حديث

اين حديث از كيست:الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنه؟
اين حديث شريف با نقل هاي گوناگون و الفاظ متفاوت، از زبان مبارك پيامبر گرامي اسلام(ص) بيان شده است.

اين حديث از كيست:الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنه؟؟

اين حديث شريف با نقل هاي  گوناگون و الفاظ متفاوت، از زبان مبارك پيامبر گرامي اسلام(ص) بيان شده است كه به عنوان تبرّك به دو نمونه اشاره مي كنيم:

رسول خدا(ص) در توصيف مقام و جايگاه اهل بيت اش فرمود:

1."إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ابْنَتِي وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة"(1)

يعني اين كه علي(ع) وصيّ و جانشين من است و همسرش فاطمه(س) دختر من و سرور زنان عالم است و حسن و حسين(سلام الله عليهما) سرور جوانان اهل بهشت اند.

و باز حضرت با بياني ديگر فرمود:

2."حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْ أَحَبَّهُمَا أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا أَبْغَضَنِي"(2)‏

يعني: حسن و حسين(سلام الله عليهما) دو سرور جوانان اهل بهشت اند، هر كه آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمني كند، با من دشمني كرده است.

ناگفته نماند كه اين حديث بيش از دويست بار در منابع اهل سنت آمده است.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، أمالي الصدوق، لبنان، بيروت، انتشارات اعلمي، سال 1400 ه ق، چاپ پنجم، ص 58.

2. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏43، ص 304.

لایوم كیومك یا اباعبدالله از كیست؟
بنا بر بیان امام صادق (ع)،امام حسن (ع) خطاب به امام حسین (ع) فرمود: "لا یوم كیومك یا ابا عبد الله؛ هیچ روزی مثل روز تو نیست"

لایوم كیومك یا اباعبدالله از كیست؟

بنا بر بیان امام صادق (ع)، روزی امام حسین (ع) بر برادرش امام حسن (ع) وارد شد و تا ایشان را دید، چشمانش به اشك جاری شد. امام حسن (ع) سبب را پرسید و ایشان در جواب به ماجرای شهادت مظلومانه امام حسن به وسیله سم اشاره كرد و امام حسن (ع) در جواب به ایشان فرمود: "لا یوم كیومك یا ابا عبد الله؛ هیچ روزی مثل روز تو نیست" و بعد به شهادت امام به دست سپاه ظالم اشاره كرد. (1)

پی نوشت:

1. شیخ صدوق، امالی، بیروت، اعلمی، 1400 ق، ص 177.

گناهانی كه اگر انسان انجام دهد هم در دنیا و هم در آخرت عذاب دارد
كسی كه مورد نفرین پدر و مادر واقع شده باشد؛ كسی كه ستمگر بر مردم باشد و كسی كه خوبی را با بدی جواب دهد.

كدام دسته از گناهان هستند كه اگر انسان انجام دهد هم در این دنیا عذابش رو می كشه و هم در آخرت ؟

آخرت دار كیفر و مجازات است و در آنجا فرد به كیفر گناهانش گرفته می شود، ولی بنا بر روایات، كیفر بعضی گناهان از همین دنیا شروع می شود. روایت وارد شده در این زمینه به شرح زیر است:

قَالَ (ص) ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا فِي الدُّنْيَا لَا يُؤَخَّرُ إِلَي الْآخِرَةِ الْعَاقُّ وَالِدَيْهِ وَ الْبَاغِي عَلَي النَّاسِ وَ الْمُجَازِي الْإِحْسَانَ بِكُفْر (1)

رسول خدا فرمود خداوند در عقوبت سه گناه عجله می كند و در همین دنیا عقوبتشان شروع می شود  و به آخرت حواله نمی گردند:

كسی كه مورد نفرین پدر و مادر واقع شده باشد؛ كسی كه ستمگر بر مردم باشد و كسی كه خوبی را با بدی جواب دهد.

 از اين روايت مي توان استنباط كرد كه تمام گناهان آثار سوء دنيوي عذاب را به همراه دارند. در آخر مي فرمايد كسي كه خوبي را با بدي جواب دهد .شخصي كه در برابر اين همه احسان الهي معصيتش مي كند در واقع در برابر احسان خدا با بدي جواب داده است 

پی نوشت ها:

1. ورام بن ابی فرا ، مجموعة ورام(تنبيه الخواطر و نزهه النواظر)، قم ، مكتبه فقیه، ج‏2، ص 78.

سند این حدیث شیطان به دست حضرت مهدی(عج) كشته می شود چیست؟
اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر بیان كرده است

سند این حدیث شیطان به دست حضرت مهدی(عج) كشته می شود چیست، و وضعیت حدیث به لحاظ صحّت و اعتبار چیست؟

اين حدیث را علامه طباطبایی با توجیهاتی به نقل از بعضی از تفاسیر  بیان كرده است و البته چون این توجیهات به وجه و تفسیر واحدی ختم نمی شود، پس نمی توان قضاوت خاصی در مورد صحت و اعتبار آن انجام داد در عین حال خواننده خود می تواند علاوه بر اشاراتی كه در این تفسیر و نیز تفاسیر دیگر شده است، و در ادامه می آید، فقط به قضاوتی كلی دست یابد.

ابتدا بیان علامه و سپس تحقیق بعضی از تفاسیر را نقل می كنیم:

علامه در مورد آیه شریفه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ"(1)خدایا، مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود: تو از مهلت داده شدگاني! كه در مورد مهلت ابلیس است كه از خدای متعال مبنی بر زنده ماندنش تا روز قیامت مهلت خواسته بود بود، و این مهلت تا "وقت معلوم" به او داده شد حال معنای "وقت معلوم" چیست، به روایت هایی استناد می كند:

 در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمودند:" يوم وقت معلوم" روزي است كه نفخ صور مي‏شود و ابليس ميان نفخه اول و دوم مي‏ميرد. و در تفسير عياشي از وهب بن جميع و در تفسير برهان از شرف الدين نجفي با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق (ع) از ابليس پرسیدم ، و اينكه منظور از" يوم وقت معلوم" در آيه" رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" چيست؟ فرمود اي وهب آيا گمان كرده‏اي همان روز بعث(قیامت) است كه مردم در آن زنده مي‏شوند؟ نه، بلكه خداي عز و جل او را مهلت داد تا روزي كه قائم ما(امام زمان) ظهور كند كه در آن روز موي ناصيه(موی جلو پیشانی) ابليس را گرفته گردنش را مي‏زند، روز وقت معلوم آن روز است.

و نیز تفسير قمي به سند خود از محمد بن يونس از مردي از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير آيه" فَأَنْظِرْنِي...إِلي‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او (شیطان) را بر روي سنگ بيت المقدس ذبح مي‏كند.(2) علامه بعد از ذكر این روایات آنان را  توجیه می كند كه می توان مراجعه نمود:(3)

البته ایشان در جای دیگر تفسیر  توجیه دیگری را ذكر كرده اند كه شیطان در زمان امام زمان(عج) كشته نمی شود، بلكه در آن زمان سعی بر اغواگری و فریب كاری دارد و آیات ذكر شده و نیز دیگر آیات به این مقصود پرداخته اند.(4)

و اما جدای از مطالب علامه طباطبایی، این بیان كوتاه لازم است بر اساس آیات متعدد قرآن، خدای متعال در پاسخ درخواست شیطان بعد از عصیان كه او را تا روز قیامت مهلت زنده نگاه دارد"قالَ أَنْظِرْني‏ إِلي‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ گفت: مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي‏شوند. مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود:.... إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ"  تو از مهلت داده شدگاني! و عین همین تعابیر درسوره های دیگر قرآن نیز آمده است.(5) توضیح این كه مهلت خواستن ابليس تا هنگام برانگيختن مردم از آن رو بود كه تا بر پايي قيامت به اغواگري انسان ادامه دهد. خدای متعال به درخواست چنين مهلتي ،آن را نه تا زمان ياد شده، بلكه تا روز معيني موافقت كرد. از اين كه ابليس دوباره گفت: همه آنان را اغوا مي كنم.(6) گواه آن است مي دانست تا آخرين فرد از افراد بشر زنده بوده،به اغواي آنان دسترسي خواهد داشت؛ او از جمله"الي يوم الوقت المعلوم" تا روز وقت معلوم، فهميده بود كه منظور از روز معلوم،آخرين روز عمر بشر زندگي كننده روي زمين بوده، همين زمان، آخرين فرصتي است كه مي تواند به فریب خود ادامه دهد.(7)

در این صورت موضوع قتل شیطان به دست امام زمان (عج) منتفی می شود و اگر هم در این باره روایاتی وجود دارد نیازمند توجیه است. 

به هر حال در برخی از روایات وارد شده است كه شیطان به دست امام زمان گردن زده می شود و در برخی دیگر آمده است كه شیطان در بین دو نفخ صور از بین می رود.

امام صادق(ع) فرمود: مهدی (ع) پیشانی او - شیطان - را می گیرد و گردنش را مي زند.(8) 

 حضرت در حدیث دیگري مي فرمایند: شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مي میرد.(9) متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست، زیرا هنگام ظهور حضرت ولي عصر(ع) تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور رجعت نیز وجود دارد. البته روایت دوم بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتي وجود دارد كه موجب مي شود آن را بر نخستین روایت ترجیح داد. در نتیجه كشته شدن شیطان توسط امام زمان دلیل محكمي ندارد.

در هر حال طبق تحقیقات انجام شده درباره كشتن و عدم كشتن شیطان در زمان امام زمان اختلاف وجود دارد و روایاتی كه بیان كننده كشته شدن شیطان به دست امام زمام(عج) است، روایات محكمی از نظر صحت و اعتبار نیست و در برابر این دیدگاه، برخی بر این باور اند كه در زمان امام  شیطان كشته نمی شود. پس آن روایات كه در باره كشته شدن شیطان وجود دارد، باید توجیه شود.

پي نوشت ها :

1.سوره اعراف، آیات 14و 15 .

2.ترجمه الميزان، ج‏12،ص 258 .

3. ر ك، همان.

4.طباطبایی سيد محمد حسين،الميزان في تفسير القرآن،قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ مدرسين ،سال 1417 ه.ق، ج‏12، ص 175.

5.ر ك، سوره حجر آیه 37 و سوره ص آیه 80 .

6.ر ك، همان.

7.تونه ای مجتبی،فرهنگ الفبای مهدویت،قم،انتشارات مشهور،سال 1388 ه.ش،چاپ هشتم،ص 443و 444.

8.همان،ص 443.

9.مجلسی محمد باقر، بحارالانوار،لبنان،بیروت،انتشارات مؤسسة الوفاء، ج 60، ص 244.

روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد
حكمت الهي اقتضا مي‌كند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند.

لطفا روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد برایم ارسال فرمائید

1- حديث مفضل بن عمر است كه علامه مجلسي آن را در جلد دوم بحارالانوار از كتاب توحيد مفضل نقل مي كند كه امام صادق(ع) پس از بيان حكمت ريش براي مرد و اين كه ريش مرد و زن را از همديگر تميز ميدهد فرمود «اذا كان ذكرا اطلع الشعر في وجهه فكان ذلك علامة الذكر و عز الرجل، يميز به عن حد الصبا و شبه النساء و ان كانت انثي يبقي وجهها خاليا من الشعر لتبقي لها البهجة و النظارة التيتحرك الرجل لما فيه دوام نسله و بقائه»: در صورت مردها مو روئيده مي شود و همين نشانه مرد بودن و عزت مرد است كه به وسيلۀ آن معلوم ميشود كه كودك و زن نيست، ولي در صورت زنها، مو روئيده نميشود، تا زيبائي و طراوتي كه محرك مردها (براي ازدواج) ميشود باقي بماند در نتيجه نسل بشر ادامه و بقاء پيدا كند.

پس حكمت الهي اقتضا ميكند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند، ولي نروئيدن ريش در صورت زنان بخاطر مصالحي است. (1)

2- حديثي است كه در كتاب معاني الاخبار نقل شده كه مرحوم صدوق از علي بن غراب نقل ميكند كه امام صادق(ع) فرمود: «حفوا الشوارب و اعفوا اللحي و لا تشبهوا بالمجوس»: شارب (سبيلهاي طويل) خود بچيند و ريش خود را بگذاريد و شبيه مجوس نشويد.

علي بن غراب (راوي اين روايت) از اصحاب امام صادق (ع) است كه مرحوم نجاشي و علامه، او را توثيق كردهاند.

اين روايت صريح است كه شبيه مجوسيان نشويد، در ذيل روايت اين عدم تشبيه علت آورده شده كه: «مجوسيان ريشهاي خود را ميتراشيدند و شاربهاي خود راميگذاردند، اما ما شارب را ميزنيم و ريش را ميگذاريم كه مطابق فطرت است.

روي اين اساس، براي مسلمانان جايز نيست كه همانند مجوس، ريش هاي خود را بتراشند و شاربها را بگذارند. زيرا، چيدن شارب و گذاردن ريش از فطرت ميباشد اين است روش مسلمانان!(2)

- محمد بن محمد بن اشعث كوفي از ابو الحسن موسي بن اسماعيل بن موسي بن جعفر (ع) نقل ميكند كه جد بزرگوارش امام سجاد(ع) از علي(ع) نقل ميكند كه پيامبر(ص) فرمود: حلق اللحية من المثلة و من مثل فعليه لعنة اللّه ؛ (3 )تراشيدن ريش از اقسام «مثله» است، از رحمت خدا دور باشد كسي كه «مثله» كند.

پی نوشت:

1. طبسي نجفي محمد رضا، تراش ريش از نظر اسلام، ترجمه محمدي اشتهاردي، تاريخ نشر، نوبت اول، چاپ قم، ص107.

2. همان، ص 110.

3. همان، ص69.

اطلاعاتی راجع به مصحف فاطمه(سلام الله علیها)
منظور از «مصحف فاطمه (س)، كتاب فاطمه (س) است كه در بعضي از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.

می خواستم اطلاعاتی راجع به مصحف فاطمه(سلام الله علیها) كه امام صادق فرمودند در نزد ماست داشته باشم؟

این مسئله ای است كه از دیرباز موضوع بحث و گفت‏وگوي عالمان و اندیشمندان بوده است.

یك. چیستي مصحف

كلمه «مُصْحَف» اكنون بیش تر به معناي «قرآن» به كار مي‏رود. اما در لغت به معناي مجموعه برگه‏هایي است كه میان دو جلد جمع آوري شده است و امروزه «كتاب» خوانده مي‏شود.(1) بنابراین، منظور از «مصحف فاطمه (س)، كتاب فاطمه (س) است كه در بعضي از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویاني چون «ابي‏بن كعب» وجود كتابي نزد حضرت (س) را تأیید كرده‏اند.(2)

بدین ترتیب سخن كساني مانند «ایجي» در مواقف و «جرجاني» در شرح مواقف و ابو زهره در كتاب «امام صادق (ع)» كه مدعي شده‏اند شیعه به قرآني منسوب به فاطمه (س) كه غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد، نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقت در معناي مصحف ریشه دارد.(3)

مصحف فاطمه و محتواي آن

درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعي روایات فراوان یافت مي‏شود. در این احادیث محتوا حجم، زمان نگارش، كیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایي اختلافاتي میان این روایات مشاهده شود اما با كمي دقت توجیه مي‏گردد(4) بعضي از روایات مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته‏اند.(5) بر اساس شماري از احادیث در این كتاب مطالبي چون وصیت حضرت فاطمه (س)(6) مصیبت‏هاي فرزندان  حضرت (س) در طول زمان(7)، پیشگویي حوادث آینده(8) و تمام پادشاهاني كه بر زمین حكم خواهند(9) راند، نوشته شده است.

دسته‏اي از روایات نیز از اشتمال این مصحف بر تمام احكام حلال و حرام حتي حكم عملي كه موجب نصف شلاق مي‏شود(10)، سخن به میان آورده‏اند.(11) بر اساس بعضي از احادیث، امام صادق (ع) حوادث تاریخي اي چون ظهور زندیقان را پیشگویي كرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا (س) مستند دانسته است.(12)

این روایات با هم ناسازگار نیستند زیرا ممكن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشي از محتواي آن را بیان كرده است.

دو. زمان و كیفیت نگارش

مهم‏ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و كیفیت نگارش آن است كه  ارتباط حضرت زهرا (س) با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهي در همین جا مطرح مي‏گردد.

در چند روایت، كیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراكرم (ص) مطالب را املا مي‏كرد و حضرت علي (ع) مي‏نوشت.(13)

پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه (س) مي‏توان گفت، آن كتاب نزد حضرت زهرا (س) نگهداري مي‏شد یا حضرت واسطه رسیدن بعضي از مطالب به دست حضرت علي (ع) بوده است.

برخي از روایات نیز مصحف را رهاورد املا و وحي مستقیم خداوند بر حضرت زهرا (س) دانسته‏اند.(14) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اكرم (ص) خداوند فرشته‏اي را نزد حضرت زهرا (س) مي‏فرستاد تا در غم پدر دلداري اش دهد، وي را از مكان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‏وگو بنشیند. حضرت فاطمه (س) سخنان فرشته را به حضرت علي (ع) منتقل كرد و حضرت (ع) آن ها را به نگارش در آورد.(15) روایتي این فرشته را جبرئیل (ع) معرفي كرده است.(16)

میان این احادیث نیز ناسازگاري وجود ندارد. زیرا مي‏توان گفت خداوند به وسیله فرشته‏اي از فرشتگان خود به نام جبرئیل (س) با حضرت (س) سخن گفته است.(17)(18)

به نظر مي‏رسد در توجیه این ناسازگاري باید گفت، فاطمه زهرا (س) یك مصحف داشت. بخشي از این كتاب را به مطالب دریافتي از پدرش اختصاص داده بود و بخشي دیگر را به مطالب جبرئیل (س).

سه. امكان نزول جبرئیل بر فاطمه (س)

اشكال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحي پس از رسول اكرم (ص) است . مسلمانان معتقدیم پیامبر اكرم (ص) خاتم انبیا بوده، بعد از وفات  حضرت (ص) ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحي منقطع گشته است. بنابراین، چگونه فرشته بر حضرت زهرا (س) نازل مي‏شد و با آن بزرگوار گفت و گو مي‏كرد؟

 طبق آیات قرآني، نزول فرشته الهي و ارتباط خداوند با غیر پیامبران از طریق فرشتگان و وحي امكان‏پذیر است ،چنان كه آیات بسیار از ارتباط فرشته با حضرت مریم (س) سخن مي‏گوید.(19)  خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسي (ع) را وحي مي‏خواند.(20)  وقتي امكان این ارتباط با زناني چون مادر موسي (ع) و حضرت مریم (س) پذیرفته شد، امكان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهرا (س) كه از سوي پیامبر اكرم (ص) سرور همه زنان در همه زمان‏ها معرفي شده، به طریق اولي پذیرفتني مي‏نماید. منظور از انقطاع وحي و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراكرم (ص) قطع ارتباط میان خداوند و فردي به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است ،نه عدم امكان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعي ارتباط میان امامان معصوم (ع) و خداوند وجود دارد.(21) در روایات اهل سنت نیز بعضي از افراد «مُحَدَّث» معرفي شده‏اند. «محدّث» یعني كسي كه با فرشتگان الهي نوعي ارتباط دارد و از آن ها حدیث دریافت مي‏كند.(22)

چهار. مصحف نزد چه كسي است؟

روایات شیعه نشان مي‏دهد این مصحف در زمان‏هاي مختلف نزد امامان معصوم (ع) بوده، از امامي به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان كسي بدان دسترسي نداشته است. بر اساس این روایات، امامان با استفاده از آن حوادثي را پیشگویي و احكامي را بیان كرده‏اند.(23)

تذكر كتاب‏هایي كه اخیراً با عنوان «صحیفة الزهرا علیها السلام» منتشر شده،(24) با «مصحف فاطمه (س)» تفاوت دارد زیرا در این كتاب‏ها عمدتاً دعاهاي منسوب به حضرت (س) به چشم مي‏خورد، نه آنچه روایات درباره مصحف فاطمه گفته‏اند. برای اطلاع بیش تر به كتاب مصحف فاطمی،نوشته عبدالله امینی پور،نشر دلیل ما قم مراجعه كنید.

پي‏نوشت‏ ها:

1. حسیني جلالي، سید محمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص 67.

 2. عبود، اسعد، صحیفة الزهرا) س (، ص 85- 65.

3. معروف الحسني، سید هاشم، سیرة الائمة الاثني عشر، ج 1، ص 98 و 99.

4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 84- 83.

 5. همان، ص 38 و 93.

 6. همان، ص 34.

7. همان، ص 14.

8. همان، ص 44.

 9. حسیني جلالي، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص 77.

 10. بحارالانوار، ص 73.

 11. همان.

12. بحارالانوار، ص 44.

13. همان، ص 41 و 42 و 94.

 14. همان، ص 93.

 15. همان، ص 44 و 84.

16. همان، ص 24.

 17. البته میان این روایات و روایت‏هایي كه مصحف را املاي رسول خدا مي‏داند، نوعي ناسازگاري مشاهده مي‏شود. آن روایات زمان نگارش مصحف را دوران حیات پیامبر مي‏داند و این روایات بعد از وفات حضرت. براي رفع این ناسازگاري، راه‏هاي گوناگون ارائه شده است:

 18.  منظور از رسول خدا در روایات دسته اول فرستاده خدا است ،نه پیامبر . بنابراین، مي‏توان بر فرشته‏اي از فرشتگان الهي نیز منطبق شود.( امین،  اعیان الشیعه، ج 1، ص 311.) برخي از دانشمندان در نقد این سخن گفته‏اند: این توجیه نیكو مي‏نماید. اما با موارد استعمال رسول الله ناسازگار است. زیرا رسول الله در متون اسلامي معمولًا به معناي پیامبر خدابه كار مي‏رود، نه مطلق فرستاده خدا.

مي‏توان گفت حضرت فاطمه زهرا دو مصحف داشت. یكي از آن ها ره‏آورد املاي رسول خدا بود و دیگري نتیجه سخنان جبرئیل

با آن بانوي بزرگوار. اشكال این توجیه آن است كه روایات از یك مصحف سخن گفته‏اند، نه دو مصحف.

 19. آل عمران (3)، آیات 42 و 43 و 54.

 20. قصص (28)، آیه 7.

 21. بحارالانوار، ج 26، ص 66 و 79.

22.اعیان الشیعه، ج 1، ص 314 و 513.

 23. بحارالانوار، ص 84- 83.

 24. مانند عبود، اسعد، صحیفه الزهرا و قیومي اصفهاني، جواد، صحیفه الزهرا.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال چقدر معتبر است ؟
كتاب "ثواب الاعمال و عقاب الاعمال" از مجموعه های حدیثی است كه توسط شیخ صدوق جمع آوری شده است.

 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال چقدر معتبر است ؟

كتاب "ثواب الاعمال و عقاب الاعمال" از مجموعه های حدیثی است كه توسط شیخ صدوق جمع آوری شده است. 

شیخ صدوق در كتاب "من لا یحضره الفقیه" در مقام فتوا دادن در احكام است و روایاتی را آنجا می آورد كه به صحیح بودن آنها اعتماد دارد و به قول فقهی و اصولی آن روایات را از حیث سند و متن ، حجت و معتبر می داند گر چه همان روایات ممكن است توسط فقیهی دیگر بعد از بررسی ، نامعتبر برای سند فتوا تشخیص داده شود.

اما در كتاب های دیگرش از جمله در این كتاب در مقام فتوا دادن نیست. بلكه در صدد جمع آوری احادیثی است كه راجع به ثواب یا عقاب اعمال می باشد و چون با توجه به روایات اگر خبری از پیامبر و امامان رسیده باشد و در آن برای انجام  یا ترك عملی وعده ثوابی داده شده باشد و مسلمانی به امید رسیدن به آن ثواب ، آن عمل را مطابق مضمون آن حدیث ، انجام دهد یا ترك كند،  به آن ثواب می رسد. حتی اگر آن خبر از معصوم نباشد.

با توجه به این روایات ، عالمان در احادیث مستند اعمال مستحب و ثواب و عقاب ، دقت و سخت گیری زیاد را لحاظ نكرده و لازم ندانسته اند . با این وجود هر چه به عنوان روایت نقل شده نیز نیاورده اند بلكه سعی كرده اند روایاتی را بیاورند كه از لحاظ سند حداقلی از اعتبار را داشته باشند و از لحاظ متن تعارض با اصول قرآن و سنت نداشته باشند.

بنا بر این شیخ صدوق كه یك محدث زبر دست بوده ، در این كتاب روایات مربوط به ثواب و عقاب را كه با توجه به شناخت و مذاق حدیثی ایشان معتبر  نموده را آورده است و عالمان اسلام هم به صدق و صفا و شناخت ایشان در این زمینه اعتراف دارند.

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟
دعایی كه در صورت وجود مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟

دعایی كه  در صورت وجود  مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا  ، خواسته و حاجت خود را با خدا در میان می گذارد. خدا هم دعای چنین محتاج درمانده و تقاضاگری را رد نمی كند.

 دعاها را باید با اعتقاد و با اخلاص و با امید به اجابت خواند. نمی توان دعایی معرفی كرد كه هر كس در هر جا و هر زمان آن را بخواند ، حتما اجابت شود. اجابت شدن دعا قاعده و قانون دارد . الفاظ دعاها فقط یكی از عوامل هستند. عوامل فراوان دیگر باید جمع شود تا اجابت حاصل گردد.

كسی كه دعا می خواند و برای رفع گرفتاری اش از خدا در لفظ تقاضا می كند، ولی در اعتقاد و در  دل خود ، امیدش به غیر خداست، دعا خواندنش ظاهری و صوری است.

كسی كه دعا می خواند ، ولی قبل و بعد از دعا با خدا ارتباطی ندارد؛ بندگی نكرده و توبه هم نمی كند ؛ بنا ندارد بندگی بكند، به خیال خودش می خواهد گنج بدون رنج ببرد ، معلوم است كه خیال خام است.

كسی كه راه های برآورده شدن حاجتش را كه روشن و آشكار است، با امید و توكل بر خدا نرفته و می خواهد با دعا میانبر بزند و بدون هزینه به مقصد برسد، معلوم است كه به نتیجه نمی رسد زیرا خدا می خواهد از طریق اسباب اقدام شود .  در عرض آن به خدا هم توسل شود و اثر اسباب را از خدا بداند، نه این كه اسباب را به كنار نهد .

بنابراین، دعاها اگر با رعایت آداب و شرایط و رفع موانع و با  نیت خالص و با قلب شكسته خوانده شود ، دعا كننده وظیفه خود را انجام داده و به نتیجه رسیدن را از خدا بخواهد، امید اجابت است، مگر آن كه  خدا خیر او را در برآورده نشدن تقاضای بنده اش، ببیند. در عوض آن، بهتر از تقاضای بنده به او خواهد داد.

اجابت دعا نیز صرفاً به معنای برآورده شدن همان خواسته نیست، بلكه اجابت، توجه لطف و عنایت خدا به بنده است كه در صورت مصلحت همان خواسته داده می شود . در غیر آن صورت، بهتر از آن در دنیا یا آخرت نصیب او خواهد شد.

توصیه می كینم بیش از این كه دنبال دعا بگردید، دنبال حال و وضع  دعا  كننده و نوع و نحوه رابطه اش با  خدا باشید كه مهم و اساسی همین است.

موفق باشید.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟
مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟ ( " الربا رباان ربا یوكل و ربا لا یوكل" ربا دو نوع است؛ ربای حلال و ربای حرام. ربای حلال عبارتست از هدیه ای كه به خاطر اجر و پاداش اخروی به كسی بدهی و آیه ی 39 سوره ی مباركه روم نیز به همین مطلب اشاره ای دارد.) لطفا توضیحی بدهید

               مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

علي بن ابراهيم قمي از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه ربا دو قسم است: يكي حلال و ديگري حرام. رباي حلال آن است كه شخص به برادر دینی خود قرض مي‏دهد به طمع آن كه زياد كند و عوض دهد او را به زيادتر از آنچه گرفته بدون شرطي بين آن ها، پس اگر عطا كند او را زيادتر از آنچه گرفته (بدون شرط) پس آن زیاده حلال است براي او نزد خدا  در قرضی كه داده  ثوابی نوشته نخواهد شد و هو قوله: «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ». و اما رباي حرام آن است كه شخص‏ قرض دهد و شرط كند زيادتي را، پس آن حرام است. (1)

و اما آن چه در روایت وارده نقل شده است:

 «انِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأَمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهُوَ هَدِيَّتُكَ إِلَي الرَّجُلِ تُرِيدُ الثَّوَابَ أَفْضَلَ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-" وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ" وَ أَمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ أَنْ يَدْفَعَ الرَّجُلُ إِلَي الرَّجُلِ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ عَلَي أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فَهَذَا الرِّبَا الَّذِي نَهَي اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ...»؛ (2) ناظر به مورد سوال است.

در عین حال موضوع ربا و نیز تفاسیر مربوط به آن در كتاب خدا به شكل مبسوطی مورد بررسی قرار گرفته است.

 بعضی از مفسرین در باره اقسام ربا اعم از حلال و حرام نوشته اند:

ربا دارای سه قسم است:  

قسم اول اين كه:

 قرض بدهد و شرط زياده بكند، چنین ربایی حرام بلكه جنگ با خدا و رسول است؛ چنانچه خدای متعال فرمود: "الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا ». (3)

قسم دوم اين كه:

 قرض بدهد، ولي شرط زياده نكند؛ ولی با این  طمع باشد كه در موقع اداء شخص مديون زيادتر رد كند يا هديه و تحفه بدهد به اميد آن كه طرف مقابل بيشتر و بهتر به او رد كند؛ مثل این كه  به مسافرينی كه از سفر بر می گردند، چشم روشني بدهند به طمع گرفتن سوغات و امثال آن، اين گونه ربا خواهی حرام نيست، ولي اجر و ثواب ندارد و  آيه (آیه مورد سوال) "وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ"؛ (4) ناظر به این قسم است.

 قسم سوم اين كه:

 مالی به قصد اخلاص و  خالصا لوجه اللَّه می دهد، مثل زكوات و اخماس و صدقات و صله ارحام و بذل في سبيل اللَّه به اميد اين كه خداوند به او چند برابر اعطا كند، چنین شخص و یا اشخاصی مخاطب این آیه شریفه اند:

"وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ باضعاف مضاعف ( 5) و "مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ". (6) 

 نتیجه می گیریم كه:

 ربای حلال آن است كه : به شخصی هدیه و مالی بدهد بدون آن كه برای بازگشت آن شرط زیاده كرده باشد، ولی در دل این نیت را داشته باشد كه آن شخص آن مال را با زیاده برگرداند، در این صورت چنین شخصی بابت هدیه و یا قرضی كه داده هیچ پاداشی نمی برد و ربای حرام آن است كه در ابتدا  قرضی كه می دهد نسبت به بازگشت آن شرط زیاده كند كه این ربا ربای حرام و مورد نهی خدا و رسولش است.

در عین حال تفاسیر در مورد این آیه و آیات مشابه و روایات، بنا به فهم و برداشت، مختلف ولی در نهایت خیلی از هم دور نبوده و تقریبا مشابه هم اند كه نقل موارد آن موجب طولانی شدن پاسخ می شود و بهتر است به تفاسیر مربوطه مراجعه شود.

پی نوشت ها:

1. حسيني شاه عبدالعظيمي ،حسين بن احمد،تفسير اثنا عشري، تهران، انتشارات  ميقات‏ سال 1363 ، ج‏10، ص 304 .

2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه‏ ، قم، انتشارات جامعه،مدرسین،  ج‏3، ص 286 .

3. بقره (2) آيه 275 .

4. روم (30) آیه 39 .

5. همان.

6. بقره (2) آيه 261.

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام
در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند»

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام كه مي فرمايند اگر جاهلان ساكت مي شدند اختلاف برچيده مي شد چيست؟

در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند» روشن است كه در بسياري از مسائل مردم عوام از برگزيدگان  خود تبعيت مي كنند. زيرا يا  تخصص در تشخيص حق از باطل را ندارند و يا تعصب نسبت به بزرگان خود مانع تشخيص آنها مي گردد. حال اگر اين برگزيدگان در مسئله اي كه خود نيز تخصص و علم و آگاهي ندارند و يا علم و آگاهي دارند ولي به صورت عمدي بر خلاف آن اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در تشخيص حق از باطل مي گردند.

به عبارت ديگر هنگامي كه متخصصان در فن اظهار نظر كنند و از سوي ديگر افرادي كه متخصص نيستند. ولي تاثيرگذار در جامعه هستند نيز بر خلاف نظر متخصصان اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در جامعه مي گردنند. زيرا عده اي نظر متخصصان را مي پذيرند و عده اي ديگر از مردم به بزرگاني كه سخن آنان تاثيرگذار است مراجعه مي كنند و لذا در جامعه اختلاف پديد مي آيد و منشأ اين اختلاف، اظهار نظر فرد جاهل است و لذا اگر اين شخص ساكت مي ماند اينگونه اختلاف در جامعه رخ نمي داد.

از جمله مصاديق بارز اين سخن حضرت علي (ع) كساني هستند كه در عصر ائمه (عليهم السلام) و در عرض ائمه اقدام به صدور فتوا مي كردند و بجاي اينكه مردم را به ائمه معصومين (عليهم السلام) ارجاع دهند  خودشان اقدام به صدور فتوا مي كردند و چه جنگ ها و خونريزي ها و چه كجرويهايي كه به سبب فتواي همين جاهلان در عصر ائمه و در عصر حاضر پديد مي آيد چنانكه خوارج زمان حضرت علي (ع) نيز در داستان جنگ صفين به جاي تبعيت از امام زمان خود از ظن و گمان خود پيروي كردند و تا آنجا پيش رفتند كه با صدور فتواي كفر، علي (ع) مظهر توحيد و يكتاپرستي را به اتهام كفر به شهادت رساندند.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏75، ص81

صفحه‌ها