حديث

كدام يك از امامان معصوم ما وقف كردن در مساجد و ... را رواج دادند؟
افزون به آنكه وقف سيره پيامبر (ص) بوده است سيره ائمه (ع) نيز بر احياي فرهنگ وقف بوده و در تاريخ موارد متعددي از موقوفات ائمه معصومين گزارش شده است.

كدام يك از امامان معصوم ما وقف كردن در مساجد و ... را رواج دادند؟

نخست ياد آوري اين موضوع لازم است، افزون به آنكه وقف  سيره پيامبر (ص) بوده است سيره ائمه (ع) نيز بر احياي فرهنگ وقف بوده و در تاريخ موارد متعددي از موقوفات ائمه معصومين گزارش شده است.

 در ميان ائمه‏ (ع)، حضرت علي (ع) بيشترين وقف را داشته است. علي (ع) در مدت 25 سال امامت خود به كارهاي كشاورزي و باغداري مشغول بودند و از اين طريق املاك و مزارع فراواني را به دست آوردند. آن حضرت غلات باغ‏ها را در راه رضاي خدا به صورت زكات و صدقه‏ي واجب يا مستحب انفاق مي‏كردند و در آخر عمرشان همه‏ي باغ‏ها و مزارع را وقف كردند. اين باغ‏ها براي حجاج خانه‏ي خدا و براي فقرا وقف  شد. از آن حضرت نقل شده است: «خود را با رسول خدا (ص) ديدم كه از گرسنگي سنگ بر شكم مي‏بستم، در حالي كه اكنون صدقه‏ي مال من ساليانه به چهل هزار دينار مي‏رسد»(1).

از جمله موقوفات علي (ع) صد چشمه‏ي آب در محلي به نام «ينبع» بود كه براي حاجيان خانه‏ي خدا وقف كرد از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند: «صدقه و حبس دو ذخيره هستند، پس آنها را براي روزگار خودش حفظ كنيد»  حضرت فاطمه (س) نيز بسياري از باغ‏هاي خود را در مدينه وقف كرد. (2)

همچنين امام علي در راه مكه و كوفه چاههايي حفر كرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدي در برابر قبر حمزه و در ميقات و بصره و كوفه آبادانيهاي بسياري به وجود آورد. (3)

بنا بر اين مي توان اولين كسي كه عملا ترويج دهنده وقف بود را امام علي دانست 

پي نوشت ها:

1. الشيخ الكليني، الكافي، تحقيق تصحيح و تعليق علي أكبر الغفاري، چاپ سوم، سال چاپ 1367 ش، ناشر دار الكتب الإسلامية - طهران، ج 54، ص 7.

2. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، تحقيق تصحيح و شرح و مقابلة: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، سال چاپ 1376 - 1956 م، ناشر المكتبة الحيدرية - النجف الأشرف، ج2، ص123.

3. العلامة المجلسي، بحار الأنوار، چاپ سال چاپ 1403 - 1983 م، ناشر مؤسسة الوفاء - بيروت – لبنان، ج41، ص39

وضعیت حدیث به لحاظ صحّت و اعتبار چیست؟
اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر بیان كرده است و البته چون این توجیهات به وجه و تفسیر واحدی ختم نمی شود ...

سند این حدیث شیطان به دست حضرت مهدی(عج) كشته می شود چیست، و وضعیت حدیث به لحاظ صحّت و اعتبار چیست؟

اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر  بیان كرده است و البته چون این توجیهات به وجه و تفسیر واحدی ختم نمی شود، پس نمی توان قضاوت خاصی در مورد صحت و اعتبار آن انجام داد در عین حال خواننده خود می تواند علاوه بر اشاراتی كه در این تفسیر و نیز تفاسیر دیگر شده است، و در ادامه می آید، فقط به قضاوتی كلی دست یابد.

ابتدا بیان علامه و سپس تحقیق بعضی از تفاسیر را نقل می كنیم:

علامه در مورد آیه شریفه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ"(1)خدایا، مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود: تو از مهلت داده شدگاني! كه در مورد مهلت ابلیس است كه از خدای متعال مبنی بر زنده ماندنش تا روز قیامت مهلت خواسته بود بود، و این مهلت تا "وقت معلوم" به او داده شد حال معنای "وقت معلوم" چیست، به روایت هایی استناد می كند:

 در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمودند:" يوم وقت معلوم" روزي است كه نفخ صور مي‏شود و ابليس ميان نفخه اول و دوم مي‏ميرد. و در تفسير عياشي از وهب بن جميع و در تفسير برهان از شرف الدين نجفي با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق (ع) از ابليس پرسیدم ، و اينكه منظور از" يوم وقت معلوم" در آيه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" چيست؟ فرمود اي وهب آيا گمان كرده‏اي همان روز بعث(قیامت) است كه مردم در آن زنده مي‏شوند؟ نه، بلكه خداي عز و جل او را مهلت داد تا روزي كه قائم ما(امام زمان) ظهور كند كه در آن روز موي ناصيه(موی جلو پیشانی) ابليس را گرفته گردنش را مي‏زند، روز وقت معلوم آن روز است.

و نیز تفسير قمي به سند خود از محمد بن يونس از مردي از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَأَنْظِرْنِي...إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او (شیطان) را بر روي سنگ بيت المقدس ذبح مي‏كند.(2) علامه بعد از ذكر این روایات آنان را  توجیه می كند كه می توان مراجعه نمود:(3)

البته ایشان در جای دیگر تفسیر  توجیه دیگری را ذكر كرده اند كه شیطان در زمان امام زمان(عج) كشته نمی شود، بلكه در آن زمان سعی بر اغواگری و فریب كاری دارد و آیات ذكر شده و نیز دیگر آیات به این مقصود پرداخته اند.(4)

و اما جدای از مطالب علامه طباطبایی، این بیان كوتاه لازم است بر اساس آیات متعدد قرآن، خدای متعال در پاسخ درخواست شیطان بعد از عصیان كه او را تا روز قیامت مهلت زنده نگاه دارد"قالَ أَنْظِرْني‏ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ گفت: مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند. مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود:.... إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ"  تو از مهلت داده شدگاني! و عین همین تعابیر درسوره های دیگر قرآن نیز آمده است.(5) توضیح این كه مهلت خواستن ابليس تا هنگام برانگيختن مردم از آن رو بود كه تا بر پايي قيامت به اغواگري انسان ادامه دهد. خدای متعال به درخواست چنين مهلتي ،آن را نه تا زمان ياد شده، بلكه تا روز معيني موافقت كرد. از اين كه ابليس دوباره گفت: همه آنان را اغوا مي كنم.(6) گواه آن است مي دانست تا آخرين فرد از افراد بشر زنده بوده،به اغواي آنان دسترسي خواهد داشت؛ او از جمله"الي يوم الوقت المعلوم" تا روز وقت معلوم، فهميده بود كه منظور از روز معلوم،آخرين روز عمر بشر زندگي كننده روي زمين بوده، همين زمان، آخرين فرصتي است كه مي تواند به فریب خود ادامه دهد.(7)

در این صورت موضوع قتل شیطان به دست امام زمان (عج) منتفی می شود و اگر هم در این باره روایاتی وجود دارد نیازمند توجیه است. 

به هر حال در برخی از روایات وارد شده است كه شیطان به دست امام زمان گردن زده می شود و در برخی دیگر آمده است كه شیطان در بین دو نفخ صور از بین می رود.

امام صادق(ع) فرمود: مهدی (ع) پیشانی او - شیطان - را می گیرد و گردنش را مي زند.(8) 

 حضرت در حدیث دیگري مي فرمایند: شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مي میرد.(9) متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست، زیرا هنگام ظهور حضرت ولي عصر(ع) تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور رجعت نیز وجود دارد. البته روایت دوم بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتي وجود دارد كه موجب مي شود آن را بر نخستین روایت ترجیح داد. در نتیجه كشته شدن شیطان توسط امام زمان دلیل محكمي ندارد.

در هر حال طبق تحقیقات انجام شده درباره كشتن و عدم كشتن شیطان در زمان امام زمان اختلاف وجود دارد و روایاتی كه بیان كننده كشته شدن شیطان به دست امام زمام(عج) است، روایات محكمی از نظر صحت و اعتبار نیست و در برابر این دیدگاه، برخی بر این باور اند كه در زمان امام  شیطان كشته نمی شود. پس آن روایات كه در باره كشته شدن شیطان وجود دارد، باید توجیه شود.

پي نوشت ها :

1.سوره اعراف، آیات 14و 15 .

2.ترجمه الميزان، ج‏12،ص 258 .

3. ر ك، همان.

4.طباطبایی سيد محمد حسين،الميزان في تفسير القرآن،قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ مدرسين ،سال 1417 ه.ق، ج‏12، ص 175.

5.ر ك، سوره حجر آیه 37 و سوره ص آیه 80 .

6.ر ك، همان.

7.تونه ای مجتبی،فرهنگ الفبای مهدویت،قم،انتشارات مشهور،سال 1388 ه.ش،چاپ هشتم،ص 443و 444.

8.همان،ص 443.

9.مجلسی محمد باقر، بحارالانوار،لبنان،بیروت،انتشارات مؤسسة الوفاء، ج 60، ص 244.

لطفا احادیث مذکور راترجمه وتوضح وتوجیه كنید
در باب 13 از "كتاب الجهاد" وسایل الشیعه (باب حكم الخروج بالسیف قبل قیام القائم) 17 روایت آورده كه مضمون آن ها جایز نبودن قیام قبل از ظهور امام زمان (عج) می باشد

  لطفا احادیث دروسائل شیعه درمورد باب خروج بالسیف وقیام درزمان غیبت راترجمه وتوضح وتوجیه كنید وكتابهای برای مطالعه دراین مورد معرفی كنید خواهش می كنم من تمنا می كنم خیلی دارم گیج میشم شبهات سنگینی داره

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

 در باب 13 از "كتاب الجهاد" وسایل الشیعه (باب حكم الخروج بالسیف قبل قیام القائم) 17 روایت آورده كه مضمون آن ها جایز نبودن قیام قبل از ظهور امام زمان (عج) می باشد، از جمله روایت زیر از امام سجاد (ع):

والله لا يخرج أحد منا قبل خروج القائم إلا كان مثله كمثل فرخ طار من وكره قبل أن يستوي جناحاه فأخذه الصبيان فعبثوا به؛ (1)

به خدا قسم !هیچ كدام از ما (امامان معصوم ) قبل از خروج قائم قیام نمی كند، مگر این كه مثل جوجه ای می ماند كه قبل از رسیدن وقت پرواز از لانه بیرون بپرد كه بازیچه بچه ها می گردد.

بسیاری می خواهند با استناد به این روایات ، هر گونه قیام به امر به معروف و نهی از منكر و برای تشكیل حكومت قبل از ظهور حضرت حجت را نامشروع بشمارند.

عالمان این روایات را نقل كرده و بررسی  نموده ، منظور و مقصود این روایات را روشن كرده اند.يكي از مراجع  در كتاب "دراسات فی ولایه الفقیه" همه این روایات را نقل كرده و بررسی نموده و جواب داده است.

ایشان بعد از نقل و بررسی همه روایات وارده در این زمینه ، در نتیجه گیری نهایی می گوید:

جهاد دفاعی برای دفاع از موجویت اسلام و مسلمانان و دفع هجوم دشمنان واجب است . اجازه امام معصوم یا فقیه واجد شرایط را لازم ندارد  . برای دفاع، مسلمانان باید مقدمات لازم از اسلحه و آموزش نظامی و سازماندهی و تعیین امیر و فرمانده و... را انجام دهند تا به هرج و مرج نینجامد . اما روایاتی كه ما را به سكوت قبل از قیام حضرت حجت فرا می خواند، بر فرض صحیح بودن سند همه آن ها :

1.یا اخبار از آینده و حاكم شدن دشمنان شیعه (مثل بنی امیه و بنی عباس) و شكست قیام های شیعیان است . در صدد نفی و تحریم قیام برای امر به معروف و نهی از منكر نیست .

2.یا در صدد این است كه شیعیان را از همراهی با مدعیان امامت باز دارد .

3.یا در صدد این است كه شیعه را از عجله در قیام قبل از تهیه مقدمات لازم و فراهم شدن شرایط نهی نماید.

4.یا در صدد این است كه بفرماید قیامی كه صد در صد موفقیت آمیز باشد،  قبل از قیام قائم  ، نخواهد بود و قیام های شیعه قبل از قائم یا شكست می خورد یا به مراحلی از موفقیت می رسد.(نه صد در صد )

یا...

 این روایات به هیچ وجه وظیفه امر به معروف و نهی از منكر و قیام علیه ستم و برای تحقق عدل و داد را نفی نمی كند و نامشروع نمی شمارد.

در قبال این اخبار ، اخبار فراوان دیگری داریم كه مسلمانان را به قیام برای امر به معروف و نهی از منكر و برای پیاده كردن حكومت اسلامی و اجرای قوانین در حد ممكن ، فرا می خواند . قیام و جهاد را ارزشمند شمرده و كشته شدن در این راه را شهادت می شمارد و...  .

با توجه به معانی بالا و  اخبار دعوت كننده به قیام برای امر به معروف و...  نباید به این توهم بها داد كه وظیفه مسلمان در دوران غیبت سكوت و تحمل است. (2)

اما در مورد روایت امام سجاد (ع) :

1. روایت مرفوعه است . البته چون از حماد نقل شده ، اجماع بر این است كه او جز صحیح نقل نمی كند. پس از لحاظ سندی ایراد قابل اعتنایی ندارد.

2. به نظر می رسد روایت از ساخته های امویان و عباسیان در آن شرایط اختناق باشد تا بزرگان علوی را از فكر قیام منصرف كنند.

3.  روایت در صدد بیان حكم شرعی و تحریم و منع و جواز نیست، بلكه اخبار غیبی است بر این كه قیام كنندگان از ما ، به پیروزی نهایی نمی رسند ،گر چه قیام شان نتایج ارزشمندی داشته باشد. 

4. ممكن است سخن امام فقط ناظر به امامان معصوم و جواب به انتظار شیعیان از آن ها بوده است. شیعیان از امامان به خصوص بعد از واقعه كربلا انتظار قیام علیه حكومت داشتند . بر این انتظار اصرار می ورزیدند . امام برای قانع كردن آن ها این امر غیبی را آشكار كرد كه اگر امامان قیام كنند، به جهت نداشتن یاور كافی و امكانات لازم و نبودن شرایط ، به پیروزی نمی رسند و شكست می خورند و بازیچه دشمنان می شوند. (3)

براي اطلاعات بيشتر مي توانيد با مركز تلفني ما به شماره 09640 و يا سايت اين مركز به آدرس (www.askdin.ir) مراجعه نماييد

پی نوشت ها:

1. حر عاملی ، وسایل الشیعه ،چ پنجم ،بیروت ،دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج11 ،ص36.

2. منتظری  ،  دراسات فی ولایه الفقیه ، اول ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1408 ق ، ج1 ، ص255-257. 

3. همان ، ص 222-223.

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احادیث ...
اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند ...

با عرض سلام

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احاديث مربوط به نشانه هاي ظهور.

مدتي قبل امام جماعت مسجدمان گفت شفاعت ائمه فقط در روز قيامت است و در برزخ شفاعتي نداريم به استثناي امام حسين(ع) كه در برزخ هم دستگيري مي كنند. همان روزها ديدم در يكي از برنامه هاي مذهبي تلويزيون گفته شد دستگيري ائمه از لحظه ي مرگ تا روز قيامت است

اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند، مسلّماً يكي از آن دو صحيح نيست يا هر دو صحيح نيست يا علّتي مانند تقيه در كار بوده است وامام معصوم يكي را از روي تقيه فرموده است. گاهي امامان بزرگوار شيعه در جواب سؤال كنندگان به جهت تقيه و وجود  حكام ظالمي مانند بني اميه و بني عباس، به صورت متفاوت جواب مي دادند چون گاهي مخالفت كردن با حكام ظالم، به ضرر شيعيان يا امامان(ع) تمام مي شد.

علت ديگر در اختلاف بين روايات، مقدار فهم سؤال كنندگان و حاضران بود. بديهي است اگر عالمي از امام سؤال مي كرد، يكجور جواب مي شنيد و همان سؤال را اگر شخص عامي و كم سوادي سؤال مي كرد، امام جور ديگري جواب مي داد.

علت ديگر اختلاف بين روايات، نقل به معنا بودن بيش تر روايات است، زيرا برخي ازكساني كه مطالبي و حديثي را ازامامان مي شنيدند، عين الفاظ امام را نقل نمي كردند، بلكه مضمون و محتواي كلام امام را به ديگران منتقل مي كردند و اين نحوه از نقل روايات باعث اختلاف در روايات مي شد.

علاوه بر اينكه بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند، در واقع متعارض نيستند؛ بلكه مكمل و قرينه همديگرند. توهم تعارض در اين گونه روايات، از نگاه ابتدايي و بدون تامل ناشي مي شود، در حالي كه با تامل، مي توان اين روايات به ظاهر متعارض راجمع كرد. گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر، مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد، يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد.

از آن جا كه در زمان حيات معصومين (ع) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است، خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند. راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت راي صحيح امام معصوم (ع) ياري كند. بنابراين، وجود روايات متعارض، نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ائمه اطهار (ع) نيست. روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوارمي كند، خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن ، اين مشكل برطرف مي شود، يا به حداقل مي رسد. براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسئله، نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد، بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسئله را به دقت بررسي كرد.

بعد از مقدمه فوق درباره روايات متعارض و متضاد، بايد بگوييم كه اين روايات اگر در باب فقه و احكام اسلامي باشد، يك بحثي دارد كه علماي فقه و اصول در باب روايات متعارض، بحث هاي زيادي دارند و راه قبول و رد اين روايات را بيان كرده اند از جمله اينكه اگر دو روايت با هم متعارض شد، بايد به مرحجات مراجعه كرد. اين گونه روايات چون به جنبه عملي دين مربوط است و بايد تكليف درباره آن مشخص شود، از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به همين دليل راهكارهاي تشخيص روايت صحيح از غير صحيح مشخص شده است. اما اگر روايات متعارض مربوط به اعتقادات باشد، مانند نمونه هايي كه در سوال ذكر كرده ايد، نمي توان گفت تمام آنها متعارضند، بلكه بعضي از آنها مثل روايات باب شفاعت، مطلق و مقيد هستند، يعني بعضي روايات اصل شفاعت را بيان مي فرمايد كه شفاعت چيزي است كه وجود دارد و قابل انكار نيست، و بعضي روايات ديگر آن را مقيد مي كند به اذن خدا يا مربوط به قيامت و...

چند روايت بنويسيد كه از ارتزاق از طريق اهل بيت(ع) را منع کرده باشند
در شرح آغا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم و درر الكلم آمده: حق تعالى دوست دارد كه: بنده هر چيزى را از او سؤال كند حتّى نمك آش را چنانكه در حديث وارد شده است

اينكه مي گويند: حتي نمك سفره تان را از ما بخواهيد، آيا حديث است؟ در چه كتابي آمده؟

لطفا دو سه روايت برايم بنويسيد كه از ارتزاق از طريق اهل بيت(ع) را منع كرده باشند.

تشكر

در شرح آغا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم و درر الكلم آمده:

 حق تعالى دوست دارد كه: بنده هر چيزى را از او سؤال كند حتّى نمك آش را چنانكه در حديث وارد شده است. (1)

در حديث قدسي هم آمده:

يَا مُوسَى سَلْنِي كُلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلْحَ عَجِينِكَ(2)

اي موسي همه چيز را از من بخواه حتي علف گوسفندت و نمك خميرت را.

اما اهل بيت چون واسطه فيض خدا هستند و خداوند به واسطه آنها به بندگان روزي مي دهد. (3)

از اين جهت توصيه شده كه همه چيز را از اين واسطه بخواهيد. زيرا وساطت آنان در فيض كلي است و همه فيض ها از كوچك و بزرگ از طريق آنان به خلايق مي رسد و طريق ديگري نيست.

اما ارتزاق از طريق اهل بيت، نمي دانيم منظور شما چيست؟

اگر منظور اين است كه مثلا از طريق مداحي يا روضه خواني و ... رزق و روزي خود را كسب نكند، اين كارها ناپسند نيست به شرط اين مداح يا مرثيه خوان براي رضاي خدا مدح و ثنا يا رثاي اهل بيت بگويد وتعيين مزد نكند و آنچه مردم با رضايت مي دهند را به عنوان هبه بگيرد. شعرايي مثل دعبل و ... از اين طريق روزي مي خوردند، ولي براي مزد مدح و ثنا و رثا نمي گفتند و امامان هم نه به عنوان مزد بلكه  به عنوان هبه به آنان عنايت مي كردند.

در اين موارد روايتي نيافتيم.

 پي نوشت ها:

1. جمال الدين خواانساري، شرح غرر الحكم، تهران، دانشگاه تهران، 1366ش، ج1، ص58؛ ج2، ص52 و 451.  

2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1407ق، ج7، ص32.

3. شيخ صدوق، الفقيه، قم، انتشارات اسلامي، 1404ق، ج2، ص615.

آيا اين با مثبت انديشي و طلب خير براي همه انسان ها منافات ندارد؟
لعن و نفرين خداوندي به معناي دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خويش است. اما لعن و نفرين ملائكه و ديگران، به معناي طلب دوري از رحمت خدا براي لعنت شوندگان است.

زيارت عاشورا پر از لعن و نفرين است  آيا اين با مثبت انديشي و طلب خير براي همه انسان ها منافات ندارد؟

لعن و نفرين خداوندي به معناي دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خويش است. اما لعن و نفرين ملائكه و ديگران، به معناي طلب دوري از رحمت خدا براي لعنت شوندگان است.(1)

لعن در قرآن از طرف خدا، ملائكه و ديگر لعن كنندگان به كافران و منكران و ظالمان و دروغ گويان آمده است: «ان الله لعن الكافرين و اعدّ لهم سعيراً؛ خداوند كافران را لعن ميكند و عذاب را براي آنان آماده كرده است».(2)

لعن نوعي اعلام انزجار و بيارزشي لعن شونده است.

درست است كه قاتلان امام حسين از دنيا رفتهاند و خداوند آنان را مجازات ميكند  ولي با ابراز لعن و نفرين كار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر ميكنيم. حزب شيطان سابقه دار است و قاتلان امام حسين(ع) يك گروه از اين زنجيرهاند. هر كس به كار آنها راضي باشد، حلقة ديگر حزب شيطان ميباشد، همان گونه كه حزب الله يك سلسله است. با لعن قاتلان سيدالشهدا و گريه براي امام، عضويت خود در حزب الله و نفرت خود را از حزب شيطان اعلام ميكنيم.

عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شيطان و دوستداران او، پايه و اساس دين است.

در حديث قدسي آمده است: خداوند به موسي(ع) فرمود: آيا هرگز كاري براي من انجام داده‏اي؟ موسي عرض كرد: برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براي توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، ساية سرت]  در روز قيامت[  و ياد من، نوري براي تو است اما چه كاري براي من كرده‏اي؟ موسي(ع) عرض كرد: مرا به كاري كه براي توست  راهنمايي فرما. خداوند فرمود: آيا هرگز براي خاطر من با كسي دوستي يا دشمني كرده‏اي؟ موسي دانست كه برترين اعمال، دوستي و دشمني به خاطر خداست». (3) در روايتي آمده است كه ايمان، دوستي اولياي خدا و دشمني با دشمنان خدا است.(4)

در زمينه حب و بغض به خاطر خدا، به نقل از شيعه و سني نبي اكرم مي‏فرمايد: «حب و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (5) بنابراين، يكي ديگر از فلسفه‏هاي زيارت عاشورا  و ابراز لعن بر قاتلان شهيدان كربلا را تحكيم حب و بغض به خاطر خدا مي‏توان برشمرد.

بر همين اساس، تولي و تبري از فروع اسلام است ودر فرهنگ اسلامي و خصوصاً شيعه جايگاه خاصي دارد .

تولي به معناي دوست داشتن دوستان خدا وتبري به معناي بيزاري جستن وتنفر از دشمنان خداست.

تولي و تبري، محدوده و اساس گرايشها، موافقتها و مخالفتهاي مسلمان را در ارتباطات انساني مشخص ميكند.

خداوند در ما محبت را آفريده است تا نسبت به كساني كه به ما خدمت مي‏كنند، يا كمالي دارند، - خواه كمال جسماني، يا كمال عقلاني يا رواني و يا عاطفي - به ابراز علاقه و محبت بپردازيم.

هنگامي كه انسان احساس كند كمالي و يا صاحب كمالي يافت مي‏شود، نسبت به آن كمال و صاحب كمال محبت پيدا مي‏كند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام «بُغض و دشمني» قرار داده شده است. همان گونه كه فطرت انسان بر اين است كسي را كه به او خدمت مي‏كند دوست بدارد؛ فطرتش نيز بر اين است كسي را كه به او ضرر مي‏زند، دشمن بدارد.

البته ضررهاي مادي دنيوي براي مؤمن اهميتي ندارد. چون اصل دنيا براي او ارزشي ندارد. اما دشمني كه دين و سعادت ابدي را از انسان بگيرد، آيا قابل چشمپوشي است؟ قرآن مي‏فرمايد:   «ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدواً؛ شيطان دشمن شما است، شما هم بايد با او دشمني كنيد.»(6)

 با شيطان نمي‏شود كنار آمد، وگرنه روح شيطاني در آدمي نفوذ مييابد.

اگر بايد با اولياي خدا دوستي كرد، با دشمنان خدا هم بايد دشمني كرد. اين فطرت انساني است و عامل تكامل و سعادت آدمي است. اگر «دشمني» با دشمنان خدا نباشد، به تدريج رفتار انسان با آنها دوستانه مي‏شود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را مي‏پذيرد و حرف‏هاي آنان را قبول مي‏كند و كم كم شيطان ديگري مثل آنها مي‏شود.

دشمني با دشمنان، سيستمي دفاعي در مقابل ضررها و خطرها ايجاد مي‏كند. بدن انسان همان گونه كه عامل جاذبه‏اي دارد كه مواد مفيد را جذب مي‏كند، سيستم دفاعي نيز دارد كه سموم و ميكروب‏ها را دفع مي‏كند. اين سيستم با ميكروب مبارزه مي‏كند و آنها را مي‏كشد. كار گلبول‏هاي سفيد همين است. اگر سيستم دفاعي بدن ضعيف شد، ميكروب‏ها رشد مي‏كنند. رشد ميكروب‏ها به بيماري منجر مي‏شود و بيمار ممكن است با مرگ رو به رو شود.

اگر بگوييم ورود ميكروب به بدن ايرادي ندارد، آيا در اين صورت بدن سالم ميماند؟

بايد ميكروب را از بين برد. اين سنت الهي است. اين تدبير و حكمت الهي است كه براي هر موجود زنده‏اي، دو سيستم در نظر گرفته است: يك سيستم براي جذب و ديگري سيستم دفع. همان طور كه جذب مواد مورد نياز، براي رشد هر موجود زنده­اي لازم است، دفع سموم و مواد زيانبار از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نكند، نمي‏تواند به حيات خود ادامه دهد.

موجودات زنده قوه دافعه دارند. قوه دافعه به خصوص در حيوانات و انسان همين نقش را ايفا مي‏كند. در روح انسان بايد چنين استعدادي وجود داشته باشد. بايد عامل جاذبه رواني داشته باشيم تا از كساني كه براي ما مفيد هستند، خوشمان بيايد، دوستشان بداريم و به آنها نزديك شويم، تا از آنان علم، كمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگيريم.

چرا انسان افراد و امور پسنديده را دوست دارد؟ براي اينكه وقتي به آنان نزديك مي‏شود، از آنها استفاده مي‏كند. نسبت به خوباني كه منشأ كمال هستند و در پيشرفت جامعه مؤثرند بايد ابراز دوستي كرد اما در مقابل، بايد با كساني كه براي سرنوشت جامعه زيانبار هستند دشمني كرد.  

قرآن مي‏فرمايد بايد به حضرت ابراهيم(ع) و ياران او تأسي كنيد. حضرت ابراهيم(ع) در فرهنگ اسلامي جايگاه بسيار رفيعي دارد. پيغمبر اكرم(ص) هم مي‏فرمود من تابع ابراهيم هستم.

ابراهيم(ع) و يارانش به بت‏پرستاني كه با آنها دشمني كردند و ايشان را از شهر و ديار خود بيرون راندند، گفتند:   «انّا برئاء منكم؛ ما از شما بيزاريم.» بعد مي‏فرمايد: بين ما و شما تا روز قيامت دشمني و كينه برقرار است؛ مگر اينكه دست از خيانتكاري برداريد.

لعن و نفرين و دشمني با كافران و بدكاران و ظالمان، اعلام تنفر از كفر، بدي و ظلم است. مؤمن همان گونه كه عشق به خوبي، نيكي و عدالت و پاكي دارد، از زشتي، بدي و ستمگري بيزار است. نميتواند قلبي پاك باشد، اما از ستم، زشتي، پليدي و خيانت بيزار نباشد. لعن بر كافران و ظالمان اعلام همين حقيقت است.

تنها دوستي دوستان خدا كافي نيست؛ اگر دشمني با دشمنان خدا نباشد، دوستي دوستان هم از بين خواهد رفت. اگر سيستم دفاعي بدن نباشد، سيستم جذب هم، نابود خواهد شد. مهم اين است كه جاي جذب و دفع را درست بشناسيم.

نمي‏توانيم از بركات حسيني استفاده كنيم مگر اينكه اوّل دشمنان او را لعن كنيم، بعد بر او سلام بفرستيم. قرآن مي‏فرمايد:«أشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم ».(7)

پس در كنار سلام، بايد لعن باشد. در كنار ولايت، تبرّي و اظهار دشمني نسبت به مخالفان اسلام نيز بايد باشد.

برپايي مجالس عزاداري و لعن و نفرين­ها، بايد با معنا و جهت دار باشد، به طوري كه نفرت از يزيدهاي زمانه را به دنبال داشته باشد، نيز روحيه ياران با وفاي امام به نمايش در آيد و شعارها بر پايه شعور باشد.

پينوشتها:

1. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، انتشارات جامعه مدرسين، ج1، ص 390.

2. احزاب (33) آيه 64.

3. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، انتشارات دار الحديث، ج 2، ص 966.

4. همان، ص 944.

5. كنزالعمّال، ح 24688.

6. فاطر (35)، آيه 6.

7. فتح (48)، آيه 29.

منبع معتبر برای اثبات زمان و فرد را اگر امكان دارد ارائه نمایید
زیارت عاشورا به چند طریق به دست ما رسیده است، شیخ طوسی با سه سند این زیارت شریفه را نقل می‏نماید:1- عقبة ابن خالد از امام باقرعلیه‏السلام 2- صفوان بن مهران از..

با سلام می خواستم بدانم زیارت عاشوار در چه زمانی و توسط چه فردی نوشته شده؟ منبع معتبر برای اثبات زمان و فرد را اگر امكان دارد ارائه نمایید با تشكر

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

زیارت عاشورا به چند طریق به دست ما رسیده است.

شیخ طوسی با سه سند این زیارت شریفه را نقل می‏نماید:

1- عقبة ابن خالد از امام باقرعلیه‏السلام ؛

2- صفوان بن مهران از امام صادق‏علیه‏السلام از پدرانش از پیامبرو جبرئیل و سرانجام از خدا؛(بنا بر این سند زیارت عاشورا حدیث قدسی است چون به عنوان كلام خدا معرفی شده است)

بنا بر این نقل امام صادق می فرماید : من برای هر كس كه از دور یا نزدیك به این زیارت اباعبد الله را زیارت كند و دعای بعد از این زیارت را بخواند ، ضامنم كه زیارتش قبول و سعی و تلاشش مورد قدردانی خدا بوده و...، بعد می فرماید این ضمانت را پدرم(امام باقر ) هم داده و از این ضمانت را از پدرش(امام سجاد) هم نقل كرده و او هم این ضمانت را داده و از پدرش (امام حسین ) نقل كرده و او هم این ضمانت را داده و از برادرش امام حسن هم نقل كرده و او هم از پدرش امام علی نقل كرده و امام علی هم این ضمانت را داده و از پیامبر هم نقل كرده و پیامبر هم این ضمانت را از جبرئیل نقل كرده و جبرئیل هم این ضمانت را از خدا نقل كرده كه قسم خورده هر كس به این زیارت و دعای بعدش از دور یا نزدیك اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت كند  زیارتش قبول و شفاعتش پذیرفته باشد و... و بر ای قسم ملائكه و ما را شاهد گرفته است (1)

3- علقمه بن محمد حضرمی از امام باقرعلیه‏السلام.

بیشتر رجال این سه سند مورد تأیید علمای علم رجال می‏باشند و سند آن مورد قبول‏ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی است .

پی نوشت ها:

1. شیخ طوسی محمد بن حسن ،مصباح المتهجد ، اول ف بیروت ف مؤسسه الفقه الشیعه ، 1411 ق ، ص781-782

به جز روز اربعین در چه روزهایی و یا جه اوقاتی باید این زیارت را خواند؟
زیارت اربعین از زیارت هایی است كه وقت معین دارد؛ ولی متن آن مطلق است و خواندن آن همیشه ثواب دارد.

باسلام. در حدیثی از امام حسن عسكری آمده است. یكی از پنج خصوصیات مومن خواندن زیارت اربعین است. می خواستم بپرسم به جز در روز اربعین مشخصا در چه روزهایی و یا جه اوقاتی باید این زیارت ارزشمند را خواند.با سپاس

پرسشگر گرامی باسلام و تشكر از ارتباط با این مركز.

معمولا زیارت ها یا وقت مخصوصی دارند یا ندارند. زیارت اربعین از زیارت هایی است كه وقت معین دارد؛ ولی متن آن مطلق است و خواندن آن همیشه ثواب دارد. ان شاء الله

از نظر دين راه هايي براي افزايش قدرت بدني وجود دارد؟
امام علي(ع) در دعاي كميل مي فرمايند: «قو علي خدمتك جوارحي...»(1)؛ خدايا جوارح و اعضاي بدن مرا براي خدمت خودت قوي گردان.

با سلام

من ميخواستم بدانم كه آيا دعا يا زيارتي هست كه باعث افزايش قدرت جسماني بشود؟

و همينطور از نظر دين راه هايي براي افزايش قدرت بدني وجود دارد؟

با تشكر

افزايش نيرو و قدرت بدني چيزي است كه مربوط به بعد جسماني و مادي انسان مي شود و بيشتر روشهاي خاص مادي خودش را دارد مثل ورزش مناسب، تغذيه مناسب و... ادعيه هم گنجهاي معنوي هستند كه بيشتر براي آرامش رواني و شفاي دردهاي روحي و معنوي انسان، بيان شده اند. زيرا دعا و مناجات ارتباط روحي با خداوند متعال است و ياد خدا هم مايه آرامش دل و روان است. با عين حال ائمه اطهار(ع) در ضمن مناجات ها و دعاهايي كه مي كردند از خداوند مي خواستند تا قوت جسمي و بدني به آنها بدهد تا آنرا در راه طاعت و بندگي او بكار گيرند. امام علي(ع) در دعاي كميل مي فرمايند: «قو علي خدمتك جوارحي...»(1)؛ خدايا جوارح و اعضاي بدن مرا براي خدمت خودت قوي گردان.

يا در دعاي روز هاي چهار شنبه مي خوانيم:«اللهم ارزقني في الاربعاء اربعا اجعل قوتي في طاعتك...»(2)؛ خدايا در روز چهار شنبه چهار چيز به من عطا كن، قرار بده قوت و توان مرا در اطاعت خودت.

نيز در دعاي روز پنجشنبه مي خوانيم: «اللهم ارزقني في الخميس خمسا.... سلامه اقوي بها علي طاعتك...»(3)؛ خدايا در روز پنجشنبه پنج چيز به من عطا كن... سلامتي كه بواسطه آن بر طاعت تو نيرو بگيرم.

پس مي توان از خداوند درخواست كرد تا او به ما توان و قدرت جسماني بدهد و جسم ما را از امراض و بلاها محفوظ بدارد چرا كه «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم».

پي نوشت ها:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي كميل.

2. همان، دعاي روز چهار شنبه.

3. همان، دعاي روز پنجشنبه.

سلام بعد از روضه ها خوانده و گفته می شود را برایم بطور كامل بنویسید
روایتی بر این گونه سلام ها كه دلالت بر ثواب آن داشته باشد، نداریم. ولی چگونگی سلام دادن، این گونه است كه ابتدا رو به قبله می ایستیم و می گوییم: ...

با سلام می خواستم سلامی كه بعد از روضه ها خوانده و گفته می شود را برایم بطور كامل بنویسید؟ با تشكر

بعد از نمازها و روضه ها، مؤمنین با الفاظ مختلف به پیامبر و معصومان سلام می دهند؛ ولی روایتی بر این گونه سلام ها كه دلالت بر ثواب آن داشته باشد، نداریم. ولی چگونگی سلام دادن، این گونه است كه ابتدا رو به قبله می ایستیم و می گوییم: «السلام علیك یا رسول الله یا حبیب الله یا خیر خلق الله یا نور عرش الله السلام علیك یا امیر المؤمنین السلام علیك یافاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین السلام علی الحسن والحسین سیدی شباب اهل الجنه  وتسعة المعصومین من ذریة الحسین ورحمة الله وبركاته».

سپس رو به سوی حضرت رضا می كنیم و می گوییم: «السلام علیك یا مولا یا غریب الغرباء یا معین الضعفاء و الفقراء یا شمس الشموس و انیس النفوس المدفون بالطوس السلام علیك یا  ابالحسن یا علی بن موسی الرضا ورحمة الله وبركاته».

دوباره رو به طرف قبله می كنیم و می گوییم: «السلام علیك یا صاحب الزمان یا خلیفة الرحمان یا امام الانس والجان الأمان الأمان من فتن آخرالزمان ورحمة الله وبركاته».

گفتنی است طریقه سلام دادن به معصومان كه در احادیث ذكر شده است و دارای ثواب نیز می باشد، این است كه پس از اتمام نماز و بعد از تسبیحات حضرت زهرا، این گونه سلام دهیم:

«اللهم انت السلام ومنك السلام ولك السلام والیك یعود السلام سبحان ربك رب العزة عما یصفون وسلام علی المرسلین والحمد لله رب العالمین السلام علیك ایهاالنبی ورحمة الله وبركاته السلام علی االا ئمة  الهادین المهدیین السلام علی جمیع انبیاء الله ورسله و ملائكته السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین السلام علی علیّ امیر المؤ منین... ». همین طور تا دوازده امام معصوم ادامه دارد. حضرت عالی می توانید ادامه دعا را در ابتدای مفاتیح الجنان ص  35 ملاحظه نمایید. (1)

پی نوشت:

1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 35.

صفحه‌ها