آسیب های دوستی

میگن باید بعد از شکست در رابطه عشقی بری پیش سنگ صبورت و دوستات.من که عشقم سنگ صبورم و دوستم بوده چیکار کنم؟

دوستم به من خیلی محبت میکرد ولی حالا دیگه آدم سابق نیست.من باید چیکار کنم چطور فراموش کنم وقتی هر روز جلو چشممه؟!

قبل از هر چيز اين را بدانيد كه هر چيزي در اين عالَم حد و مرز مشخصي دارد به همين خاطر، ارتباط دوستي نيز از اين امر مستثني نيست. ارتباط با دوستان هرگز نبايد از حد خود فراتر رود و به دلبستگي شديد و به مرز وابستگي رواني برسد كند و يا چنان شدت يابد كه افراد را از پرداختن به امور مهم‌تر زندگي همچون تحصيل، كار و كارهاي مهم‌تر ديگر بازدارد و فكر و ذهن آنها را شديداً مشغول سازد بنابراين، از تغييري كه در حالات و شيوه رفتار دوست‌تان ايجاد شده و از اين بابت اظهار شكايت مي‌كنيد و او را عشق زندگي خود مي‌دانيد، مي‌توان اين گونه استنباط كرد كه شما در ارتباط دوستانه خود دچار افراط شده ايد و اين دوستي در حال تبديل شدن به نوعي دلبستگي و وابستگي رواني بوده‌‍است از اين روي، بهترين كاري كه مي‌توانيد انجام دهيد اين است كه از شدت دوستي خود بكاهيد و اجازه ندهيد فكر و ذهن‌تان بيهوده و بي‌جهت مشغول گردد و شما را از پرداختن به امور مهم‌تر زندگي باز دارد.
اين را هم بدانيد كه رابطه دوستانه با ديگران، بايد يك رابطه دو طرفه و از روي اختيار و علاقه طرفيني آن هم در حد معقول و منطقي صورت گيرد به همين خاطر، اگر دوست‌تان ديگر مثل سابق به شما محبت نمي كند و يا ديگر علاقه‌اي به ادامه رابطه دوستانه با شما را ندارد در اين صورت، دليلي بر ادامه رابطه دوستانه آن هم به شيوه يك طرفه وجود ندارد بنابراين، شما هم نبايد اصراري به ادامه رابطه دوستي داشته باشيد بلكه، مي‌توانيد او را به سهولت فراموش كنيد و به جاي وي افراد ديگري كه معيارهاي دوستي با شما را دارند و شايسته دوستي و رفاقت هستند و به اصول و مباني دوستي نيز آشنا هستند برگزينيد و با آنها رابطه دوستانه صميمانه‌اي داشته باشيد البته اين دفعه سعي كنيد ارتباط دوستانه شما از حد خود فراتر نرود و به دلبستگي شديد و به مرز وابستگي رواني نينجامد.
در هر حال، عشق زندگي نبايد تنها منحصر در اشخاص و يا شخص خاصي گردد و يا از يك دوست انتظار داشته باشيد كه شما را فراتر از يك رابطه دوستانه دوست بدارد و به شما محبت كند و نيازهاي شما را برآورده سازد. اين گونه نگرش افراطي و انتظارات غير منطقي به قضيه دوستي، هم به خودتان آسيب مي‌زند و هم دوستان شما را از كنار شما فراري مي‌دهد بنابراين، سعي كنيد معناي زندگي را به درستي بفهميد و هرگز دوست و يا دوستان خود را تنها عشق زندگي‌تان قلمداد نكنيد.
شكست در روابط عشقي بيش از هر چيز ديگر نشانگر، دلبستگي و وابستگي رواني شما به ديگران و احياناً برخي آشفتگي‌هاي روحي ديگرتان است به همين خاطر، توصيه مي‌شود براي شناسايي و درمان علت يا علل دقيق وابستگي رواني‌تان به مراكز مشاوره‌اي و خدمات روانشناختي معتبر مراجعه كنيد و مشكل خود را به صورت دقيق بررسي و درمان كنيد. يادتان باشد كه هيچ انساني آن‌قدر ارزش ندارد كه شما خودتان را به خاطر او ناراحت كنيد و يا فكر و ذهن‌تان را مشغول سازيد. يك انسان سالم هيچگاه در مقابل يك فرد معمولي سر فرود نمي آورد. براي به دست آوردن دل طرف، دست به هر آب و آتشي (مثل محبتهاي افراطي، بيش مراقبتهاي مادرانه، فداكاري غير معقول و...) نمي زند، بنابراين توصيه مي‌كنيم كه در اسرع وقت به مراكز مشاوره‌اي و خدمات روانشناختي معتبر مراجعه كنيد و با كمك گرفتن از روانشناسان و مشاوران، زمينه وابستگي رواني خود را بشناسيد و در آشفتگي‌هاي روحي و رواني احتمالي خود بكوشيد.
توجه داشته باشيد، اگرچه دوست سابق‌تان هر روز جلوي چشمان شماست اما، اين خود شماييد كه اجازه مي‌دهيد فكر او دائماً به ذهن‌تان خطور كند و در آن ماندگار شود و الا اگر طالب فراموش كردن واقعي او هستيد مي‌توانيد با او به مانند افراد عادي ديگر نگاه كنيد و با چند راهكار ساده مثل، تكنيك توقف فكر، ايجاد حواس پرتي، شمارس معكوس اعداد، بستن كش به مچ دست خود و رها كردن آن با شروع خطور افكار وي، خود را از خاطرات آن فرد رها كنيد و فكر و ذهن‌تان را از پرداختن به او خالي كنيد. البته اگر بتوانيد چيزهايي كه شما را به فكر او مي‌اندازد را از دسترس خود خارج كنيد و يا در مسير رفت و آمد وي قرار نگيريد و وي را نبينيد و يا اگر او را اتفاقاً ديديد، نگاه خود را از وي برگردانيد و به او توجهي نداشته باشيد طبيعتاً فرايند فراموشي تسريع مي‌گردد و شما آسان تر و سريع تر به هدف خود مي‌رسيد و او را به راحتي فراموش مي‌كنيد. البته همان طور كه گفتيم، ارتباط شما با دوستان ديگر كه به مراتب از دوست سابق شما بهتر و از ويژگي‌هاي مثبت ديگري برخوردار هستند شما را زودتر به هدف‌تان مي‌رساند.
موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم سلام. خسته نباشید. 21 سالمه و دانشجو هستم. حدودا یک سال است به دختری در دانشگاه علاقه مند شده ام. اما تا اکنون به دلیل اینکه شرایط ازدواج را ندارم با او موضوع را مطرح نکرده ام و تا مهیا شدن شرایط ازدواج و یا پیدا کردن راه شرعی برای ارتباط، قصد ندارم این موضوع را با او مطرح کنم. اما علاقه ام به او باعث در طول این مدت خیلی به او فکر کنم. چیزی که من رو آزار میده اینه که در ذهنم فکر کردن به اون رو گناه می دونم و اون رو در تضاد با دوستی باخدا می دونم. وقتی به کارها رفتارها و برخوردهاش بامن فکر می کنم یه جورایی سر ذوق میام و در ذهنم میاد ببین چطور ذوق می کنی!! چرا به خدا فکر نمی کنی و .... با خودم می گم اینم لطف خداست که یه محبتی بین قلب دو نفر زن و مرد و یا در حالت خاص من و اون برقرار کرده اما باز فکر می کنماین فکرها گناهه. یه جورایی تو دهنم درگیری سر عشق به خدا و دوستی با غیر اون انگار این ها با هم در تضادن. البته منظورم از فکر کردن به اون دختر ، فکر کردن به برخوردهاییه که باهاش داشتم و ... نه چیز دیگه ای!! به حرحال هیچکس مثل خدا به ادم نزدیک نیست و عزیز تر از اون هم نیستو اما این تضاد تو ذهن منه . لطفا راهنماییم کنید

دوست گرامی؛ بحمدالله شما فرد پاک و خوبی هستید و خدا در قلب شما جایگاه مهمی دارد و در جواب سوال دیگر شما عرض کردیم که باید به صورت ملایم در امور معنوی حرکت کنید و لذا نباید سخت گیری کنید و با خواسته های طبیعی و دنیایی حلال در گیر شوید و آن را منافی با دینداری بدانید بلکه باید به تدریج دنیای خود را رنگ الهی بدهید و همه در شعاع خداوند مهربان قرار گیرد ولی این نکته را باید توجه داشته باشید که آن چه گفتیم مربوط به امور حلال است ولی در ورای آن، البته منافات وجود دارد و شما و ما همگی باید از آن پرهیز کنیم والا مهر و محبت خدا در دلمان کمرنگ می شود و اگر ادامه پیدا کند، خداوند را از دست می دهیم که شما هم به هیچ وجه راضی به آن نیستید و به همین دلیل نگران شده و با ما تماس گرفته اید.
علاقه و دوستی نسبت به نامحرم غیر از علاقه و دوستی با همسر است و لذا شما که قصد ازدواج دارید باید فورا اقدام به خواستگاری نموده و این قضیه را در وادی حلال و رضای الهی قرار دهید. البته شیطان شما را مثل دیگر افراد مجرد از بی پولی می ترساند و می گوید هنوز وقت خواستگاری نیست و باید چنین و چنان بشود و تا آن وقت باید صبر کرد و چون شما قصد ازدواج دارید دوستی و علاقه شما اشکالی ندارد ولی خوب می دانید که شیطان رجیم همان گونه که به پدر و مادر ما حضرت آدم و هوا رحم نکرد و آنان را با همین گونه توجیهات به لغزش انداخت، به ما هم رحم نخواهد کرد پس گول حرف های منافقانه و صد تا یک غاز او را نخورید و به سخن خدای عزیز و مهربان که دوستش دارید گوش کنید که می فرماید در مساله ازدواج نترسید و بر من توکل کنید و من از فضل خودم شما را بی نیاز می کنم:"إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏ والله واسع علیم »(1) به مردان و زنان بی همسر هم چنین به غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان همسر دهی، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد.خداوند گشایش دهنده و آگاه است. امام صادق (ع) در تفسیر و توضیح آیۀ بعد از این آیه که فرموده: «کسانی که شرایط و امکاناتی برای ازدواج نمی یابند، باید عفت و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند»، می فرماید: «یتزوجوا حتی یغنیهم الله من فضله» (2) یعنی (در عین رعایت عفت و پاکدامنی )ازدواج کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز سازد.
شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد در میان مردم معروف است که جوانی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و از فقر و ناداری ( که نمی تواند ازدواج کند و سر و سامانی بگیرد شکایت كرد و اظهار ناراحتی نمود. رسول خدا(ص) فرمود:برو ازدواج کن تا خدا رزق و روزی تو را زیاد کند. آن جوان رفت و پس از مدتی دوباره برگشت حرف قبلی خود را تکرار کرد، و پیامبر (ص) نیز همان پاسخ را تکرار کرد. این عمل سه بار تکرار شد. تا این که آن جوان ازدواج کرد و پس از مدتی خدمت رسول خدا (ص) رسید و از خوب شدن وضع مالی خود پس از ازدواج کردن اظهار رضایت و خوشحالی نمود. آیا این حدیث صحیح است؟ امام صادق(ع) فرمود: کاملا درست است. زیرا «الرزق مع النساء و العیال(3) زیرا (توسعه) رزق و روزی با زن و فرزندان همراه است.
موفق باشید.
پينوشتها:
1. نور (24) آیه32.
2. الکافی، شیخ کلینی، ج5، ص 330، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران، سال انتشار 1365 ه ش.
3. همان، ص 330.