پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
آیا بدون دلیل نپذیرفتن به معنی کافر شدن است؟

به نام ( ) اینجانب اعلام میکنم که آقا جان یه جورایی کافر دارم میشم!!! شاید هم اصلا شدم! خب دردم چیه؟ آقا من به پوچی رسیدم! یعنی چی؟ یعنی این که من دیگه هیچ چیز رو بدون دلیل و مدرک قبول ندارم. مثلا غیب اصلا تو دهنت داری میگی غیب! کی دیده؟ هر کی دیده واسه خودش دیده! اگه چیزی وجود داره و هست منم میخوام ببینم چرا من نباید ببینم؟ مگه اونایی که میگن فلانه چی از ما بیشتر دارن؟ مگه اونا هم ادم نیستن؟ مگه اونا هم به قول معروف اشرف مخلوقات نیستن؟ اگه راهی هست که به یه درجه ای برسیم که واقعاَ بفهمیم قضیه چیه اصلا واقعیت چیه؟ نشونم بده هر چی باشه من جونمم پاش میدم که به اون حقیقته برسم میخوام ببینم این خلیفهّ الله که گفته شده اینه؟ یا چی...؟ آیا اینقدر ضعیفه؟ اگه نیست چرا تا حالا اینجوری بوده؟ اگه میگید یکی قراره بیاد همه چی رو درس کنه پس کو؟ وعده ی سر خرمن؟ آقا دلم پره با یه نامه دو نامه نمیشه! اگه جواب درست و درمون بدید بقیش و هم میپرسم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شدت ناراحتي و دغدغه ها باعث شد تا حد اقل مشكلات و شبهات خود را نتوانيد در نامه مختصرتان منتقل كنيد ؛ اي كاش پس از فروكش كردن ناراحتي تان توضيح در خصوص مشكل و ابهام هاي تان مي داديد و ريشه اصلي درد را روشن تر بيان مي كرديد .
تحقيق و پي جويي حقيقت و ترديد در بسياري از اموري كه به زعم ديگران عين حقيقت و غير قابل انكار است ، نه نشانه كفر و كافري ،كه بهترين زمينه و بستر رسيدن به ايمان حقيقي است .نبايد از اينكه در برخي مباني و اصول ترديد كرديد ،تا اين حد نگران باشيد ، اما به قول شهيد مطهري شك پل خوبي است اما منزلگاه خوبي نيست ؛ يعني بايد از ترديد و سردرگمي پلي بسازيد براي رسيدن به حقيقت آرامش بخشي كه نتيجه ايمان كامل و يقيني ناب است.
گفتيد هيچ چيز را بدون دليل ومدرك قبول نداريد ؛ مگر شرط عقلاني و انساني زيستن غير از اين است كه انسان با كمك تعقل و منطق به پذيرش يا رد عقايد و افكار بپردازد ؟ اين امر يكي از ضروري ترين لوازم و شرايط حقيقت جويي و انصاف است و به هيچ وجه نشانه به پوچي رسيدن نيست .
اما در مورد غيب ؛ گفتيد كه: " كي ديده ؟ هركي ديده واسه خودش ديده !"
دوست عزيز اگر بنا بر عقلانيت و دليل محوري است، نبايد اين تعابير عاميانه و غير علمي را به كار ببريد ؛ غيب تعبيري است در برابر شهود ، در واقع غيب به هر چيزي اطلاق مي شود كه از حواس و ادراكات ظاهري از جمله حس باصره پنهان باشد ؛ با اين وضعيت تعبير "كي غيب را ديده" قدري عوامانه نيست ؟ اگر قرار بود كسي غيب را ببيند، ديگر اطلاق غيب به آن امر مجازي و غير حقيقي بود .
از طرف ديگر مگر ديدن و درك حسي تنها عامل اثبات وجود داشتن و تحقق يك چيز است ؟ آيا درد و ناراحتي و شادي و سرور و ديگر حالات دروني خود و ديگران را مي بينيد ؟ پس چطور به وجود اين حالات در ديگران باور پيدا مي كنيد ؟ آثار و پيامدهاي اين امور به شما نشان مي دهد كه فلاني درون خود درد دارد يا ديگري سرور و شادي وجودش را در بر گرفته است .
حتي در امور مادي مانند الكتريسيته كم نيستند حقايقي كه تنها از طريق برخي آثار و پيامدها و لوازم و نتايج به وجود آن پي مي بريم . تفاوت بين سيمي كه جريان الكتريسيته در آن جريان دارد ،با سيمي كه خالي از اين جريان است ،با هيچ يك از حواس ظاهري ما درك نمي شود ، بلكه تنها با اتصال آن به بدن و آثاري كه بر سيستم عصبي بدن ايجاد مي كند ، يا آثاري مشابه مي توان به وجود اين جريان پي برد .
اين كه در اين عالم چيزي هست كه فعلا از نظر ما پنهان است، احتمالي است همچون احتمال اينكه هيچ چيز در پس عالم وجود ندارد ؛ در واقع تنها در برابر دو گزينه قرار داريم :
وجود غيب يا ماوراء طبيعت و عدم آن ؛ در اين ميان عده اي در طول تاريخ ادعا كرده اند كه جهان هستي منحصر در جهان ماده نمي شود و حقيقت عالم داراي ابديتي است كه در ماوراء ماده ادامه مي يابد .براين امر دلايل گوناگوني آورده اند ؛ در عين حال عده اي ديگر نيز با دليل يا بي دليل اين امر را انكار كرده اند .
به نظر مي رسد داوري در خصوص اين امور ،امري كاملا عقلاني و به دور از احساسات باشد . تنها لازم است به دلايل افرادي كه به وجود خداوند و عالم آخرت و ديگر امور غيبي معتقدند ، مراجعه كرده، به طور كاملا عقلاني و منصفانه و به دور از احساسات به تحليل و بررسي آن ها بپردازيد .نتيجه اين امر هر چه شد، بدان ملتزم و معتقد شويد .
فراموش نكنيد افرادي چون پيامبران و امامان هم كه به وجود غيب ايمان داشتند و وجود آن را ترويج مي نمودند ، اصرار نداشتند كه بدون دليل و منطق و تنها با تعبد محض اين امر را براي ما اثبات نمايند .به همين خاطر انبيا همواره مردم را به تعقل و فكر و انديشه فرا مي خواندند .
خليفه الله يعني انسان هم برخلاف آنچه تصوير كرده ايد، به واسطه بهره مندي از نعمت عقل ، نه تنها ضعيف و حقير نيست ،بلكه دارا ترين مخلوقات خداوند است كه مي تواند بالاترين حقايق را به كمك اين قوه ارزشمند به دست آورده، از نتايج اين معارف و ادراك ها بهترين بهره برداري ها را بنمايد .
نه قرار است ايمان ما بر اساس آنچه گذشتگان گفته اند، سامان اساسي بيابد و نه اينكه بناست فردي در آينده بيايد و همه چيز را همچون ديدن يك فيلم براي ما مشهود و ملموس كند ، باز انسان است و اختيار و قوه عاقله اش كه حقيقت را به كمك عقل و فطرت الهي دريابد و به آن ايمان آورد . براي شما و ديگران هم راهي جز اين نيست ؛ پس بدون تشويش و ناراحتي و رفتارهاي احساسي گام به گام در مسير رسيدن به حقيقت پله هاي لازم را يك يه يك بپيماييد . همراهي دوستان تان در اين مركز را هم غنيمت بدانيد .
منتظر سوالات اساسي و منطقي و روشن شما هستيم .