پرسش:
آیا موقعیتها و روشهایی وجود دارد که اگر میان «عمل به آنها» و «از دست رفتن نظام جمهوری اسلامی» ناچار بودیم یکی را انتخاب کنیم، مجبور باشیم که دوّمی را برگزینیم؟ اگر بلی، لطفاً نام ببرید (از میان روشهایی که نظامهای غیر اسلامی استفاده میکنند و ممکن است برای نظام جمهوری اسلامی نیز موضوعیت پیدا کنند)؟
پاسخ:
1. اهمیت حفظ نظام جمهوری اسلامی؛
حفظ نظام اسلامی، یکی از واجبات مهم است؛ اما برخی در میزان اهمیت آن، تشکیک نموده و از وجود حالتی که مجبور شوند از حفظ نظام دستبردارند، سؤال میپرسند و این پرسش را مطرح میکنند که آیا موقعیتها و روشهایی وجود دارد که اگر میان «عمل به آنها» و «از دست رفتن نظام جمهوری اسلامی» ناچار بودیم یکی را انتخاب کنیم، مجبور باشیم که دوّمی را برگزینیم؟ نظام اسلامی که در عصر حاضر در جمهوری اسلامی تبلور پیداکرده است؛ یعنی عالیترین بستر ظهور و تجلی نظام سیاسی مبتنی بر معارف دینی. همه انبیا و ائمه علیهمالسلام به دنبال ساختار نظاممند گسترش معارف دینی بودند که ما از آن تعبیر به نظام اسلامی میکنیم. فعالیتهای نظام اسلامی همواره باید در جهت پیادهسازی دستورات خداوند باشد، بهطوریکه احکام و قوانین اسلامی در سایه آن حکومت، در جامعه اجرایی شود. در حقیقت حفظ نظام اسلامی همان حفظ اسلام است. علاوه بر اینها حفظ نظام اسلامی در عصر غیبت در هر شرایطی بر سایر مصالح فردی و اجتماعی ارجحیت دارد.
حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص فرمودهاند: «و اینیک تکلیف الهى است براى همه که اهم تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر- ولو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است؛ براى اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند براى اسلام. همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، براى کلمه حق و براى دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. پیامبر اکرم آنهمه مشقات را کشید و اهلبیت معظم او آنهمه زحمات را متکفّل شدند و جانبازیها را کردند؛ همه براى حفظ اسلام است. اسلام یک ودیعه الهى است پیش ملتها که این ودیعه الهى براى تربیت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همهکس واجب عینى است؛ یعنى همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتیکه یک عدهای قائم بشوند براى حفظ او که آنوقت تکلیف از دیگران برداشته میشود».(1)
2. مفهوم حکومت اسلامی؛
نظام اسلامی به حکومتی اطلاق میشود که محور برنامه، عمل و فعالیتش دین و شریعت باشد و حفظ این نظام عبارت است از: حفظ کیان اسلام؛ حفظ کیان اسلام، تنها به معنای حفظ دین، آنهم در کتب و... نیست؛ بلکه مواردی مانند حفظ احکام، اتّحاد مسلمانان و حتی حفظ مرزهای اسلام در برابر دشمنان خارجی و حفظ مملکت مسلمانان، یا حفظ جان یا حتی قدرت آنها را شامل میشود. بهعنوان جامعترین تعریف از نظام اسلامی میتوان گفت که نظام اسلامی، همان حکومت دینى است؛ و این حکومت، حکومتی است «مطلوب دین» و «دین داور»، «دینمدار» و «دینباور». چنین نظام اسلامی، حکومتی است که در آن شبکه روابط اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، حقوقى و اخلاقى آن بر اساس دین و آموزههای آن تنظیمشده باشد.(2) در حقیقت دو معیار اصلى براى نظام اسلامى میتوان نام برد: 1. افراد جامعه به دین مبین اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردى و اجتماعى خود متجلى سازند. 2. کلیه نظامهای حقوقى و ساختارهاى سیاسى بر اساس دین مبین اسلام تنظیمشده باشد(3)؛ بنابراین از دیدگاه آموزههای اسلامی، ویژگیهای نظام اسلامی را میتوان به گونه زیر تبیین کرد.
3. ویژگیهای نظام اسلامی؛
اولاً: فرد حاکم، واجد شرایط و ویژگیهایی باشد، که در اندیشه سیاسی اسلام برای حاکم اسلامی مشخصشده است. ثانیاً: طریقه و روش در دست گرفتن قدرت، مطابق با آموزههای اسلامی و بدون هیچگونه اجبار، زور و تحمیل بر مردم باشد. ثالثاً: عملکردهای حکومت در عرصههای مختلف قانونگذاری و اجرا، کاملاً مطابق با تعالیم اسلامی باشد و کارگزاران حکومتی نیز مطابق موازین اسلامی انتخاب و عمل نمایند. نکته مهم توجه بهمراتب حکومت اسلامى است. بدین معنا که به هر مقدار این دو معیار در نظام مبتنی بر اسلام لحاظ شود، درصد و میزان اسلامیّت آن نظام بالاتر میرود. با توجه به آنچه بیان شد، مراد از حفظ نظام، عبارت است از حفظ کیان اسلام؛ بنابراین جدا از زندگی و معیشت مردم، خود دین و اساس آن و به تعبیری دیگر، شریعت، مطلوب شارع است؛ که فقها از آن به «حفظ کیان اسلام» تعبیر نمودهاند.(4) هرچند که در این معنا حفظ نظام به معنای حفظ کیان اسلام است؛ اما این بدین معنا نیست که تنها مواردی را شامل میشود که اساس دین در معرض خطر و نابودی واقع شود؛ بلکه شامل حفظ احکام اسلام و حتی حفظ اتحاد مسلمانان، حفظ معیشت آحاد مردم یا در مواردی شامل حفظ مرزهای اسلام در مقابل کفار نیز میشود. البته مقصود از حفظ دین، حفظ آن در کتابها یا تاریخ نیست؛ بلکه مقصود، طرد نشدن این دین در میان افراد جامعه و عمل و اجرای احکام و دستورات آن است. با این توضیح مشخص میشود که حفظ شریعت بدون حفظ صاحبان و عاملان به آن، یعنی مسلمانان، ممکن نخواهد بود؛ بنابراین یکی از مصادیق این عبارت، حفظ مملکت مسلمانان یا حفظ جان یا حتی قدرت و اتحاد آنان است.(5)
4. حفظ نظام اسلامی در روایات؛
از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله نقلشده است که فرمودهاند: «از کسی که خداوند کارها را به دست او سپرده، اطاعت کنید؛ زیرا او نظام دهنده احکام اسلام است».(6)
بیانی از امام علی علیهالسلام نیز درباره حفظ نظام اجتماعی مسلمانان نقل شده که آن حضرت میفرمایند: «به تحقیق آنان (خوارج) براثر راضی نبودن به خلافت من، گرد هم آمده یکدیگر را کمک میکنند و من صبر میکنم و بر این صبر باقی هستم مادامیکه بر جمعیت شما نترسیده باشم؛ زیرا ایشان اگر این اندیشه سست و نادرست را که پیشگرفتهاند، به انجام رسانند و دنبال کنند، نظم و ترتیب مسلمانان به هم میخورد».(7)
حضرت علی علیهالسلام در بیان دیگری نیز راه حفظ و ثبات نظام اسلامی را اینگونه بیان میکنند: «آنگاهکه مردم، حق رهبری را ادا کنند و رهبری نیز حق مردم را ادا کند، حق در آن جامعه، عزت مییابد و راههای نیل به دین، آشکار و علائم و نشانههای عدالت برقرار میشود و ... و هرگاه مردم، بر رهبری چیره شوند، (از او فرمان نبرند)، یا رهبری بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بین میرود و علائم و نشانههای ستمگری آشکار میشود و نیرنگ بازی در دین، آشکار میگردد». پس در نظام سیاسی سالم، هر کار یا شخص و یا نهادی، میباید دقیقاً در جای خود قرارگرفته و انجاموظیفه کند و تداخل وظایف، عدالت را در حاکمیت مخدوش ساخته و بروز ظلم را زمینهسازی میکند.(8) بروز ظلم خود باعث از دست رفتن نظام اسلامی میشود.
از روایات فوق، ارزش و جایگاه حفظ نظام اسلامی بهخوبی دانسته میشود. هیچ موقعیتی نمیتواند به سببی بالاتر از حفظ اصل نظام اسلامی که همان اسلام ناب در دوره جمهوری اسلامی است، تبدیل بشود. ثبات ارزشها و قوانین بنیادی بههیچروی، مانع از تأمین مصالح متغیّر و موسمی نمیشود؛ بلکه بر اساس همان ارزشهای ثابت، مقررات خاص و جزئی وضع میشود و بهوسیله آن، مصلحتها و نیازهای متغیّر تأمین میگردد. نظام اسلامی بر مبنای توسعه عدالت و نفی ظلم و به پا داشتن ارزشهای اخلاقی بنانهاده شده است و تابع ارزشها و هنجارهای خاصی است. اگر امام علی علیهالسلام اهل مسامحه در دین و زیرپا گذاشتن اصول اسلامی بود، پس از به دست گرفتن زمام قدرت، درگیر سه جنگ مهم نمیشد و دولتش آنقدر آجل نبود. وی خود فرمود: «به خدا قسم معاویه از من زیرکتر نیست؛ ولی او اهل پیمانشکنی و گنهکاری است. اگر پیمانشکنی ناخوشایند نمینمود، زیرکتر از من کس نبود.(9)
لذا اگر ملاک، تنها حفظ و توسعه قدرت باشد، از هر وسیلهای برای رسیدن به آن هدف میتوان استفاده کرد؛ اما اگر ارزشها و اهدافی مافوق قدرت مطرح باشد، مصلحتاندیشی و پیمانشکنی ممنوع میشود.
نتیجه:
نظام جمهوری اسلامی حتی بعد از ظهور حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجه باقی است؛ چونکه هم ذات حکومت نبوی و علوی بوده و همان ارزشهای اسلامی که در آن دوران به دنبال اجرای آن بودند، در عصر جمهوری اسلامی هم به دنبال اجرای آن هستند. تفاوت موجود فقط در شکل ظهور جمهوریت بوده که از «بیعت» به «انتخابات» تغییریافته است (بنا به اقتضائات زمان). از دست دادن نظام اسلامی، یعنی زوال عبودیت جمعی که در بطن آن، ظهور ربوبیت الهی است؛ پس هیچ چیزی اهمیتش به تشکیل، تقویت و حفظ نظام اسلامی نمیرسد.
پی نوشت:
1 . خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 15، ص 364.
2. میرمدرسی، سید موسى، جامعهی برین، صص 209-210.
3. شاکرین، حمیدرضا، حکومت دینى، ص 201.
4. زرگری نژاد، غلامحسین، احکام الجهاد و اسباب الرشاد، ص 171.
5. رشیدی، علی و جعفری هرندی، محمد، «تأملی بر ادله حفظ نظام اسلامی با رویکردی بر روایات»، ص 84؛ إسمَعوا وأطیعُوا لِمَن وَلّاهُ الأَمر فإنّهُ نظامُ الأسلام.
6. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص 272.
7. سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه 160؛ اِنَّ هؤلاء قَدْ تَمَألَئوا عَلَى سَخْطَه إِمَارَتِی، وَسَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِکُمْ، فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَیَالَهِ هَذَا الرَّأیِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ؛
8. نگرش امام علی علیه السلام به عدالت و ظلم: - http://hawzah.net
9. سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه 200؛ وَ اللّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَى مِنِّی، وَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ. وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ.