پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

با عرض سلام و خسته نباشید در منطق اصلی داریم با مضمون " النقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان" از سوی دیگر خداوند کریم در قران میفرمایند: "ان الله علی کل شی قدیر" لذا آیا خداوند به اجتماع نقیضین که اصلی کلی و جهان شمول است قادر است؟ خواهشمندم پاسخ را به پست الکترونیکی حقیر نیز ارسال نمایید. با تشکر

در مورد تفسير قدرت الهي مي بايست به مقدمات ذيل توجه کرد:
ا) قدرت الهي بي‏نهايت است و حدي براي آن نمي‏توان فرض كرد.
ب) هميشه قدرت به امر ممكن تعلق مي‏گيرد؛ يعني، هركاري كه امكان انجام آن باشد متعلق قدرت است.
ج) قدرت خداي متعال به امر محال ( محال ذاتي ) تعلق نمي پذيرد.
محال بر دو نوع است: عادي و ذاتي.
1) محال عادي، يعني آن كه ممكن است انجام بگيرد؛ ولي به طور خارق‏العاده و از عهده افراد عادي و علت‏هاي معمولي خارج است؛ نظير معجزه‏هاي پيامبران؛ مثلاً اژدها شدن عصا محال عادي است؛ يعني، از طريق علت‏هاي مأنوس امكان ندارد و نيز از عهده افراد عادي خارج است؛ ولي كاري است ممكن كه با علل غيرعادي (خارق‏العاده) وتوسط حضرت موسي(ع) انجام گرفت.
2) محال ذاتي، آن است كه اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است؛ مثلاً در جاي خود ثابت شده كه شريك براي خدا غيرممكن است . وقتي غيرممكن شد، فرض اين كه «آيا خداوند مي‏تواند براي خود شريك بيافريند» دچار تناقض است؛ چون «شريك خدا» امكان وجود ندارد، درحالي كه سؤال مي‏شود آيا مي‏تواند...؟
«مي‏تواند» در جايي به كار مي‏رود كه امكان انجام آن كار محرز باشد. بنابراين با وصف اين كه «شريك باري تعالي»غيرممكن است، لازم مي‏آيد كه ممكن باشد؛ چون از يك طرف فرض، اين است كه شريك باري غير ممكن است. ازطرف ديگر چون لفظ «مي‏تواند» را به كار برده‏ايم، بايد ممكن باشد. سپس در عين امكان شريك عدم امكان آن و در عين عدم امكان شريك، امكان آن لازم مي‏آيد و اين تناقض است و با اين بيان جايي براي طرح سؤال مذكور باقي نمي‏ماند.
بنابراين اگر آن امر مورد تصور ما امري ممکن باشد، يعني فرض تحقق آن به تناقض نينجامد ،جواب بلي است .
اگر به تناقض بيانجامد ،جواب اين است که اصلاً آن چيز مقدور نييست تا قدرت خدا به آن تعلق گيرد، نه اينکه تعلق بگيرد و نتواند انجام دهد .
علامه طباطبايي در اين مورد به زيبايي بيان داشته : چيزى كه ممكن الوجود نيست، بلكه ممتنع الوجود است، فرض تعلق گرفتن قدرت خدا به ايجاد آن، فرض ممكن الوجود شدن آن است، و ممتنع الوجود ممكن الوجود نمى‏شود.(1)
پي نوشت:
1.ترجمه الميزان، ج‏2، ص 62.