۱۳۸۹/۰۵/۲۷ ۱۶:۰۹ شناسه مطلب: 16883
سلام . دختری هستم 25 ساله. فرزند آخری خانواده هستم . از دست بابا و مامانم خسته شدم . اصلا به هم نمی سازیم . همش گیر می دن . مخصوصا بابام . مامانم هم که تا بریم با هم حرف بزنیم اخرش به دعوا کشیده می شه اعصابمو خورد کردن . دیگه تحمل زندگی رو ندارم . بابام تو خونه خیلی خیلی به ما سخت گیری می کنه سنش بالا رفته اما اخلاقش مثل بچه ها شده همش تو خونه سر چیز الکی دعوا راه میندازه. من چی کار کنم . از طرف دیگه اینکه خواستگار خیلی دارم اما اطرافیان برام ردش می کنند حتی خواهرم . همه موقعیتهای خوبم رو از دست دادم . همه درها به روم بسته شده . از زندگیم اصلا راضی نیستم . این روزا همش از ته دل آرزو می کنم که خدا عمرم رو کوتاه کنه دیگه طاقت ندارم ازهمه طرف برام بدی می رسه . مامانم می گه تو هم ازدواج کنی بری مثل اون خواهرات نمک نشناس خواهی بود( اخه خواهرام که ازدواج کردن همه رو به بابام برگشتن همه ارث می خوان ) خیلی حرفای بابا مامانم نیش داره بهشون می گم از کجا معلوم که من برم مثل اونها باشم . . اما بعدم بهم می گن یه کاری بکن پدر مادر از دستت راضی باشن . اخه با این وضعیت من چه جوری اخلاقم خوب باشه تو خونه . من که هیچ دلخوشی به مامان بابام ندارم که. از هر دو شون ناراضیم . شما بگین چه کنم. بابام وضعش خوبه کلی زمین داره اما تو خونه به ما سخت گیری می کنه مثلا شب تو اتاق 2 تا لامپ کم مصرف باید روشن باشه یا مثلا کولر همچین ساعتی باید خاموش بشه تو خوردن هم کممون می زاره جرات حرف زدن با هاش رو ندارم میگه پیش جوابی می کنی همه خواهر برادرام بهش می گن یکی از زمینهاتو بفروش خرج خودتون کن اما بابام می گه گذاشتم برا کوری پیریم . و خیلی چیزای دیگه حالا بگین من چه کنم . دیوونه شدم کارم همش گریه هستش ... بابا مامان دیگه عوض بشو نیستن اما بگین من دیگه چه جوری تحمل حرفاشونو کاراشونو بیارم . همش تو جمع ادمو خجل می کنن. نمی دونم چرا خدا منو اینجوری قرار داده مگه یه دختر 25 ساله می تونه چقدر گناه کرده باشه که تو سن جوونیش بهترین دوران زندگیش رو در بدترین شرایط بگذرونه. نه دلخوشی به مامان بابا نه خواهر برادر . هیچی . تنهای تنهام. دیگه از تنهایی روانی شدم . چه کنم؟ این روزا فقط به فکر خود کشی هستم یعنی چاره ای جز این ندارم.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بر خلاف تصوير مطلوبي كه مورد انتظار هر يك از ما است، گاهي ممكن است والدين ما نيز مانند هر انساني ديگر، دچار يك اختلال رواني يا اغتشاش هيجاني بوده و رفتاري نامعقول و غيرمقبول داشته باشند؛ مثلاً ممكن است برخي والدين به فرزندان فحاشي کنند يا به صورت غير موجه در مورد آن ها سخت گيري كنند.
والدين ما نيز مانند هر انسان ديگر در معرض حوادث ناخوشايند زندگي قرار دارند و ميتوانند با آسيب هاي گوناگون روبرو باشند. چنان که ممکن است معتاد باشند، پرخاشگر باشند، يا با نوعي از نابهنجاري روبرو باشند. حتي گاهي ممکن است والدين دچار يک اختلال رواني بوده مثلاً افسرده بوده يا در اثر يک حادثه مانند ورشکستگي مالي با يک تنش روبرو باشند. روشن است که در اين موارد والدين نميتواند به مقتضاي وظايف فرزند پروري خود عمل نمايند. در تمام اين موارد آن ها فردي مسأله دار هستند که خود نياز به کمک دارند؛ هر چند اغلب سرسختانه از دريافت کمک نيز گريزان هستند.
تلاش نکنيد تا والدين از راه بدرفتاري مقابل به حل مسأله نايل آييد. اين قبيل روش ها علاوه بر آن که فاقد وجاهت مطقي و ديني هستند، معمولاً مشکلات را پيچيدهتر مي کنند و هرگز کليدي براي حل مسايل نيستند. يکي از بهترين روش ها براي برطرف نمودن اين مشکلات و غلبه بر بدرفتاري والدين، ايجاد فضايي است که والدين ميتوانند در آن به گفتگو بپردازند و هيجانات ناخوسته خود را به طور نسبي تخليه نمايند. براي ما قابل درک است که يک دختر نوجوان خود تا چه اندازه نيازمند توجه والدين و دريافت همدلي والدين است. اما به هر حال نبايد از نظر دور داشت که همه انسان ها و به ويژه يک دختر با توجه به وظايف خود در زندگي بايد ياد بگيرد که چگونه با ناملايمات کنار بيايد و علاوه بر تحمل آن ها را تغيير دهد و از اين طريق شرايط خود را مساعد سازد.
با توجه به آنچه گفته منظور خودمان را از سازگاري نيز روشن ساختيم. بنابراين براي ما هرگز نمي تواند قابل پذيرش باشد که «عادت کنيم و تو سري بخوريم و بسازيم»؛ بلکه سازگاري بايد واجد تغيير به سوي بهبودي باشد. پس ما بايد «بسازيم و موجبات ساختن ديگران را نيز فراهم آوريم». اکنون به آن ميافزاييم که والدين بدرفتار نيز يکي از گروه هايي هستند که ممکن است از خود بدرفتاري نشان دهند و بايد رفتار خود را نسبت به ما تغيير دهند.
در اين موقعيتها يکي از شروط لازم براي ماندگاري فرزندان و به ويژه دختران آن است که تاب آوري بالايي از خود نشان دهند .به ياد داشته باشند که واکنش هاي ضعيف و رنجورانه ممکن است باعث شود تا والدين بدرفتار آن ها از خودشان واکنش هاي تند و خشمگينانهتري را نشان دهند. اين مسأله گاهي به خصومت و کينهتوزي والدين بدرفتار ميانجامد. گاهي هر دوي والدين ممکن است مبتلا به بدرفتاري باشند. حتي گاهي ممکن است دختر پيش از اين دچار يک اشتباه نيز باشد اما اين هرگز نميتواند توجيه کننده بدرفتار متقابل والدين باشد. در تمام اين موارد فقط کافي است که واکنشهاي ضعيف را از خودتان دور سازيد.
دومين نکته آن است که از باجدهي فاصله بگيريد. گاهي ما با باج دادن و خوش خدمتي نسبت به والدين بدرفتار، بدرفاتري آنان را تقويت ميکنيم. اين رفتار هرگز نميتواند موجب خاموشي بد رفتاري گردد . تنها ميتواند بدرفتاري را به طور موقت خاموش گرداند. اما در دراز مدت باعث شکل گيري و نوعي عادت دهي به بدرفتاري در فرد مي گردد.
بهترين روش مقابله آن است که از وقوع يک معرکه گيري در مقابل چشمان خودمان جلوگيري کنيم. بنابراين بهتر است هرگز شاهد رفتارهاي نامطلوب والدين نباشيد و از آن موقعيت فاصله بگيريد. در عين حال بايد به آرامي موقعيت را ترک کنيد . هرگز واکنش تندي را نشان ندهيد. هر گونه واکنش تند و حرکات بدني هيجاني مي تواند به عنوان يک پرخاشگري متقابل محسوب گردد و آن ها را در يک چرخه پرخاشگري متقابل باطل قرار ميدهد.
در اين شرايط بهترين راه حل خاموش ماندن و پرهيز از هر گونه بحث و جدل واستدلال است؛ هر چند که اين دو وسوسهانگيز هستند؛ اما رعايت اين شرايط الزامي و جدّي است. ميتوانيد به راه انداختن بحث و استدلال منطقي را به زمان ديگري واگذرار نماييد؛ هر چند با مطالعات و بررسيهاي بسياري اين راهکار را نيز موثر نمي يابيم. بهترين روش براي مقابله همان رسيدگي به احساسات لطمه خورده والديني است که به دليل ضعيف بودن -هر چند بدون دليل منطقي- رنجيده خاطر شده اند. اين روش ميتواند به طور شگفت انگيزي مؤثر واقع شود. ما در طي چندين سال متوالي با اموزش هر بار اين قبيل روشها به دختران به نتايج موثر آن ها واقف مي گرديم. البته آموزش اين روش که به نام ابراز وجود معروف است ، ميتواند مدت ها وقت و تجربه را بطلبد؛ اما اين روشي است که از آموختن آن لذت خواهيد برد و آن ها را مفيد خواهيد يافت.
به طور مختصر، در نهايت پس از تخليه کامل هيجاني والدين و پرهيز از مقاومت در برابر آن ها و فقط گوش دادن به حرف ها ميتوانيد ديدگاه خودتان، يا محدوديتي که با آن روبرو بوده آيد، براي آن ها بيان نماييد. ميتوانيد با سرويس رايگان تلفني مرکز با شماره 09640 تماس بگيريد و راهنمايي لازم را در اين خصوص دريافت داريد.