پسر خدا

ثابت کنید که حضرت مسیح (ع)، پسر خدا نیست؟ لطفا از جواب های عقلی و نقلی (آیات از کتب آسمانی به جز قرآن) استفاده کنید.

پاسخ:
بايد ديد كه منظور مسيحيان از فرزند خدا بودن حضرت مسيح (ع) چيست؟ در اين مسأله دو فرض قابل تصور است: 1. اينكه مانند خداوند و به اصطلاح خداي پدر داراي مقام الوهيت و از اركان تثليث بوده و داراي ذات الهي باشد. 2. اينكه منظور صرفا به جهت شرافت و دادن لقبي براي نشان دادن مقام والاي اين پيامبر بزرگوار باشد.
در مورد اول بايد گفت كه خدا و يا هر آنچه كه جنبه الهي داشته باشد بايد جامع جميع صفات كمالي بوده و از هر عيب و نقصي مبرا باشد. مسلما با ذكر اين مقدمه اذعان مي كنيد كه حضرت عيسي نمي تواند خدا يا داراي مقام الوهيت باشد. چرا كه خدا امكان ندارد زاييده شود. زيرا براي وجود احتياج به پدر و مادري دارد و يا حداقل در مورد حضرت عيسي نياز به مادري دارد تا او را به دنيا آورد و همانطور كه گفتيم نياز و احتياج با مقام الوهيت سازگار نيست.
به علاوه با اين شرايط او مخلوق و متولد شده است. لذا چگونه يك شخص مي تواند هم خالق و خدا باشد و هم مخلوق زاييده شده؟ يك نفر داراي يك طبيعت است و نمي توان پذيرفت كه هم خدا و خالق باشد و هم زاييده شده توسط يك زن.
در اين مقام بعضي از مسيحيان مي گويند: منظور آن است كه خدا در قالب جسم تجسم يافته و به زمين آمده است. اين ادعا نيز محال است. زيرا خداوند نامحدود است و جسم محدود چگونه مي توان يك وجود نامحدود را در قالب يك قالب محدود ريخت؟ خداوند بي نياز است و جسم خاكي نيازمند به خوراك پوشاك و... و اگر خدا بخواهد در قالب جسم در بيايد نيازمند مي شود، نيازمند به خوردن غذا براي بقا و نيازمند به دفع آن چنان كه حضرت عيسي (ع) بود و آيا اعتقاد به خداي نيازمند ميسر است؟ آيا اگر او هم مانند مخلوقاتش نيازمند است، پس چه تفاوتي بين ما و او هست؟ آيا پس اين امكان براي ما هم هست كه خدا بشويم؟ خدايي كه براي بقاي خودش نياز به خوردن غذا دارد و نياز به دفع آن دارد؟
طبق گفته هاي انجيل نيز علم و توانايي و ارادۀ حضرت عيسي (ع) داراي نقصان بود و گفتيم خدا كه كمال مطلق است از هر نياز و احتياجي مبراست. براي نمونه به اين چند آيه از انجيل دقت كنيد:
الف) سپس (عيسي) قدري پيش رفته به‌رويْ بر خاك افتاد و دعا كرد: «اي پدر من، اگر ممكن است اين جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلكه به ارادۀ تو.»(1)
ب) حضرت عيسي فرمود: «از خود كاري نمي‌كنم، بلكه فقط آن را مي گويم كه پدر به من آموخته است.»(2)
ج) حضرت عيسي فرمود: «هيچكس آن روز و ساعت را نمي داند جز پدر؛ حتي فرشتگان آسمان و پسر نيز از آن آگاه نيستند.»(3)
د) حضرت عيسي فرمود: «پدر از من بزرگتر است.»(4)
آيه شماره (1) ثابت مي كند كه حضرت عيسي (ع) توانا (قدير) نيست، زيرا اگر توانا و قدير بود، از ديگري براي نجات جان خودش خواهش نمي كرد و اين چنين با تضرع در برابر ديگري خواهش نمي كرد.
آيه شماره (2) ثابت مي كند كه حضرت عيسي(ع) فاقد اراده است، زيرا هيچ كاري را از خودش انجام نمي دهد. حال آنكه خدا هر كاري را از خودش انجام مي دهد، نه اينكه تحت تأثير ديگري كارهايش انجام بدهد. البته ممكن است در مورد اين آيه مناقشه كنند كه پدر همان حضرت عيسي است!! البته اين ادعا بر اساس اعتقاد تثليث گرايان باطل است، زيرا تثليث پدر را غير از پسر مي داند. ضمن اينكه وقتي حضرت عيسي(ع) با پدر سخن مي گويد و از او خواهش و دعا مي كند، بدون شك پدر كسي غير از اوست.
آيه شماره (3) ثابت مي كند حضرت عيسي (ع) عليم (دانا به هر دانستي) نيستند، زيرا طبق فرمايش خودشان، از آن ساعت خبر ندارند و با آوردن عبارت "پسر نيز از آن آگاه نيست" به صورت مؤكّد نقصان دانش خويش را نشان مي دهند.
آيه شماره (4) ثابت مي كند كه موجودي هست كه از حضرت عيسي (ع) بزرگتر است، و اين با كمال مطلق بودن ناسازگار است. اين «بزرگتر بودن» را به هر چه كه تفسير كنيم، باز هم به وجهي موجودي عالي تر از حضرت عيسي (ع) وجود دارد و نظر به اينكه خدا كمال مطلق است، ممكن نيست كه چيزي عالي تر از او وجود داشته باشد، پس بر اساس اين سخن، حضرت عيسي (ع) پسرخدا و داراي مقام الوهي نيستند، زيرا موجودي عالي تر از ايشان وجود دارد.
اما اگر منظور از اين صفت نشان دادن شرافت و معجزه بودن تولد ايشان بدون پدر باشد، البته مشكلي وجود ندارد و اطلاق آن از اين جهت مشكل اعتقادي ايجاد نمي كند و ما هم با مسيحيان در اين امر هم عقيده ايم.

پي نوشت ها:
1. هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس (انجيل متي)، انتشارات اساطير، تهران، 1383ش، 26: 39.
2. همان (انجيل يوحنا)، 8: 28 .
3. همان (انجيل متي)، 24: 36 .
4. همان (انجيل يوحنا)، 14: 28 .

موفق و موید باشید

با سلام، من دیروز به یک سایت برخوردم که در آن تبلیغ به مسیحیت شده بود، بخش پرسش و پاسخ داشت که من هم از آنها سؤال کردم که خداوند در قرآن فرموده «من نه زاده شده ام و زاده ای دارم». حال شما چگونه مدعی می شوید که حضرت عیسی (علیه السلام) پسر خداوند است که آنها در جواب من این چنین نوشته اند: "دوست عزیز، مسیح پسر خدا به چه معنا است؟! نباید از نظر دور داشت که اولین پیروان مسیح یهودیانی بودند که معتقد بودند خدا یکتاست و در این باره نیز هیچ تردیدی نداشتند. پس از ایمان آوردن بسیاری از این یهودیان به مسیح نیز نه تنها دراین اعتقادشان تغییری ایجاد نشد بلکه در مسیحیت مفهوم یکتا بودن خدا برایشان به طورکامل قابل درک شد. امروز نیز همه ی مسیحیان بر مبنای مکاشفه ی* مستقیم خدا و آنچه که در انجیل نوشته شده کاملا بر همین اعتقادند. بنابراین پسر خدا بودن مسیح آنگونه که غیر مسیحیان درباره ی باور مسیحیان تصور می کنند به معنای زمینی آن یعنی حاصل آمیزش یک زن و یک مرد نیست. *مکاشفه یعنی آنچه که از سوی خدا بر انسان آشکار می شود.)) بادا که در امتداد ادامه ی زندگیتان، آنچنان تشنه ی هدیه ی مسیح بشوید تا آن را با تمامی وجود و عاشقانه از او درخواست کنید تا او نیز سخاوتمندانه آن گوهر بی نظیر را به شما هدیه کند.

می خواستم بدانم آیا این جواب این دوست درست است یا خیر؟ نظر شما درباره این جواب چیست؟ بی زحمت اگر ممکن است شما هم جواب خود را به این سؤال من بدهید .

پاسخ:
مسیحیان خدا را در قالب اقانیم ثلاثه یعنی (خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس) تصویر می نمایند و غالبا از خدای پدر و خدای پسر سخن می گویند و از این اعتقاد آنها به نظریه تثلیث یاد می شود و نظریه تثلیث در الهیات مسیحی آموزه‌اي بنيادين است که دیگر آموزه ها بر اساس آن توجیه و تفسیر می شوند، بر اساس نظریه تثلیث مسیحیان معتقد به خدای پسر هستند و معتقدند که حضرت عیسی پسر خداست و اما در این که پسر خدا بودن به چه معناست؟ تعریف ها و تفسیرهای متعددی ارائه شده است که مسیحیان بعضی از این تفسیرها را پذیرفته و بعضی را رد کرده اند و در جواب پرسش اول شما که آیا جواب این دوست درست است یا خیر نظر شما درباره این جواب چیست؟ ما معتقدیم که این جواب مسیحیان به چندین علت درست نیست و نمی توان این پاسخ را پذیرفت:
اولا مسیحیان در جواب شما معنای عرفی و ظاهری پسر خدا بودن را نفی کرده اند. چرا که تلقی عموم مردم از این آموزه مسیحی این است که پسر خدا بودن به معنای عرفی و معنای زمینی آن یعنی حاصل آمیزش یک زن و یک مرد بودن است و آنها به رد و ابطال این معنا پرداخته اند و به معنای مورد قبول خود اشاره نکرده اند که چه معنای معقول و منطقی از این اعتقاد خود ارائه می کنند که این خود فرار از اشکال است به جای پاسخ مستدل دادن ثانیا خود این گفته که اولین پیروان حضرت عیسی موحد و یکتا پرست بوده اند موید تفسیر مسلمانان از توحید است و مخالف تفسیر شما مسیحیان از توحید که قاتل به تثلیث هستید می باشد و نیز ما معتقدیم که آنها قائل به تثلیث نبودند و مسئله پسر بودن حضرت عیسی را مطرح نکرده اند بلکه بعد ها بوسیله عده ای از مبلغان مسیحی مانند پولس که در ابتدا یکی از یهودیان و از مخالفان سرسخت مسیحیان بود و به شکنجه و قتل مسیحیان مبادرت می ورزید، بعداً به دین حضرت مسیح گروید و از مبلّغان و مروّجان پر قدرت و زبردست مسیحیت شد با تأثیر پذیری از عقاید رومیان مبنی بر فرزند داشتن خدا، نیز با تأثیر پذیری از افکار مشرکان و عرب جاهلی مبنی بر دختر داشتن خدا و با تقلید از آنان مدعی شد که حضرت عیسی پسر خدا است لذا پولس و امثال او این مسئله را مطرح کرده و وارد مسیحیت کرده اند که باعث تحریف دین مسیحیت شده اند. ثالثا خود مقامات مسیحی چون دیدند که موضوع پسر بودن عیسی با اصول مسلم عقل و علم سازگار نیست ناگزیر در صدد توجیه و تاویل برآمده و از پسر بودن حضرت عیسی (ع) دو معنای زیر را ارائه کرده اند که به اعتقاد ما هر دو آنها با مشکل عقلی و نقلی مواجه هستند.
1-اولین معنای آنها این است که از آن جا كه آفرينش عيسى برخلاف روش معمولى و بدون داشتن پدر صورت گرفته و كارهاى دوران زندگى او آميخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده، از اين جهت مى توان گفت عيسى مظهر و آينه تمام نماى خداست و به همين جهت خداوند از او تعبير به پسر نموده است و يا چون خداوند عيسى را فوق العاده دوست مى داشت از اين جهت او را پسر خود خوانده است.
اما اين توجيه داراى دو ايراد زير است:
الف-با معتقدات عموم مسيحيان كه در اعتقاد نامه نيقيّه بدين شرح مندرج است:«ما ايمان داريم به خداى واحد پدر، قادر مطلق، خالق همه چيزهاى ديدنى و ناديدنى، و به خداوند واحد، عيسى مسيح، پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولودى كه از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خداى حقيقى از خداى حقيقى، كه مولود است نه مخلوق، از يك ذات هم ذات با پدر...»(1) سازگار نخواهد بود؛ زيرا عبارات فوق، صريح در اين است كه عيسى مسيح پسر خداست همان طورى كه نور از نور جدا مى شود، عيسى هم از خدا جدا شده و در رحم مريم قرار گرفته و از آن جا براى هدايت و سعادت مردم پا به اين عالم گذاشته است.
ب- هرگاه آفرينش بدون پدر و يا زندگى آميخته به انواع معجزات و امور خارق العاده، كافى در ناميدن كسى به پسر خدا باشد در اين صورت اين نام و نسبت هيچ گونه اختصاصى به عيسى ندارد؛ زيرا آدم هم بدون پدر و مادر آفريده شده و پيامبرانى مانند ابراهيم و موسى و نوح و... نيز سراسر زندگانى آنها با انواع حوادث خارق العاده و معجزات آميخته بوده است و همچنين خداوند همه آنها را دوست داشته، پس بايد آنها نيز پسر خدا ناميده شوند.
2- توجيه ديگر اين كه مى گويند: منظور از اين كه عيسى پسر خداست اين است كه خداوند در پيكر عيسى حلول كرده، همان سان كه حرارت در آب حلول مى كند.
اين توجيه نيز صحيح نيست زيرا خداوند نه مى تواند جسم باشد و نه محدود به زمان و مكان; خداوندى كه صرف وجود و غير محدود به زمان و مكان است. چگونه مى تواند در بدن انسانى مانند عيسى كه مانند همه افراد بشر غذا مى خورد و مى خوابيد و راه مى رفت و از لحاظ زمان و مكان محدود بود حلول كرده و محدود شده باشد؟!
آيا آب دريا با آن كه محدود است مى شود در يك كاسه كوچك جا گيرد و اگر نمى شود، پس چگونه ممكن است وجود نامحدود خداوند در پيكر انسانى چون عيسى محدود و محصور گردد؟!(2)
در نتیجه به اعتقاد ما موضوع پسر بودن حضرت عیسی برای خدا توجیهی معقول و منطقی ندارد و اعتقادی باطل است.
و در جواب سوال اصلی شما می گوییم که دین مبین اسلام و قرآن كريم ضمن تصديق نبوت حضرت عيسي(ع) و انجيلِ نازل شده بر وي، برخي باورهاي بنيادين مربوط به مسيحيت رايج از قبيل تثليث و مباني و مؤلفه‌هاي مهم آن را باطل می داند و آنها را به چالش كشيده است و ما مسلمانان نیز معتقدیم که دین مسیحیت فعلی همان دین و آئینی نیست که حضرت عیسی (ع) آورده است. بلکه در طول تاریخ به دست مغرضان تحریف شده است. و مسيحيان، قرآن كريم را به روايت نادرست در اين باره متهم ساخته و بر توحيدي بودن عقيده خويش اصرار دارند. در حالی که بررسي سير تاريخي پيدايش، تحول و صورت‌بندي‌نهايي اين عقيده با استناد به منابع و آراي الاهي‌دانان مسيحي، مي‌تواند به ساختگي و وارداتي بودن عقيده تثليث و فهم بيشتر و سنجش بهتر نگرش قرآن كريم در اين باره كمك كند.(3) و خدا از نظر اسلام مبدئی است که دارای همه گونه صفات کمال است و هیچ گونه نقص و عیب و احتیاج و محدودیتی در او راه ندارد و تمام موجودات جهان آفریده او و نیازمند به هستند و او به هیچ موجودی نیاز ندارد و بدیهی است چنین خدایی نه می تواند به کسی نیاز داشته باشد و نه دارای اجزاء ذهنی و خارجی باشد و نه می تواند بزاید و یا زاییده کسی باشد و نه می تواند همسر داشته باشد و خداوند متعال در قرآن خودش را این گونه به ما معرفی می کند:« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ* وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ »(4)( بگو: خداوند، يكتا و يگانه است‏؛
خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى‏كنند؛{هرگز} نزاد، و زاده نشد، و براى او هيچگاه شبيه و مانندى نبوده است‏!) زیرا هر کدام از این امور هر گاه در خدا باشد او را از مرتبه خدایی پایین آورده جزء آفریده ها و مخلوقاتش قرار می دهد و روی این حساب مسیحیان در این عقیده که عیسی(ع) را پسر خدا می دانند بدون آن که توجه داشته باشند خدا را از مقام الوهیت پایین آورده و در زمره دیگر آفریده ها قرار می دهند.
پی نوشت ها:
1. ر.ک جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، چ انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1388ش، ص634.
2. ر.ک مکارم شیرازی، سبحانی،پاسخ به پرسشهای مذهبی، چ نسل جوان، قم 1383، ص 150.
3. ر.ک Ma'rifat-i Adyān, Vol.1. No.4, Fall 2010 .
4. سوره اخلاص(112)، آیه 1-4.