عدالت خدا

ایا خدا می خواهد که انسان گناه کند؟ تقریبا تمامی انسان ها بلوغ جنسی را پشت سر می گذارند ولی بیشتر ان ها به بلوغ کامل فکری یا نمی رسند یا چندین سال طول می کشد تا بتوانند به درستی فکر کنند و بد را از خوب تشخیص دهند,به همین دلیل بیشتر افراد بعد از بلوغ جنسی دچار اشتباهاتی می شوند که گاهی حتی راه بازگشت هم ندارند؟ایا این با عدالت خداوند سازگار است که به انسان توانایی گناه را می دهد ولی سلاح مقابله با ان را نمیدهد وانسان به راحتی فریب می خورد؟

رشد جسماني و رسيدن به بلوغ جنسي از نعمتهاي الهي بوده كه مطابق آن بدن انسان در سن خاصي دچار تغيير مي شود، امري كه ضامن بقاء نسل بوده و ادامه توليد و حيات انسانها بواسطه اين نعمت صورت مي گيرد؛ از حكمتهاي خداوند آن است كه با توجه به شرائط و ويژگيهاي خاص اين نعمت، اعطاء آن را در زمان خاصي مقرر كرده تا بواسطه آن قدرت بر درك و پذيرش آن فراهم شود يعني براي دختران حدود 9 سال و براي پسران حدود 15 سال.
به علاوه آنكه، شروع اين تغيير و تحول را با رشد فكري سريع همراه ساخته است. لذا نوع روانشناسان بر اين باورند كه آغاز بلوغ جسمي، خود آغاز بلوغ و رشد فكري است كه مطابق آن شخص خوب و بد را تشخيص داده و به نوعي خود را در اصلاح ظواهر و شخصيت دروني مسول مي داند و انجام بسياري از امور را كه تا آن روز به راحتي انجام مي داده، براي شخصيت خود مضر مي داند.
بر اين اساس معقول آن است كه اعطاء اين نعمت الهي، با رشد عقلاني، منطقي و متناسب همراه باشد نه رشد عقلاني حداكثري؛ چرا كه در اين صورت تا حدود پيري و برخي تا آخر عمر بايد از اين امر محروم باشند.
ما در مورد بلوغ بر اين باوريم كه نوع دختران و پسران در سنين مطرح شده، بد و خوب را كامل فهميده و قدرت بر كنترل اين قوه را دارند، فارغ از آنكه آموزه هاي وحياني و دستورات ديني را در جهت هدايت افراد مقرر كرده و بواسطه انبياء بيان كرده است.
در نتيجه خداوند با رشد و درك سريع عقلاني از طرفي و با ارسال و هدايت انبياء، سلاح مقابله با آن را فراهم كرده است. اما عدم استفاده صحيح از آن نه به خاطر عدم درك صحيح بلكه عوامل ديگري دارد. يك نوجوان زماني بر خلاف باورهاي دروني خود عمل مي كند كه از طرفي اسباب و زمينه هاي بيروني و دروني، به شدت وي را بر عمل خلاف تحريك كرده و از طرفي موانع بيروني مانند دين و اعتقادات مذهبي و تربيت صحيح و كنترل خانواده و اجتماع ، همچنين اطلاعات كافي در مورد مضرات و...براي وي فراهم نباشد و در اين صورت شخص دچار خلاف مي شود.
در واقع مشكل از اصل حقيقت مسأله نيست.
چرا كه شخص با رسيدن به سن تكليف و قدرت بر اداره خانواده مي تواند ازدواج كرده و مشكل خود را حل نمايد. اما مشكل زماني درست مي شود كه از طرفي محركات جنسي به شدت رواج پيدا كرده، سن بلوغ پائين بيايد و از طرفي به دليل مشكلات اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي امكان ازدواج نباشد، لذا آنچه مشكل به نظر مي رسد جنبه ثانوي داشته كه در برخي موارد خود انسانها در بروز آن نقش دارند و اين خللي به اصل مسأله وارد نمي آورد.
بنابراين عمل خلاف افراد عوامل ديگري دارد كه با فرض موكول كردن اين نعمت به سالهاي بعد، امكان آن وجود دارد. لذا با توجه به نياز انسان، از طرفي خداوند اين قوه را در اختيار انسان قرار داده و از طرفي ديگر قدرت بر كنترل اين غريزه را در اختيار وي قرار داده است. اما در عين حال برخي از آن درست استفاده كرده و برخي به جهت عوامل مختلف، مخالف باورهاي دروني عمل مي كنند.
به علاوه آنكه اين امر اختصاص به گناه مطرح شده ندارد. بلكه برخي از انسانها در سنين كودكي دزدي كرده و ده ها عمل خلاف انجام مي دهند و حتي برخي قتل انجام مي دهند، كه با اين فرض افراد نبايد تا سنين بالا قدرت انجام هيچ عمل خلافي را داشته باشند.
البته هيچگاه منكر جهات دروني و بيروني در جهت زمينه سازي براي گناهان جنسي نبوده و نيستيم و همواره بر اين باوريم كه كنترل گناهان جنسي به مراتب سخت تر از كنترل گناهاني مانند دزدي و...است اما در عين حال انسانها را قادر بر آن مي دانيم و اتفاقاً خداوند با همين تكاليف سخت انسانها را آزمايش مي كند آزمايش خداوند جنبه هاي گوناگون مانند نزول بلا و...دارد. اما در برخي موارد خداوند بواسطه تكاليف سختي مانند مورد بيان شده، روزه، تكاليف مالي و... افراد را آزمايش مي كند تا معين شود. چه كساني شايسته دريافت رحمت الهي و لايق بهشت ابدي هستند لذا كم نيسنند افرادي كه اين مراحل را به درستي پشت سر گذاشته و با اطلاعات صحيح خانوادگي و...دچار خطا نشده اند.
خلاصه زماني اين امر با عدالت خداوند منافات دارد كه انسان در ارتكاب اين گناه مجبور بوده و به هيچ عنوان قدرت خلاف نداشته باشد و حال آنكه نه تنها مويدات بيروني بلكه شواهد وجداني حاكي از آن است كه انسان قدرت داشته و مي تواند خود را كنترل كرده و دچار خلاف نشود.
البته طبيعي است به حكم حديث " أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا"(1) بهترين كارها دشوارتر آنها است‏" ثواب ترك اين گناه به مراتب از ثواب ترك گناهان ديگر بيشتر است و خداوند براي كسي كه در اين زمينه خود را حفظ كند ثواب عظيمي مقرر كرده است.
پي نوشت:
1. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار،چ دارالكتب الاسلاميه، تهران، بي تا،ج 67، ص 191.

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .