خلقت شیطان

چرا شیطان با انهمه عبادت که می گویند از مقربان درگاه بود یعنی خالصانه عبادت می کرد که اگه این نبود مقرب نمی شد دچار غرور شد ؟ و اینکه چرا عذر خواهی نکرد؟ و این همه مهلت به او داده شد بجای مزد او؟ یعنی خدا مزد او را چیزی قرار داد که به بد بختی ما انجامید؟ این درست نیست که برای رضای یک نفر این همه ادم به جهنم بروند؟ نگویید اختیار است چون اگه شیطان نبود ما منرف نمی شدیم

پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
شيطان آفريده نشد تا خلايق را بفريبد. او فريب نفس خويش را خورد . از خداوند مهلت خواست تا دنيا هست، او نيز باشد، از آن پس قسم خورد تا انسان‏ها را بفريبد. مگر كسانى را كه مؤمن باشند.(1) . خداوند نيز اين مهلت را به شيطان داد.
اما چرا اين مهلت را از طرف خداوند يافت، مى‏توان گفت فلسفه وجود شيطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرايز و نفس اماره درون انسان است كه انسان‏ها را به سوى بدى و دور شدن از خدا امر مى‏كنند. از طرف ديگر گرايش به سوى كمال و نيكى و خرد و رسولان و پيامبران الهى، در مقابل آن ها قرار مى‏گيرند تا انسان‏ها را به كمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نيرو در انسان است كه وى مى‏تواند با اختيار خود، يكى از دو راه را انتخاب كند تا به سعادت يا شقاوت برسد. بنابراين اگر نفس اماره و نيروهاى سركش و شيطان‏ها نبودند، انسان نمى‏توانست در معرض آزمون الهى قرار گيرد و با نفى و طرد و مبارزه با آن ها، موجب شكوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سير در مسير كمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شيطان شر مطلق نيست.
"علامه طباطبايى" فرموده است: "اگر شيطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، وجود شيطانى كه انسان را به شر و معصيت دعوت كند، از اركان نظام عالم بشر است، نسبت به صراط مستقيم، او به منزله كناره و لبه جاده است . معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود".(2)
دنيا ميدان آزمايش است . انسان هدف اين آزمايش، پس حريف قدرى چون شيطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق‏ العاده خود را شكوفا كند.
بنابراين ماهيت وجود انساني، ماهيت موجود داراي اختيارو انتخاب است . چون مسئله انتخاب به ميان آيد، بايد دو طرف نيك و بد فرض شود تا انتخاب و اختيار معنا داشته باشد.
پس خداوند چون انسان را موجود داراي اختيار آفريد، نمي توان گفت چرا راه هاي گناه (و از جمله وجود شيطان) بسته نشد و چون راه هاي گناه بسته نشد،راه دوزخ هم بسته نيست.
خداوند انسان را آفريد . هدف اين است كه او به بهشت دست يابد، اما با اختيار و انتخاب خود او . طبعا انسان هائي وجود دارند كه با سوء اختيار خود راه بهشت و رحمت الهي را انتخاب نمي كنند، بلكه جايگاه دوزخ را انتخاب مي كنند.
بنابراين وجود بهشت و دوزخ، بنابر انتخاب و اختيار انسان ها است .انتخاب و اختيار انسان ها، لازمه وجود موجود داراي اختيار است. پس نمي توان گفت چرا خداوند فقط بهشت را نيافريد.
شيطان (چه شيطان جني و چه شيطان انسي) با انواع حيله‏ها و القاها و زينت دادن‏ها به زمينه گناه كه در نفس انسان است، ترغيب مي‏كند، امّا شيطان، علّت تامه گناه نيست، به اين معنا كه غرائز نفساني در وجود انسان، باعث و علّت گناه است . شيطان هم با ترفندهاي خود به آن كمك مي‏كند. بنابراين، اگر شيطان هم خلق نمي‏شد، انسان به وسيله غريزي كه در وجودش هست، گناه مي‏كرد، بله اگر شيطان نبود، انسان، كمتر گناه مي‏كرد، چون تحريكات شيطاني نبود. قلمرو قدرت شيطان در حد وسوسه است. "يوسوس في صدور النّاس" پيامبر(ص) در خطبه آخر شعبان فرمود: "يغلّ فيه الشياطين؛ يعني در ماه مبارك رمضان شياطين در غل و زنجيرند . قدرت بر وسوسه ندارند". اما معصيت و گناه انسان ها در اين ماه بسته و ختم نمي شود، اگر چه كمتر مي شود.
در مقابله وجود شيطان و نفس اماره در جود انسان، عقل و خرد وي و فطرت خداجوي و پيامبران الهي قرار دارند.
پس در يك طرف نيروهاي خير و در طرف ديگر نيروهاي شر وجود دارند.
حديثي را از امام صادق(ع) نقل مي‏كنيم: "اصول الكفر ثلاثة: الحرص و الاستكابر و الحسد، فامّا الحرص، فانّ آدم(ع) حين نهي عن الشجرة حمله الحرص علي أن أكل منها و امّا الاستكبار فابليس حيث امر بالسجود لآدم(ع) فأبي و امّا الحسد فابنا آدم حيث قتل احدهما صاحبه؛
ريشه‏ هاي كفر سه چيز است: حرص و استكبار و حسد، امّا حرص، باعث شد كه آدم از درختي كه خوردن از آن ممنوع شده بود، بخورد .از بهشت رانده شد اما استكبار، باعث شد كه ابليس وقتي كه خدا به او امر كرد كه بر آدم سجده كن، سجده نكرد . باعث كفر او شد امّا حسد باعث شد كه قابيل، برادرش هابيل را بكشد.(3)
در اين روايت ريشه ‏هاي گناه را همان غرايز موجود در نفس انسان دانسته است. فريب شيطان از طريق همين نيروها در وجود انسان است . اگر كسي بتواند نيروهاي وجود خود را در كنترل خود قرار دهد و عقل و خرد بر هواهاي نفساني غالب كند، فريب شيطان را نخواهد خورد.

پي‌نوشت‌ها:
1. ص (38) آيه 82 و 83.
2. تفسير الميزان، ترجمه فارسى، ج 8، ص 50.
3. اصول كافي، ج 2، ص 289.