پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

سلام ممنون از لطفتون 1-آیا دانستن ترتیب اصول دین مهم است یا نه و اگر میشود ترتیب آن را بگویید.؟ 2-در بعضی دعا ها مانند مفاتیح دعاهایی به چشم می خورد که مثلا اگه خوانده شود گناه چندین سال بخشیده میشود و در کل از این دست دعاها. سوال من این است که آیا باید این دعا ها را با شرایط خاصی اعمال کرد یا نه اگه میشع بیشتر توضیح بدین؟ 3-چگونه میتوان به یقین کامل دینی و اخلاص در زندگی رسید طوری که هیچ کار و افکاری اون رو متزلزل نکنه ؟

پرسش: ترتيب اصول دين شرح :
1-آيا دانستن ترتيب اصول دين مهم است و اگر مي شود ترتيب آن را بگوييد.
پاسخ: با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اصول دين چيزي نيست كه در آيه و يا روايتي به آن اشاره شده باشد ، هرچند هزاران آيه و روايت در خصوص توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت وجود دارد ، اما در آيه يا روايت معيني تعداد و ترتيب اين اصول بيان نشده است بلكه علما از ميان منابع ديني، اين اصول را جمع آوري كرده و دسته بندي نمودند .
اما ترتيبي كه براي اصول دين بيان مي شود ،يعني : توحيد - نبوت - معاد - عدل - امامت ، چندان اهميتي ندارد . مهم اعتقاد و ايمان به همه اين موارد است ، اصل و مبنا بودن توحيد ،يعني يگانگي خداوند متعال در بين همه اين اصول امري كاملاً مشهود و بديهي است . تا فردي وجود خداوند متعال را نپذيرد، اعتقاد به نبوت و معاد و ديگر اصول برايش معنا ندارد ، پس اصل همه اصول دين، توحيد است .
بعد از توحيد ،نبوت نقش كليدي و محوري را داراست ،زيرا هرچند معاد حقيقتي مهم و بسيار عميق در مباني اعتقادي است ، اما مهم ترين معيار و ابزار اثبات معاد ، گزاره هاي نقلي و ارشاد ها و هدايت هايي است كه انبيا در اين باره دارند .تا نبوت انبيا و صدق كلام آن ها ثابت نشود ،به درستي نمي توان به معاد و ضرورت و چگونگي آن ايمان آورد ، به همين خاطر معمولاً نبوت پيش از معاد ذكر مي شود، اگر چه از جهت رتبه و ارزش، معاد كه به معناي بازگشت به خدا است، همانند توحيد تلقي مي شود:« انا لله و انا الله راجعون» .
عدل و امامت هم در حقيقت در زمره اصول مذهب به شمار مي آيند . تميز دهنده تفكر ناب شيعي از ديگر تفكرات اسلامي هستند زيرا در حقيقت عدل در زمره صفات خداوند است كه در مجموعه توحيد جاي مي گيرد . امامت هم در زمره بحث نبوت و زير مجموعه آن است، زيرا بر همان اساس و مبنا و به جهت ادامه هدف انبيا بحث ضرورت امامان مطرح مي گردد ، اما در عين حال به جهت نقش مهمي كه اين دو اصل ايفا مي كنند ،در اصول دين ذكر مي شوند .

پرسش: 2-در بعضي دعا ها مانند مفاتيح دعاهايي به چشم مي خورد که مثلا اگه خوانده شود گناه چندين سال بخشيده مي شود و در کل از اين دست دعاها. بايد اين دعا ها را با شرايط خاصي اعمال کرد ؟

پاسخ:
1) درباره دعاهايي كه وارد شده و ثواب بسياري براي آن ها نقل شده است، بايد به چند نكته توجه شود:
1 - آيا چنين روايتي در كتب روايي معتبر آمده است؟
2 - اگر موجود بود، بايد در سند و دلالت آن بررسي كنيم كه آيا روايت صحيح است و از نظر دلالت و متن، عيب و خدشه‏اي به آن وارد نيست؟
3 - امامي كه حديث را بيان فرموده، آن را به چه كسي يا چه كساني گفته است؟ شخصي كه امام به او سفارش دعا را مي‏كند، آيا با سواد بوده يا بي سواد؟ آيا مشكل روحي و افسردگي و روحيه نااميدي داشته؟ آيا شخصي ديرباور بوده يا زود باور؟ محله‏اي كه زندگي مي‏كرده، سني نشين بوده يا شيعه نشين؟ آيا در جلسه غير از او، كسان ديگري حضور داشته‏اند؟ اگر ديگران بوده‏اند، داراي چه مسلك و خصوصيات اخلاقي و روحي بوده‏اند و...
4 - آيا رواي حديث كه كلام امام را شنيده، آن را خوب و صحيح تلقي كرده، يعني آيا كلام امام را خوب فهميده و در نقل آن آيا الفاظ امام را نقل كرده يا مضمون كلام امام را نقل به معنا كرده؟
5 - آيا امام در بيان اين همه ثواب براي يك دعا درصدد تشويق كردن او بوده؟ اگر مقصود تشويق بوده، آيا فقط تشويق براي او بوده يا براي تمامي افراد؟
همه اين خصوصيات در بيان و مقصود امام مؤثر است. تشخيص مراد واقعي و فهم اين گونه روايات، هم چنين ساير روايات كار ساده‏اي نيست.
آنچه مهم است:
اين گونه روايات را كه مشتمل بر ادعيه است، به مضمون دعا دقت كنيم. اگر خود نمي‏توانيم، به علما و كارشاسان عرضه كنيم. اگر تشخيص داده شد كه مضمون دعا با متون اسلامي و با مباني كلامي و عقيدتي منافاتي ندارد، دعا را به قصد رجا و به اميد رسيدن به ثواب بخوانيم. در احاديث معروف به "من بلغ" وارد شده كه هر كس براساس روايتي كه بيانگر ثوابي است، به اميد رسيدن به آن ثواب عمل كند، خداوند به او همان ثواب را عطا مي‏كند، گرچه حديث صحيح نباشد.(1)
در كتاب مستدرك الوسايل ،جلد 6 عص 92 از امام صادق(ع) از پدران گرامي‏اش از رسول الله(ص) نقل شده است: "هر كس بعد از نماز جمعه سوره حمد را يك مرتبه و سوره ناس و فلق را هفت مرتبه بخواند... هر كس بگويد: اللهم اجعل صلواتك و صلوات ملائكتك و انبياءك علي محمد و آله... تا يك سال گناهي بر او نوشته نمي‏شود".در كتاب‏هاي ديگر نيز اين روايت موجود است.
بعد از توضيح مطالب سابق اگر كسي اين صلوات را در روز جمعه (كه روز بسيار پرفضيلتي است و ثواب اعمال چندين برابر است) انجام دهد، ثواب عظيمي به او عطا مي‏شود . توفيقي پيدا مي‏كند كه تا مدتي به گناه آلوده نشود. البته تصميم فرد در ترك گناه بسيار مهم است. اين گونه روايات ناظر به شخصي است كه بقيه آداب دعا و وظائف ديني را رعايت كند.
نكته مهم در اين گونه روايات آن است كه مضمون چنين روايتي هيچ گاه به طور مطلق صحيح نخواهد بود .حتماً داراي قيود و شرايطي است، مثلاً همين حديث مورد نظر اگر به صورت مطلق صحيح باشد، به معناي آزاد بودن شخص تا يك سال است كه هر گناهي را انجام دهد، كه به طور يقين اين معنا صحيح نمي‏باشد؛ زيرا فلسفه دعاها و مناجات براي نزديك شدن انسان به خداوند و دوري از معاصي و گناهان است. چگونه مي‏تواند خواندن يك دعا، مجوزي براي انجام گناهان و دور شدن از خداوند و رحمت الهي باشد؟!
مقصود از روايت‏هايي كه آثار خاصي را براي برخي از اعمال ذكر كرده‏اند، اين نيست كه فلان عمل «علت كامل»آن اثر است؛ بلكه مقصود اقتضاي اثر است. «علت كامل»، مجموع علل مؤثر بر يك چيز با رفع تمام موانع است. تأثيرچنين علتي بر معلول حتمي و ضروري است، و به هيچ وجه تخلف بردار نيست. در حالي كه «مقتضي» يكي از شرايط مؤثر بر يك پديده است كه در صورت فقدان موانع، مي‏تواند اثر كند، ولي اگر مانعي بر سر راه آن قرار گيرد، توان تأثيرندارد. چنين چيزي در جهان ماديات و اسباب و مسببات طبيعي است؛ مثلاً اگر گفته مي‏شود:
«آتش سبب احتراق چوب است» به نحو مقتضي است؛ يعني، تا ديگر شرايط مانند وجود اكسيژن پديدار نشوند و موانع بر طرف نشود،عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر اين اگر كسي چوب تري را در آتش اندازد و با گذشت چند دقيقه از احتراق خبري نباشد، نبايد در آن گزاره ترديد كند؛ بلكه بايد جست‏وجو كند كه آيا آن گزاره مشروط به شرايطي است يا نه؟ آيا مانعي براي تأثير آتش در چوب وجود دارد ؟ آن گاه خواهد ديد كه اين گزاره ضمن دارا بودن ارزش صدق،مشروط به شرايط متعددي از قبيل وجود اكسيژن و عدم موانعي چون رطوبت در چوب، تناسب ميزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است. ليكن اگر تمام شرايط و رفع موانع پديد آمد؛ يعني علت كامل محقق شد،حتماً چوب آتش خواهد گرفت . تخلف آن، به معناي كذب گزاره فوق مي‏باشد.
تأثير اين اعمال نيز به نحو «جزءالعلة» و «مقتضي» است، و همواره با ديگر شرايط عمل مي‏كند.
اما اين كه آن شرايط دقيقاً چيست؟ سهم هر يك تا چه اندازه است؟ آيا تأثير اين عمل و هر شرط ديگر در همه موارد يكسان است؟ يا ممكن است در موردي نقش اصلي‏تري را ايفا كند و در جاي ديگر عامل ديگر؟ مكانيسم تأثير چگونه است؟ آيا ديگر ابزارها را در اثرگذاري تقويت مي‏كند يا خود مستقيماً اثر مي‏گذارد؟ اين ها و ده‏ها سؤال ديگر، مسائلي است كه ريشه عقلي و فكري بشر هنوز در حدي نيست كه بتواند به طور كاملاً دقيق به آن ها پاسخ گويد. يكي ازخدمات بزرگ انبيا به بشر، آگاه سازي وي از وجود چنين عاملي است كه عقل به تنهايي قادر به شناخت آن نيست.
پي‏نوشت‏:
1 - كافي، ج‏2، ص 87، باب من بلغه ثواب من الله.

پرسش: 3-چگونه مي توان به يقين کامل ديني و اخلاص در زندگي رسيد طوري که هيچ کار و افکاري اون رو متزلزل نکنه ؟
پاسخ: در بعضي از آيات از حقيقت ايمان به عنوان شناخت و اعتقاد قلبي به خداوند و پيامبران و هر آنچه آن ها آوردهاند، ياد شده است . از بعضي آيات ديگر استفاده ميشود ايمان عبارت است از: شناخت، همراه با اذعان، تسليم و پايبندي(1)
براين اساس انسان بايد تا حدي که لازمه ايمان است ، به آموزه هاي اساسي دين معرفت پيدا کند،هر چند اجمالي داشته باشد.البته هرچه معرفت انسان افزايش يابد ، طبعا هم بر ايمان او افزوده مي شود .در اعمال او نيز تأثير خواهد گذاشت و در مقابل شبهات احتمالي متزلزل نخواهد شد.
تقويت ايمان و دستيابي به يقين و اخلاص راه‏هاي متعددي دارد كه بالا بردن سطح شناخت و آگاهي‏هاي ديني از مهم ترين آن ها است . در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات ديني با برنامه‏ريزي‏هاي هدايت شده و منظم بسيار ضروري است. بنابراين در پاسخ به سوال شما مي توان گفت :
در گام اول لازم است که مطالعات ديني خود را افزايش دهيد. تا هم بر آگاهي تان افزوده گردد و هم ثمرات آن به خواست الهي درافزايش ايمان تان موثر باشد.
سپس گام در مرحله بعد که رعايت تقوا و انجام تکاليف الهى در هر حال است ، بنهيد که زمينهساز درک بيش تر و توفيق افزون‏تر و توجه و تقرب والاترى به خدا خواهد بود: «يا أيّها الذين آمنوا إن تتّقوا الله يجعل لکم فرقاناً و يکفّر عنکم سيّئاتکم و يغفر لکم و الله ذو الفضل العظيم؛(2)
اى اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواى الهى پيشه کنيد ،خداوند براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار داده ، بدى‏هاى شما را پوشانده و شما را بيامرزد .خداوند داراى فضل ورحمت بزرگ است».

قرآن مجيد راه رسيدن به يقين را عبادت ميداند: " واعبد ربّک حتي يأتيک اليقين؛ پروردگارت را عبادت کن تا به يقين برسي".(3) بدون عبادت ممکن نيست کسي به يقين نائل آيد. منظور از عبادت،حرکات و سکنات ظاهري نيست بلکه حقيقت عبادت و بندگي خدا است که در آن صورت غير خدا در انسان جاي ندارد.
رسيدن به اين حقيقت جز با ترک گناه و فرار از رذايل اخلاقي امکان پذير نيست. از اين رو رسول خدا(ص) فرمود :" اگر نبود شياطيني که اطراف دلهاي بني آدم را احاطه کرده اند، آنها حقايق ملکوت آسمانها و زمين را مشاهده مينمودند"؛(4) يعني گناه و رذايل اخلاقي مانع رسيدن به مقامات معنوي،از جمله يقين ميشود.
همچنين رسيدن به مقام يقين جز با اخلاص امكان پذير نيست . در حقيقت اخلاص روح عبوديت و بندگي است.روح عبادت و بندگي ترک نافرماني خدا است . چرا که از نظر اسلام عملي صحيح و همراه با اخلاص است که بر اساس حکم خدا و پيامبر و امامان باشد که از آن به صراط مستقيم ياد ميشود . نافرماني و عصيان، از دايره عمل منطبق بر حکم خدا و رسول و اهل بيتش خارج است .
براى تقويت و رشد ايمان همراه با يقين و اخلاص توجه به چند نکته لازم است:
1- پرهيز از همنشينى با اهل دنيا و دور از معنويت. رسول اکرم فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مکدر مى‏شود. براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏کنم».
خداوند مى‏فرمايد: «فأعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم يرد إلاّا الحيوة الدنيا؛(5) پس ازکسانى که از ياد ما روى گرداندند و جز زندگى دنيا را نخواستند، روى بگردان».
2- محاسبه نفس که هر شب يا هر هفته و يا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نمايد و به خود نمره بدهد. اگر کار شايسته‏اى انجام داده، سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفيق را بخواهد . اگر مرتکب خلافى شده، استغفار نموده و تصميم بر ترک آن بگيرد.
3- بهره‏گيرى از ثقل اکبر و قرآن کريم و انس با آن. چه اين که تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مى‏دهد . آشنايى با معارف آن (هر کسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحي مى‏باشد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخه‏هايى براى درمان دردها و مشکلات است.
4- بهره‏گيرى از ثقل اصغر و ائمه هدي(ع) و توسل به ايشان. توسل به حضرات معصومين(ع) هم توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمينهساز بهره‏گيرى بيش تر از فيض ربوبى و کسب توفيقات بيش تر.

پينوشتها:
1. عزالدين حسيني زنجاني، راه رستگاري، ص 17.
2. انفال (8) آيه 29.
3. حجر (15) آيه 99.
4. معراج السعاده، ص 78.
5. نجم (53) آيه 29.