نکند، و يا منکر يکي از ضروريات دين مانند روزه و نماز باشد، يعني بداند که اين امور از ضروري دين است و منکر شود . انکار اين امور هم به انکار خدا يا انکار پيامبر برگردد. در غير اين موارد کسي کافر حساب نمي شود.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج2، مسأله 106.
پرسش 3:
اگر زوجي به دليل عدم تمايل صاحب فرزند نشوند ، آيا بدين معني است که آن ها از تولد يک انسان ( هم از بعد جسمي و هم روحي ) که قرار است پس از تولد مکلف شود و مراحل تکامل را طي کند يا نکند و در نهايت مورد مواخذه قرار گيرد ، جلوگيري کرده اند و نقش آن ها در اين ميان به چه ميزان است ؟
پاسخ:
؛
اگر اسلام به ازدواج اهميت قائل شده ، به خاطر جنبه شهوي يا ارضاي نياز جنسي نيست، بلکه علاوه بر آن ها، به دليل نتايج ارزش‌مندي است که در پرتو آن به دست مي‌آيد.
ازدواج تنها براي ارضاي غريزة جنسي نيست ،بلکه علاوه بر آن، ‌جنبه معنوي و سلامت روحي و رواني نيز دارد. ازدواج براي توليد انسان‌هاي پاک و بقاي نوع، انتخاب انيس و مونس و شريک و مشاور در زندگي است. ازدواج براي تکميل معنويت و ياري براي رسيدن به اهداف عالي است. ازدواج براي تحکيم پيوند‌ها و پيمان‌هاي اجتماعي است که اين جهت‌ها بايد مورد توجه قرار گيرد، ارضاي غريزه جنسي نيز اگر به انگيزه الهي انجام گيرد، ثواب اخروي دارد . باعث مي‌شود که مرد و زن به گناه نيفتند يا بر اثر فشار غريزه جنسي گرفتار عقده و ناراحتي روحي نشوند.
از نظر اسلام يکي از اهداف اساسي ازدواج، فرزند آوري و بقاي نسل است. امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت‌هاي انسان مي‌داند. امام صادق(ع) يکي از معيارهاي مهم در انتخاب همسر را توان زاييدن فرزند معرفي مي‌کند.(1)
يکي از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقاي نسل آدمي است. توليد و تکثير نسل را نبايد کوچک و بي اهميت شمرد؛ زيرا هدف آفرينش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. توليد و پرورش انسان‏هاي خداپرست و نيکوکار و صالح، مطلوب خداي جهان آفرين است. از ديدگاه اسلام، وجود فرزند صالح براي پدر و مادر يک عمل صالح شمرده مي‏شود. در سعادت دنيا و آخرت آن‏ها مؤثر است، به همين جهت، معصومان توليد و تکثير نسل را از اهداف ازدواج خوانده‏اند. پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: «چه مانع دارد که مؤمن براي خودش همسري برگزيند. شايد خدا فرزندي به او عطا کند که با گفتن لااله الاالله زمين را سنگين سازد. (2)»
در حقيقت زوج‏ها از طريق فرزندان خود رشته پيوند ميان اعضاي يک نسل را به وجود مي‏آورند. اين امر از اهداف اساسي ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمي، پويايي و صفاي کانون خانواده مي‏انجامد .انگيزه ادامه زندگي را در انسان تقويت مي‏کند. (3)بنابراين نقش زوجين در اين مسئله مهم است . نبايد بدون عذر شرعي از توليد مثل جلو گيري نمايند .
آيت‏اللّه‏مکارم شيرازي: عقيم شدن دائم اشکال دارد . بستن لوله‏هاي رحم به منظور جلوگيري تا ضرورتي نباشد جايز نيست .(4)
آيت‏اللّه‏فاضل لنکراني: قطع رگ و عقيم شدن نقص است و جايز نيست انسان خود را عقيم و ناقص کند. براي کنترل مواليد راه‏هاي ديگر هست؛ مثل عزل نطفه که شرعا بي‏اشکال است . همين‏طور است نسبت به بانوان. بلي بستن لوله‏ها به نحو موقت با رعايت مسائل محرم و نامحرمي مانعي ندارد ؛يعني پزشک که اين کار را انجام مي‏دهد، محرم باشد . اگر نامحرم است، تا ممکن است از کارهاي حرام مثل لمس بدن نامحرم اجتناب کند.(5)
در نتيجه نقش پدر و مادر از آغاز تا انجام و مراحل مختلف کودک بسيار بنيادين و اساسي است .اگر آن ها از به وجود آمدن او به شرحي که در پرسش آمده و بدون عذر شرعي جلو گيري نمايند ، کاري بر خلاف سنت آفرينش را انجام داده و از به وجود آمدن انساني جلو گيري نموده ، در حالي که.فرزند شايسته گل بهشتى است ، پس چگونه خود را از آن محروم کنيم؟
پيامبر : الولد الصالح ريحانه من رياحين الجنة ؛ فرزند شايسته گلى از گل هاى بهشت است .(6)
در روايات متعدد، با بيانات گوناگون ، رهبران اسلامى کوشيده اند امت اسلامى را به ازدواج و تناسل و توليد مثل تشويق کنند. از نظر اسلامى زنى که باردار مى شود و از آوردن بچه امتناع نمى کند، بر زنى که باردار نمى شود و يا از آوردن بچه امتناع مى کند، ترجيح دارد .امتناع از باردارى به طور مطلق ، مخالف هدف مهم ازدواج و غريزه طبيعى انسان که مايل به بقا و توليد مثل است مى باشد.
اولاد از نعمت هاى بزرگ خداوندى است ، که کانون گرم خانواده را صفائى ديگر مى بخشد . پدر و مادر را مصمم تر و پرنشاط مى گرداند، اين آرزوى هر عروس و دامادى است که بر ثمره گلستان خانواده خود نگاه کنند . وجود سراسر لطف و محبت شان را، نثار او کنند. مردى به نام بکر ابن صالح مي گويد: به ابوالحسن عليه السلام (حضرت رضا يا موسى ابن جعفر عليهاالسلام ) نوشتم که پنج سال است که از بچه دار شدن خوددارى کرده ام زيرا خانواده ام بچه نمى خواهند و مى گويند: بزرگ کردن ايشان به خاطر تنگدستى مشکل است ، حضرت فرمود: بچه بخواه که خداوند به آن ها روزى مى دهد.(7)
پيامبر فرمود: نسل خود را زياد کنيد که من به آن افتخار مى کنم . زنى بگيريد که بچه دار مى شود. فرزند بخواهيد، و از آن روگردان نباشيد. فرزند روشنى چشم و همچون گل ،صفاى دل است (8).

پي‌نوشت‌ها:
1.وسائل الشيعه، ج 15. ص 96،نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت ،بي تا .
2. همان، ج 14، ص 33.
3. تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، ص 252، نشر صدرا 1383 ش.
4. استفتاآت جديد، ص 460 و 461.
5. جامع‏المسائل، ص 488.
6. بحار ،ج 101 ،ص 90،نشر دار الاحياالتراث العربي، بيروت، 1403 ق.
7. وسائل ،ج 15 ،ص 99،نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت، بي تا .
8.همان.