همین طور لطفا درباره ی خود این نیاز ها هم توضیح دهید.

پاسخ:
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
انسان داراى دو بُعد است: مادّى و معنوى و در صورتى به سعادت مى رسد كه نيازهاى وى در هر دو بُعد تأمين شود. انسانى كه تنها در بُعد مادّى پيشرفت كند و به تكامل معنوى خود نپردازد، از مرتبه انسانيّت تنزّل كرده و احياناً از حيوانات هم پست تر مى شود.
غرائزکه از بعد مادي انسان هستند، نيروهايى هستند كه خداوند متعال در بدن ما قرار داده است ، مانند غريزه جنسى و... ما موظفيم نياز هاي غريزي خود را در مسيرهائى كه هدايت هاى الهى معين فرموده است و به همان شيوه اى كه او امر نموده، براى تكامل خود از آن بهره بردارى كنيم
وجود غريزه براي حيات طبيعي و مادّي انسان، لازم و ضروري است. غريزه، حيات انسان را در بُعد مادّي تنظيم مي‏كند؛ مانند غريزه جنسي كه موجب بقاي نسل انسان است. اقتضاي غرايز و تمايلات انسان فعّاليت‏هاي التذادي است كه انسان به گونه طبيعي به سوي آن ها جذب مي‏شود، ولي از آن جا كه انسان موجودي افزون طلب و نوخواه است و در اعمال و خواسته‏هاي خود در حدّ و اندازه‏اي توقف نمي‏كند، چه بسا در پاسخ به غرايز و تمايلات غريزي خود، دچار زياده روي شود. نيروي تعقّل و سنجش انسان، مي‏تواند تمايلات غريزي را در كف آورد . آن را در راه درست و معقول قرار دهد . از اين گذر، اراده انسان بر تمايلات، پيروز گردد.
عقل با نظارت و ارزيابي خواسته‏هاي نفس و تمايلات غريزي، آنچه را براي زندگي درست لازم است و به بُعد معنوي انسان آسيب نمي‏رساند و آنچه را به عنوان مقدّمه، براي رشد و تعالي روحي و معنوي انسان لازم است، روا مي‏شمارد . از سركشي تمايلات غريزي جلوگيري مي‏كند. عنصر تعقّل به وسيله دين و دستورهاي ديني تقويت و رشد مي‏يابد . از اين طريق، ميانه‏روي و اعتدال در پاسخ به غرايز و تمايلات انسان تحقق مي‏يابد.
بنابراين نياز مادي و يا غريزي بشر، شيئ گمشده اي نيست. او به خوبي مي داند كه چگونه از مواهب طبيعي و نعمت هاي الهي، بهره مند شود. طبيعت مادي انسان ها تفاوتي با طبيعت ديگر جانداران و حتي گياهان در وابستگي فطري به عالم ماده و رفع نيازغريزي از آن ندارد.
بعد معنوي و نياز هاي معنوي
آن گونه كه از قرآن شريف و اخبار اهل بيت(عليهم السلام) استفاده ميشود, انسان بعد ديگري برتر از بعد غريزي و طبيعي داشته باشد : بعد ((معنوي)) که بر طرف کننده نياز هاي معنوي انسان است ، لوازمي دارد كه اگر انسان فاقد آن باشد به حقيقت, انسان نخواهد بود, هر چند از نظر حياتي زنده به حساب آيد. آنچه را كه ملاك زنده بودن انسان ميدانيم معمولاً ملاك زندگي غريزي و طبيعي است, نه زندگي معنوي انساني. غذا خوردن, نفس كشيدن, ادراك, تحرك و مانند آن لازمه زندگي غريزي و طبيعي است. اما زندگي معنوي چيز ديگري است. قرآن ميفرمايد:
" او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منه " (1)؛
آيا كسي كه مرده بود و ما او را زنده كرديم. (حيات تازه اي به او بخشديم) و ره او نوري عطا نموديم كه با أن ميان مردم برود مانند كس است كه در تاريكي ها فرو رفته و نميتواند از أن رهايي يابد؟
از اين آيه استفاده ميشود كه انسان ميتواند بعد ديگري داشته باشد كه لازمه آن نورانيت است و آن حيات معنوي است .
در بينش اسلامي, زندگي مادي, مقدمه آخرت است . منافع مادي وسيله اي است براي تحقق بخشيدن به مصالح معنوي، دارايي مادي، هدف نيست، بلكه وسيله اي است تا انسان بتواند به كمك آن انسانيتش را كامل كند. بنابراين، اگر تزاحمي بين اين دو به وجود آيد، بايد امور معنوي را مقدم داشت.
البته در فرض هاي نادري ممكن است مرتبه اي از مصالح معنوي، فداي مراتب عظيمي از مصالح شود كه اگر آن مصالح مادي تأمين نشود، مصالح معنوي هم در دراز مدت به خطر مي افتد.

پي نوشت :
1. انعام(6) آيه 22 .