سلام دوستان و خسته نباشید من خیلی وقت بود که استمنا میکردم و نمی دونستم که این کار از نظر شرعی حرامه و وقتی که این رو فهمیدم توبه کردم و خدا شاهده که از اون به بعدانجام ندادم و خواستم گذشته ام رو جبران کنم - خب اون موقعه هایی که من استمنا میکردم اصلا محتلم نمیشدم و از وقتی که توبه کردم در هفته 2-3 بار محتلم میشم و این موضوع من و اطرافیانم رو ناراحت کرده و دیگران به من یه جور دیگه نگاه میکنن (برادر-خواهر)و... خب حالا من چیکارکنم ؟.راستی اون موقع ها من افراط در این کار نداشتم شاید یکی دو بار در ماه . و راستی من به دوستم گفتم این کار حرامه گفت یه آیه تو قرآن بیار تا من انجام ندم اگه ایه ای هست راهنماییم کنید ممنون و التماس دعا
اگر كسي با دست يا وسايل مصنوعي به ارضاي جنسي اقدام كند، گناهكار است و اين كار را استمنا يا خود ارضائي مي گويند. حرمت چنين عملي از سوره مباركه مؤمنون از آيه پنج تا هفت به دست مي آيد : وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ؛ ( 5 ) و آن ها كه دامان خود را از آلودگى به بىعفتى حفظ مىكنند .
إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ ؛(6) تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزان شان دارند كه در بهرهگيرى از آن ها ملامت نمىشوند.
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ ؛(7) و هر كس غير اين طريق را طلب كند. تجاوزگر است .
هنگامي كه از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا مى پرسند، مى فرمايد: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن مجيد از آن نهى فرموده است . استمنا كننده مثل اين است كه با خودش نكاح (زنا)كرده . اگر كسى را كه چنين كارى مى كند بشناسم، با او هم خوراك نخواهم شد . (1)
كسي كه سابقا مرتكب چنين عملي شده، با توبه مي تواند آثار اين گناه را پاك نموده ، با خود و خدا عهد نمايد كه بار ديگر اين عمل را مرتكب نمي شود. از ديدگاه پزشكان استمنا آثار زيانباري بر جسم و روح و روان وارد مي سازد .
الف ) آسيبهاى جسمانى استمنا يا خود ارضائي .
1 ) ضعف و تحليلِ قواىِ جسمانى
كاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبرانناپذير خودارضايى است. احساس خستگى عارضه طبيعى انزال است، اگر خودارضايى در شبانه روز به دفعات تكرار شود ، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتيجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبيت شده ، طبيعت ثانوى براى او ايجاد مىكند. كاهش و تخليه مكرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پيرى زودرس مىانجامد.
... وقتى قلم به دست مىگيرم، زود خسته مىشوم و قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را روى زمين مىگذارم تا وقتى كه دستم كمى قدرت پيدا كند و دوباره بنويسم. «نامهاى از يك جوان»
... آن چه امروز برايم باقى مانده است (از ناحيه اين عمل) جسمى نحيف و درهم شكسته است.«نامهاى از يك جوان».
... با اين كه ورزشكارم ،زانوهايم مرتب سست مىشود. «پسرى 18 ساله»
من كه دخترى پر جنب و جوش و داراى چهرهاى روشن بودم، كم كم به دخترى بى حال، كم تحرك و رنگ پريده مبدل شدم.
«دخترى 15 ساله، كلاس اول تجربى»
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تيرگى چهره، از نشانهها و عوارض ضعف جسمانى است .
متأسفانه ضعف جسمانى به همين جا ختم نمىشود. بلكه كل بدن را ساقط مىكند. شخصى كه مبتلا به اين عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شديد در خود احساس كرده، كمر درد او را آزار مي دهد تا اين كه به فلج عمومى بدن مبتلا مي شود.
2 ) ضعف بينايى .
خود ارضاىي به تدريج در نور چشم و قدرت بينايى اثر مىگذارد و آن را كاهش مىدهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضايى دارد و اين به حدى است كه گاه به نابينايى منجر مىشود.
با اين كه اهل ورزش هستم ،چشمانم خسته مىشود و جلو چشمم تيره و تار مىشود به حدى كه سرگيجه مىگيرم. آيا اين از عوارض خودارضايى است ؟ «نامهاى از يك پسر 18 ساله»
جوانى كه هشت سال مبتلا به خودارضايى بود، وقتى مىخواست كتابى را بخواند ،چشم هايش سياهى مىرفت ، حدقههاى چشم او بيش از حد معمول گشاد و باز شده بود . در قعر چشمهاى خود درد شديد احساس مىكرد . (به نقل از مشكلات جنسى نسل جوان) .
روزى در يكى از خيابانهاى يزد چشمم به جوانى حدوداً بيست و پنج ساله افتاد كه در اثر نابينايى به همراه برادرش حركت مىكرد، چون با برادرش آشنا بودم ، جلو رفتم و سؤال كردم: چرا چنين شده است؟ گفت: او مبتلا به انحراف جنسى (خودارضايى) بوده است و دست از اين كار برنداشته است تا به اين روز افتاد. (همان).
3 ) آسيبپذيرى در برابر بيمارى ها
تحليل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذيرش ساير بيمارىها را فراهم مىآورد. جسمى كه با خود ارضايى ضعيف شده است نمىتواند در مقابل ميكروب ها و ويروس ها از خود دفاع كند. جوانى مبتلا به اين عمل شوم بود، در همين حين به يكى از بيمارىهاى همراه با تب دچار شد و در همان حال خودارضايى مىكرد، در روز ششم بيمارى كاملاً ضعيف شده بود و در نتيجه مرگ او را فراگرفت .
4 ) آسيب دستگاه تناسلى و ناتوانىهاى جنسى و توليد مثل .
خودارضايى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مىگذارد. دكتر «هوچنين سون» معتقد است كه عموم ناراحتىهاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضايى است. بعضى از اين اثرات عبارت اند از:
تورم غدد وذى
تورم كانال نطفه
تورم قسمت پايينى و عقب كانال ادرار
شل شدن عضلات تناسلى
خروج بى اختيار منى با كوچكترين حادثه
ايجاد قاعدگى نامنظم و خروج ترشحات چركى و احساس درد هنگام قاعدگى در دختران
از بين رفتن پرده بكارت
ارضاى ناكامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج
ناتوانى و تأخير توليد مثل به خاطر ضعف مكرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام
بيماري هاى مقاربتى
عقيم شدن
5 ) آسيب مراكز عصبى و غدد در مغز
در اثر خودارضايى و تحريك زياد، هيپوتالاموس آسيب مىبيند. مغز و مراكز حساس ديگر مكرراً دچار كاهش نسبى جريان خون مىشوند و از اين طريق آسيبهاى جبرانناپذير و بر آن ها وارد مىشود. تخليههاى مكرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود. خودارضايىهاى مكرر، مركز عصبى را دچار حساسيت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته يكى از دانشمندان، خود ارضايى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مىشود .
به طور كلى اختلال قواى بينايى، شنوايى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز كردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است .
... قسمتهاى عمده بدن من يعنى قلب و اعصابم به هم ريخته است. «نامهاى از يك جوان»
و تو اى جوان عزيز به خود آى . آسيبها را جلوى چشم خويش تابلو كن . با تأمل در اين منظره نامطلوب و غيرقابل قبول، خود را از دام اين بلا نجات بده.
كم خونى .
كم اشتهايى و مشكلات گوارشى ؛
كم خوابى و اختلال در خواب ؛
تنگى نفس ؛
سر درد و سرگيجه ؛
پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات .
همگى از آسيبهاى جسمى خودارضايى هستند .
ب ) آسيبهاى روحى - روانى
1 ) ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمركز فكرى
يكى از پى آمدهاى خودارضايى، ضعف و تحليل قواى جسمانى است. اين به نوبه خود ناشى از اختلال در عملكرد سيستم مغز و اعصاب است. اختلال در اين سيستم موجب مىشود كه بخش حافظه كارايى لازم را نداشته باشد. علاوه بر اين، شخصِ مبتلا به خودارضايى به خاطر تمركز در اين عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمركز فكرى است كه اين خود عامل ديگرى براى كاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقويت حافظه آن است كه فرد به كارهاى علمى و فكرى مشغول باشد ،در حالى كه شخص خودارضا از كارهاى علمى و فكرى باز مىماند . اين خود عامل ديگرى براى ضعف حافظه چنين اشخاصى است.
... استعداد كافى داشتم و تحصيل مىكردم اما اكنون استعدادم كم شده و مطالب را درست درك نمىكنم و با فشار و سختى به تحصيل ادامه مىدهم. «نامهاى از يك دانشآموز»
2 ) اضطراب .
دلهره و دلواپسى از ويژگىهايى است كه دائماً فرد خودارضا را رها نمىكند، او مرتب با خود درگير است و نمىتواند با خود كنار آيد. افكار آشفته، وسواس فكرى، بى ثباتى، درهم ريختگى فكرى دامن گير اوست: «نكند كسى بفهمد»، «كى و چگونه اين كار را تكرار كنم»، «كى مىشود نجات پيدا كنم» و... لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقير خود به علت ارتكاب گناه، شخصيت او را در هم مىكوبد. گاهى تأخير در ترك و اين كه بعد از ترك چه مىشود، امان او را مىگيرد.
... آيا با تركِ خودارضايى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ»
... آيا پس از ترك مىتوانم ازدواج كنم و صاحب فرزند شوم؟ آيا بخشوده خواهم شد؟ «نامهاى از يك جوان»
آن چه امروز از اين عمل برايم باقى مانده است، روحى متزلزل و بغض و نفرتى متراكم است. «نوجوان 17 ساله تهرانى»
3 ) افسردگى .
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگيرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4 ) پرخاشگرى و بداخلاقى .
شخصِ خودارضا نسبت به كوچكترين محرك محيطى حساس است، حوصله گفت و گو با ديگران را ندارد، زود رنج است و سريعاً از كوره در مىرود، به نور زياد، صدا، رفت و آمد و... حساسيت فوقالعاده دارد.
5 ) يأس از زندگى .
... در سنين 16 يا 17 سالگى دو مرتبه دست به خودكشى زدم ولى موفق نشدم، اكنون در ميان طوفان مرگبارى به اين سو و آن سو مىروم، شايد هم يك سويش نابودى باشد. «نامهاى از يك جوان»
... تصميم گرفتهام اگر راهى برايم نباشد خودكشى كنم.... «دختر 18 ساله تهرانى»
6 ) از بين رفتن خلاقيتها، توانايىها و سركوب شدن استعدادها .
7 ) عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمى و فعاليتهاى فكرى .
8 ) هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتياد به ارضاى جنسى نامشروع .
9 )بى عاطفه، كم رو و خجل .
10 ) عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده .
11 ) از بين رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12 ) احساس گناه، عذاب وجدان .
ج ) آسيبهاى اجتماعى .
خودارضايى يك حس گريز از اجتماع پديد مىآورد كه در اثر افراط و تكرار در او ريشهدارتر خواهد شد . فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افكار دور و دراز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد . حيات جمعى را دچار مخاطره مىسازد. فردِ خودارضا به غير از ميل به انزواجويى در عرصه اجتماعى نيز با مردم جوششى ندارد . از زندگى جمع احساس لذت نمىكند. اين جاست كه نه تنها شخصيت اجتماعى و انسانى چنين افرادى تدريجاً متزلزل شده بلكه جامعه نيز از وجود نيرو جوان و پرانرژى محروم گرديده است . در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود .
اين دسته از آسيبها عبارت اند از :
1 ) بى آبرويى ؛
2 ) مشكلات خانوادگى ؛
3 ) انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشكل دوست يابى ؛
4 ) مشكلاتى در ازدواج از قبيل :
عدم پذيرش در خواستگارى
اكنون خواستگاران فراوانى دارم كه هر يك از ديگرى بهتر هستند. به دليل همين مسئله (خودارضايى و از دست دادن بكارت) است كه مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم. بدون اينكه پدر و مادرم علت نپذيرفتن من را بدانند.
«دخترى 18 ساله از تهران»
بر اثر خودارضايى دامنم لكه دار شده و حالا خواستگاران فراوانى دارم كه هر كدام از ديگرى بهتر است. به من بگوييد چه كار كنم.
«نامهاى از يك دختر جوان»
بى ميلى به ازدواج و تأخير در آن
بى ميلى به همسر
ناتوانى در مقاربت صحيح و ارضاى جنسى خود و همسر
ناسازگارى خانوادگى
سرد بودن كانون خانواده
ناتوانى در برابر مشكلات و سختىها پس از ازدواج
طلاق و متزلزل شدن كانون خانواده
5 ) افت تحصيلى .
اين كار روى تحصيلات من به شدت اثر گذاشت، من كه تا سال سوم راهنمايى جزء شاگردان خوب كلاس بودم، در سال سوم راهنمايى، ثلث اول يك تجديدى آوردم. «دختر 15 ساله»
6 ) بزهكارى .
7 ) عدم علاقه نسبت به فداكارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8 ) لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بريدن از آنان .
9 ) از بين رفتن عزت، پاكدامنى، شرف و حيا .
10 ) انحطاط و انحراف فكرى و عملى خود و به انحراف كشيدن ديگران .
11 ) ايجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نواميس ديگران .
12 ) سوء استفاده جنسى و تجاوز به كودكان .
13 ) ترويج و اشاعه فحشا و منكرات .
14 ) شيوع بيمارىهاى مقاربتى در جامعه .
15 ) حسادت و بدبينى .
د ) آسيبهاى معنوى و اخروى :
همه آسيبهاى سه گانه كه سخن از آن ها به ميان رفت قابل اصلاح و جبران است اما آسيب معنوى به اين راحتى قابل جبران نيست. چون اولاً: آسيب به قلب و دل است كه هيچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، كارايى، حساسيت و لطافت قلب و دل او نيست. به تعبير قرآن و روايات اسلامى، گناه به انسان سرازير مىشود و آن را فاسد و از كار مىاندازد.
دوّم: اين آسيب فقط دنيوى نيست.
قرآن كريم مىفرمايد: چنين نيست كه بعضى خيال مىكنند، بلكه اعمال خلاف شان چون زنگارى بر دلهاي شان نشسته، از درك حقيقت واماندهاند: «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون».(2)
كلمه «ران» در آيه مذكور به معناى زنگار است. زنگ يا زنگار در امور مادى همان چيزى است كه روى فلزات و اشياى قيمتى مىنشيند، همان لايه قرمز رنگى كه بر اثر رطوبت هوا روى آهن و مانند آن ظاهر مىشود . معمولاً نشانه پوسيدن و از بين رفتن شفافيت و درخشندگى آن و در نهايت ضايع شدن و از بين رفتن آن است.(3)
آرى، بدترين اثر گناه، تاريك ساختن قلب و از ميان بردن نور علم و حس تشخيص است. «گناهان از اعضا و جوارح سرازير قلب مىشوند» . (4)
مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان ( 5 ) مىفرمايد: از آيه شريفه سه نكته استفاده مىشود :
1 ) اعمال زشت، نقش و صورتى به نفس و روح انسان مىدهند ؛
2 ) اين نقش و صورت خاص، مانع آن است كه نفس آدمى حق و حقيقت را درك كند ؛
3 ) نفس آدمى به حسب طبع اوليهاش صفا و جلايى دارد كه با داشتن آن، حق را آن طور كه هست درك مي كند. قلب از ديدگاه قرآن جايگاه مهمى دارد قرآن كريم اولاً: قلب را مهمترين مركز شناخت در انسان معرفى مىكند.
دوم: بيمارى قلب را مهمترين بيمارى به حساب مىآورد و از اين بيمارى به تعابير مختلف و عجيب ياد مىكند: قلب بيمار، قساوت قلب، انحراف قلب، زنگار قلب، كور شدن قلب، مهر شدن قلب، قفل شدن قلب و بالاخره از همه مهم تر مردن قلب. كه جمعاً بيش از هفتاد و دو مورد آمده است .
در اهميت گناه از ديدگاه اسلام همين بس كه اسلام اولاً: كيفر و اثر آن را منحصر به دنيا نكرده است.(6)
دوم: از انديشه و فكر گناه هم منع كرده است تا گناه را از سرچشمه خشك كند. على (ع) مىفرمايد: كسى كه در انجام گناه زياد فكر كند، بالاخره به گناه كشيده مىشود (7).
سوم: از گناه به عنوان درد و بيمارى ياد كرده است. (على (ع) براى دلها بيماريى، دردناكتر از گناه نيست.(8)
چهارم از رفاقت و دوستى با گنهكار و شركت در مجالس گناه به شدت نهى كرده است. على (ع) فرمود: بر فرد مسلمان شايسته نيست كه با گنهكار طرح رفاقت و دوستى بريزد .
پنجم : ترك گناه را بهترين عبادت برشمرده است. على (ع) فرمود: برترين عبادت، دورى گزيدن از گناه است.
اينها بخش بسيار اندك از هشدارهايى است كه اسلام براى دفع اثر زيانبار گناه به انسانها داده است . ( 9 )
براى اين كه به تأثير گناه بر دل و قلب بيش تر پى ببريم، به عنوان نمونه به ذكر چند روايت اكتفا مىكنيم:
رسول اكرم (ص) مىفرمايد: وقتى انسان مؤمن گناهى را مرتكب مىشود، لكه سياهى در قلبش پيدا مىشود . اگر دل از آن بكند و توبه كرده و از خداوند آمرزش طلبد، دوباره قلبش شفاف مىشود . اگر گناه را ادامه دهد، سياهى تمام قلبش را فرا مىگيرد . (10 )
رسول گرامى اسلام(ص): وقتى حرامها ناديده گرفته شود و كسى مرتكب آنها شود، خداوند طورى بر دلش مهر مىزند كه بعد از آن، ديگر قدرت درك و فهم را نداشته باشد . ( 11 )
ظرف، وقتى وارونه شود هيچ چيز در آن قرار نمىگيرد، قلب هم در اثر گناه طورى وارونه مىشود كه ديگر علم و حقيقت در آن جاى نمىگيرد .
خودارضايى هم كه اسلام به شدت از آن نهى كرده است ،شايد از همين باب باشد كه اثر در قلب و دل آدمى مىگذارد . آثار روحى و روانى خودارضايى كه در بخش (ب) بيان گرديد، عمدتاً از همين بيمارى دل ناشى مىشود. در اين جا چند روايت در مورد اثر معنوى گناه خودارضايى بيان مىكنيم.: به اميد آن كه تو اى جوان عزيز و برومند، اى كه چشم اميد پدر ومادر و جامعه به توست، اى آينده ساز خود و جامعه اسلامى به خود آيى و تا دير نشده خود را از اين مهلكه و باتلاق نجات دهى، بدان كه مىتوانى، حتماً مىتوانى!
1 ) امام صادق(ع) فرمود: روز قيامت خداوند با شخص خودارضا گفتگو نمىكند و از چشم خدا مىافتد . (12)
2 ) رسول خدا(ص) فرمود: لعنت خدا و ملائكه خداوند و تمام بشر بر شخص خودارضا است.(13)
3 ) رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه خودارضايى مىكند، ملعون است. (14)
4 ) امام صادق(ع) فرمود: خودارضايى گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است.(15)
5 ) امام صادق(ع) فرمود: براى كسى كه خودارضايى كند، در قيامت عذاب دردناكى در نظر گرفته شده است. (16)
در پايان توجه شما را به تحقيقى كه حاصل بررسى 400 نامه رسيده از نوجوانان كشور به برنامه آينده سازان صداى جمهورى اسلامى در دى ماه 1367 است جلب مىكنيم. طبق اين تحقيق افرادى كه مبتلا به خودارضايى مىباشند. به ناراحتىهاى زير مبتلا گشتهاند:
1. ضعيف شدن چشم؛ 2. لاغر شدن صورت؛ 3. ضعف اعصاب؛ 4. تحليل رفتن بدن؛ 5. سردرد و سرگيجه؛ 6. سرماخوردگى زود به زود؛ 7. كم خونى؛ 8. سست شدن زانو؛ 9. سياه شدن دور چشم؛ 10. ضعف حافظه؛ 11. زرد شدن صورت؛ 12. ضعف و اختلالات شنوايى؛ 13. جوش صورت؛ 14. گوشهگيرى؛ 15. اختلال در خواب؛ 16. ايجاد حالت وسواس و ترديد؛ 17. افت تحصيلى .
پينوشتها :
1. وسائل الشيعه ، ج 18 ص 575 .
2 . مطففين(83) آيه 14.
3 . تفسير نمونه ، ذيل آيه 14 مطففين .
4 . همان .
5 . الميزان، ذيل آيه 14 سوره مطففين ؛ مائده(5) آيه 33 .
6 . غررالحكم .
7 . بحار الانوار ، ج 73 ، ص 342 .
8 . وسائل الشيعه ، ج2، ص 269 .
9 . تفسير الميزان ، ذيل آيه 14 مطففين .
10. محمد هويدى، التفسير المعين .
11. الميزان، ذيل آيه 14 سوره مطففين .
12. ميزان الحكمة، ح 18749.
13. همان، ح 18748.
14. همان، ح 18751.
15. همان، ح 18750.
16. همان، ح 18749.