با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
کار جهان بيني نشان دادن و شناساندن راه و هدف و مقصد است . ولي رسالت اخلاق، تحريک و ترغيب انسان به پيمودن راه جهت رسيدن به هدف و مقصد است .
جهان بيني به معناي نگرش كلي به هستي و انسان است، و پاسخ‏گوي سؤالات اساسي زير مي‏باشد.
1- آيا جهان آفريدگاري حكيم و توانا دارد، يا خود به خود به وجود آمده است؟
2- هدف از آفرينش جهان چيست ؟ آيا به سوي هدفي تعيين شده در حركت است؟
3- آيا انسان در اعمال و رفتار خود مختار و مسؤول است يا مجبور و فاقد مسؤوليت؟
4- آيا انسان پس از مرگ نابود مي‏شود و مرگ به معناي فناي حيات آدمي است و يا مرگ به معناي تغيير شكل حيات انسان است و آدمي حياتي جاودانه دارد؟
5- اگر حيات آدمي جاودانه است، نيكبختي و شوربختي در حيات پس از مرگ چگونه است و به چه عواملي بستگي دارد؟
همان گونه که ملاحظه شد ، مهم ترين مسايل جهان بيني خداشناسي، هدف شناسي و انسان شناسي است . از ميان سه مسئله ياد شده ، خدا شناسي بنيادي ترين مسئله جهان بيني الهي است ، زيرا معاد و نبوت و ساير اصـول و فـروع جـهان بينى الهى بدون شناخت و عقيده و ايمان به خدا قابل توجيه نيست. دو مسئله هدف شناسي و انسان شناسي نيز به خدا شناسي مربوط مي شود زيرا از نظر جهان بيني الهي ، عاملي که به انسان "هويت و شخصيت "متمايز و متفاوت از ساير موجودات مي دهد و گوياي ميزان بر خورداري وي از مقام «انسانيت » و«خلافت الهي» او است ،«معرفت» و شناخت آگاهانه وي از «هدف آفرينش»و "عملکرد"او براي رسيدن و نزديک شدن به هدف است .
هدف از آفرينش ، نزديکي به خدا و قرار گرفتن در جوار پروردگار است . انسان شناسي نيز مقدمه خدا شناسي است .
بنا براين جهان بيني اسلامي ، بينش و اعتقادي است برخاسته از شناخت و آگاهي هايي که اسلام ( قرآن و سنت ) از انسان و خدا و هدف آفرينش ارائه مي دهد . رسالت اخلاق آن است که با توجه به خُلق و خوي ذاتي و صفات فطري و دروني انسان او را به انجام اعمالي تحريک و ترغيب کند ، که او را به خدا و هدف آفرينش و رسالت و مسؤليت هاي انسان بودنش برساند .
بنا براين شخصيت اخلاقي مسلمان در پيمودن راه هايي است که او را به خدا نزديک کند و او را به اخلاق الهي آراسته سازد. يعني پيمودن راه هايي که جهان بيني به او نشان داده است.
از ديدگاه اسلام کمال انسان در رسيدن به هدف اصلي آفرينش يعني خدايي شدن و رسيدن به مقام قرب الهي تحقق مي پذيرد . روشن شد که هدف را از طريق جهان بيني شناسايي مي کنيم ، ولي تقويت انگيزه و چگونگي پيمودن راه توسط اخلاق پيگيري مي شود .
به همين دليل است که مي گويند :
اولا جهان بيني زير بناي اخلاق است .
ثانيا - اخلاق بدون جهان بيني الهي و اعتقاد به خدا نه مفهوم حقيقي دارد و نه پشتوانه عملي .مرحوم شهيد مطهري مي‌فرمايند:
"به اعتقاد ما اخلاق منهاي دين الهي نمي‌تواند وجود داشته باشد، اگر هم بتواند وجود داشته باشد، دين مؤيد و نيرو و پشتوانه‌اي براي اخلاق مي‌شود. بعضي‌ها حتي خود فرنگي‌ها چنين نظر داده‌اند كه اخلاق منهاي دين پايه‌اي ندارد. داستايوفسكي نويسنده روسي مي‌گويد:
"اگر خدا نباشد همه چيز مباح است." مقصودش اين است كه هيچ چيز ديگري كه بتواند واقعاً مانع انسان از انجام اعمال ضد اخلاقي شود نيست. تجربه نشان داده كه آن جا كه دين از اخلاق جدا شده، اخلاق خيلي عقب مانده است، هيچ يك از مكاتب اخلاقي غير ديني در كار خود موفقيت نيافته‌اند، قدر مسلم اين است كه دين لااقل به عنوان يك پشتوانه براي اخلاق بشر ضروري است."(1)
بنابراين اخلاق وقتي مي‌تواند كارآيي داشته باشد كه مبتني بر دين باشد و دين به عنوان پشتوانه آن مطرح باشد. پس مي‌توان گفت مذهب و دين يا جهان بيني الهي و اسلامي پايه اخلاق را تشكيل مي‌دهد .

پي نوشت :
1. وزارت آموزش و پرورش ، آسيب شناسي ديني، ص554.