رذائل و فضائل اخلاقي

دادن افطار به كساني كه روزه نمي گيرند، ثواب دارد؟
پيامبر(ص) در خطبۀ شعبانيه فرمود: «اي مردم! هر كس مؤمن روزه داري را در اين ماه افطاري بدهد، پاداش و ثواب آن نزد خدا مانند آزاد كردن يك بنده است و گناهان گذشته...

دادن افطار به كساني كه روزه نمي گيرند، ثواب دارد؟

ثوابي كه به عنوان افطاري دادن به روزه داران در روايت وارد شده است، به او داده نميشود.

پيامبر(ص) در خطبۀ شعبانيه فرمود: «اي مردم! هر كس مؤمن روزه داري را در اين ماه افطاري بدهد، پاداش و ثواب آن نزد خدا مانند آزاد كردن يك بنده است و گناهان گذشتة او بخشيده ميشود».

از اين روايت استفاده ميشود افطاري دادن به روزه دار مؤمن داراي اين ثواب است. كسي كه روزه دار نيست، افطاري دادن به او صدق نميكند.

سير كردن مردم بسيار خوب است و ثواب دارد يا افرادي كه توان روزه گرفتن ندارند، غذا دادن به آنان نيز ثواب دارد

من هر روز سیر می خوابم و می دونم كه كسانی هستند كه الان گرسنه اند.
اینكه به فكر گرسنه ها و همسایگان هستید، بسیار خوب و ارزشمند است...

 پیامبر فرمود هر كس شب سیر بخوابد و همسایگانش گرسنه باشند از ما نیست. من هر روز سیر می خوابم و می دونم كه كسانی هستند كه الان گرسنه اند. اما نمی دونم كجان.یعنی من مسلمان نیستم؟حتی وقتی به گرسنه های كشورهای دیگه هم فكر می كنم احساس گناه می كنم و فكر می كنم كه همش تقصیر منه كه بقیه گرسنن

اینكه به فكر گرسنه ها و همسایگان هستید، بسیار خوب و ارزشمند است.

حدیثی كه  خواندید ، درست است ، ولی باید دید منظور از همسایه چیست ؟ حد و حدود همسایه چیست؟

با یك روایت حد همسایه را نقل می كنیم:

امام علي عليه السلام می فرماید: حَرِيمُ المَسجدِ أربعونَ ذِراعا ، و الجِوارُ أربعـونَ دارا مِن أربعةِ جَوانِبِها؛(1)

 حريم مسجد چهل ذراع است . تا چهل خانه از چهار طرف منزل همسايه به شمار مي آيند.

پس تا چهل منزل همسایه محسوب می شود . انسان اگر از بین آن ها بداند كسی گرسنه است، وظیفه اخلاقی او این است كه سعی كند گرسنگی آن ها را برطرف كند .

البته اگر می دانید در جاهای دیگری گرسنه هایی هستند ، اگر توانایی دارید و كمك كنید، بسیار خوب و پسندیده است .

پی نوشت:

1. شيخ صدوق، الخصال، دو جلد در يك مجلد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1403 هجري قمری، جلد2، صفحه 544.

حاضر نیست كه عذرخواهی كند هر چند كه مقصر اصلی خودش باشد
با توجه به آشنایی شما و شناختی كه نسبت به این دو نفر دارید و علت قهر و جدایی بین آن ها را می دانید، چند نكته را باید لحاظ كنید: ...

برای آشتی دادن بین دو نفر كه یكی غرور بالایی دارد و حاضر نیست كه عذرخواهی كند هر چند كه مقصر اصلی خودش باشد و دومی كه یك جوانی است كه ممكن است با رفتن به خانه آن شخص احساس ناخوشایندی داشته باشد و در روحیه او و تحصیلات او لطمه ایی وارد شود چكار باید كرد

با توجه به آشنایی شما و شناختی كه نسبت به این دو نفر دارید و علت قهر و جدایی بین آن ها را می دانید، چند نكته را باید لحاظ كنید:

اول: تشخیص دهید كدام یك مقصر و ظالمند.

دوم : با مراجعه به فرد ظالم از او بخواهید كه ظلم خود را نسبت به برادر دینی جبران نماید.اما نباید از فردی كه مورد ظلم واقع شده، انتظار داشته باشید كه برای ایجاد ارتباط، قدم جلو بگذارد، زیرا سبب جرات بیش تر ظالم در موارد دیگر می شود كه درست نیست.

سوم : اگر  هر دو ظالم اند، باید با ظرافت و زیركی و صحبت كردن با ایشان، از هر دو بخواهید كه دیگری را ببخشند . البته می توانید در این مورد از بزرگ ترها و نیز كسانی كه هر دو طرف از ایشان حرف شنوی دارند، كمك بگیرید.

چهارم: در صورتی كه هر دو طرف بر حرف خود پافشاری می كنند، برای ایجاد صلح و آشتی میان آن ها پافشاری نكنید. بلكه مدتی قضیه را رها كنید تا آتش خشم دو طرف بخوابد.قطعا گذشت زمان ،وضع را برای ایجاد آشتی بین طرفین مهیاتر می كند. پس در این خصوص عجله نكنید و صبور باشید.

ولي نمي دانم در اسلام به كدام مورد براي كمك كردن بيشتر توصيه شده؟
؛نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا و روز بازپسين و ...

من مي خواهم كمك كنم. ولي نمي دانم در اسلام به كدام مورد براي كمك كردن بيشتر توصيه شده يا مقدم تر مي باشد ( به طور مثال : كمك به ايتام ، كمك به خانوادهاي بي سربرست يا ... )

برادر گرامی ! در پاسخ به سوال شما قرآن می فرماید:

«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ؛نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسماني‏] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن‏] بندگان بدهد، و نماز را برپاي دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختي و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كساني كه راست گفته‏اند، و آنان همان پرهيزگارانند».(1)

در آیۀ دیگر می فرماید:

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبي‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا؛و خدا را بپرستيد، و چيزي را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راه‏مانده و بردگانِ خود [نيكي كنيد]، كه خدا كسي را كه متكبّر و فخرفروش است دوست نمي‏دارد.(2)

از مجموع دو آیه استفاده می شود:

اولا ،برّ و نیكی، بذل مال در راه خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكاة است.

ثانیاً حبّ شامل دوستي خدا يا دوستي مال يا دوستي انفاق به فقير مي‏شود يعني بذل مال یا براي محبت بخدا و به قصد قربت اوست،

 یا براي اين است كه احسان را دوست مي دارد يعني بخشش او از روي ميل و شوق و علاقه به اين صفت است نه از روي اكراه ،

 یا با اين كه علاقه و احتياج به مال دارد آن را در راه خدا صرف می كند كه اشاره به صفت ايثار است.

ثالثاً  مراتب بخشش به ترتیب :

1.پدر و مادر

2.خویشاوندان:

-فرزند و نوه ها هر چه پائین تر بیاید.

 -اجداد و آباء هر چه بالا رود

- برادر و خواهر

-عمو و عمه و خاله و دایی و فرزندان آنها(3)

3.همسایه

4.یتیم ها

5.فقیر و مسكین

6.ابن سبیل:

كسي  كه از وطن دور افتاده باشد و دست رسي به وطن نداشته باشد و در غربت تهي دست شده باشد.(4)

7.سائلین:

 گداياني  كه سؤال مي كنند كه بعنوان صدقه بايد بآنها بذل شود مشروط به اينكه  متجاهر به فسق نباشند.(5)

8.غلامان و كنیزان كه در زمان ما این مورد ساقط شده.

برای اطلاع بیشتر به كتاب تفسیر نمونه و ترجمۀ المیزان مراجعه كنید.

 

پی نوشت ها:

1.بقره (2) آیه 177.

2.نساء (4) آیه 36.

3.طيب سيد عبد الحسين،أطيب البيان في تفسير القرآن،انتشارات اسلام،تهران، 1378 ش،چ2، ج4، ص 77.

4. همان،ج 2، ص 311.

5.همان.

بخشش بهتر است يا عدالت؟
امام علي علیه السلام در پاسخ همين سؤال فرموده اند: عدل از جود و بخشش بهتر است به دليل اين كه عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي...

بخشش بهتر است يا عدالت؟

امام علي علیه السلام در پاسخ همين سؤال فرموده اند: عدل از جود و بخشش بهتر است به دليل اين كه عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي خود مي رساند، اما جود و بخشش امور را و جريان ها را از محل خودشان خارج مي كند.(1)

استاد مطهري مي گويد: علماي اخلاق جود را از عدل بالاتر دانسته اند،اما علي مرتضي علیه السلام در كمال صراحت مي گويد عدل به اين دليل از جود بالاتر است. البته اين دو نظر از دو زاويه و دو ديدگاه است: اگر تنها از جنبه فردي و اخلاق شخصي مطلب را مطالعه كنيم جود از عدل بالاتر است. از نظر ملكات اخلاقي ملكه جود و ايثار بالاتر است از ملكه عدالت؛ زيرا شخص عادل از آن جهت كه شخصاً و از نظر اخلاق شخصي و فردي عادل است در اين حد از كمال انساني است كه به حق ديگران تجاوز نمي كند مال كسي را نمي برد متعرض ناموس كسي نمي شود اما آن كه جود مي كند و ايثار مي نمايد نه تنها مال كسي را نمي برد، بلكه از مال خود و دسترنج خود به ديگران جود مي كند. پس از نظر ملكات اخلاقي و صفات شخصي البته جود از عدل بالاتر است، اما از نظر زندگي اجتماعي عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله پايه هاي ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ آميزي و نقاشي و زينت ساختمان است... جامعه را هرگز با جود و احسان نمي توان اداره كرد. پايه سازمان اجتماع عدل است احسان وجودهای حساب نشده و اندازه گيري نشده كارها را از مدار خود خارج مي كند.(2)

 

پی نوشت ها :

 1 . نهج البلاغه، فیض الاسلام،انتشارات فقیه، تهران، پنجم، 1379 ه ش ، قصار 429.

 2 . مطهری، مرتضی ، بیست گفتار،انتشارات صدرا،تهران،1368ه ش، ص 6 - 9.

اگر بزرگی در مجلس باشد آیا ما حتما باید به او احترام بگذاریم؟
امام صادق علیه السلام می فرماید :«عَظِّمُوا كِبَارَكُم: به بزرگ تر های تان احترام بگذارید»

اگر بزرگی در مجلس باشد آیا ما حتما باید به او احترام بگذاریم و اگر نگذاریم (نه اینكه با وی مشكلی داشته باشیم)نشانه غرور است؟

پرسش گر گرامی احترام گذاشتن و اكرام بزرگ تر ها یكی از خصلت های پسندیده اخلاقی است و توصیه امام صادق علیه السلام می فرماید :«عَظِّمُوا كِبَارَكُم.(1)

به بزرگ تر های تان احترام بگذارید» و در احادیث داریم كه علت این احترام ها، این گونه بیان شده است كه : «وقروا كباركم يوقركم صغاركم.(2) به بزرگ تر ها احترام بگذارید تا كوچك تر ها به شما احترام بگذارند» باید بدانید شما نیز الان بزرگ تر از خیلی افراد هستید و در آینده نیز برای برخی باید بزرگ تری كنید،اگر الان خودتان به بزرگ تر ها ،احترام نگذارید ،به احتمال بسیار زیاد در آینده از طرف كوچك تر ها مورد احترام قرار نخواهید گرفت.

پس اصل احترام گذاشتن به بزرگ تر ها ،امر بسیار خوب و مطلوبی است و بهتر است اگر بزرگی در مجلسی نشسته به آن احترام بگذارید ،این كار از ارزش شما نمی كاهد بلكه ارزش شما را بیشتر می كند.

اگر چه در صورت احترام نگذاشتن ،دچار گناه نشده اید،ولی احترام نگذاشتن به بزرگ تر، مخصوصا این كه گفتید با او هیچ مشكلی ندارید ،نشانه این است كه ادب و تواضع را  به صورت كامل رعایت نمی كنید و ممكن است دیگران برداشت كنند ،شما به خاطر غرورتان احترام نمی گذارید.

پی نوشت ها :

1. ثقة الاسلام كليني، الكافي،  دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجري شمسي؛ ج 2 ؛ ص 165

2. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366 ه.ش ،ص 478.

آیا بوسیدن دست بزرگان به جهت احترام در روایات به آن سفارش شده است؟
امام صادق(ع) فرمود: « یكی از شما هنگامی كه برادر (دینی) خود را ملاقات كرد، موضع سجده را كه محلّ نور است ببوسد ».

با سلام آیا بوسیدن دست بزرگان به جهت احترام در روایات به آن سفارش شده است؟

امام صادق(ع) فرمود: "یكی از شما هنگامی كه برادر (دینی) خود را ملاقات كرد، موضع سجده را كه محلّ نور است ببوسد".(1)

نیز  فرمود: "سر و دست كسی بوسیده نشود مگر (دست و سر) رسول خدا یا كسی به عنوان رسول خدا".(2)

مرحوم مجلسی در توضیح قسمت پایانی حدیث  می‏فرماید: آن‏ها  ائمه اطهار هستند و غیر ائمه از سادات و علما بنابر اختلاف در نظر.

علامه مجلسی در ادامه می‏فرماید: اگر چه  در كلام اصحاب و حدیث و فتاوای علما كسی را ندیدم كه به حرمت تصریح كند (یعنی بوسیدن دست و سر غیر پیامبر و امام معصوم حرام باشد) پس شاید مراد از كسی كه اراده رسول خدا از او می‏شود، ائمّه اطهار باشند.  چنان كه از حدیث بعدی استفاده می‏شود . نیز احتمال دارد كه این حكم شامل علما  بشود؛ علمایی كه عامل به علم و هادی مردم هستند كه فعل و قولشان یكی است، چون علمای راستین وارث پیامبران هستند.

پس بعید نیست افرادی كه به عنوان پیامبر مورد احترام و دست بوسی قرار می‏گیرند، مشمول روایت باشند.(3) البته عرف مردم نیز علما و بزرگان دین را به عنوان نایبان و قائم مقام‏ پیامبر و معصومان(ع) می‏دانند.

آیت الله مكارم شیرازی می فرماید: از آن جا كه علمای اعلام و فقهای عظام طبق روایت، ورثه و ادامه دهندگان راه انبیا(ع) هستند و احترام به آنان احترام به رسول اللّه(ص) است، بوسیدن دست آنان جایز، بلكه مستحب می‏باشد.(4) در مورد روایت‏های مربوط به بوسیدن دست و صورت به بحارالانوار، ج 73، چاپ بیروت، صفحه 37 و... مراجعه كنید.

پی نوشت‏ها:

1. بحارالانوار، ج 73، ص 37، حدیث 34.

2. همان، حدیث 35.

3. همان، ص 38.

4. آیت اللّه ناصر مكارم شیرازی، استفتائات، ج 1، ص 494، سؤال 1605.

آيا استخاره هاي انلاين در اينترنت صحيح مي باشند؟
به صورت جمع بندي مي توان گفت كه نظر علما بر اين است: «در صورتي كه استخاره كننده در واقع خود دستگاه باشد اعتباري به آن نيست.» يعني هرگاه دستگاه طوري تنظيم ...

آيا استخاره هاي انلاين در اينترنت صحيح مي باشند؟ و مي توان به انها اعتماد كرد؟

به صورت جمع بندي مي توان گفت كه نظر علما بر اين است: «در صورتي كه استخاره كننده در واقع خود دستگاه باشد اعتباري به آن نيست.» يعني هرگاه دستگاه طوري تنظيم شده باشد كه آيات آغاز يكي از صفحات قرآن را بدون اطلاع قبلي منعكس كند مانعي ندارد يا اگر بگونه اي صحيح انجام شود مانعي ندارد. گرچه اعتنا كردن به اينگونه استخاره ها از نظر برخي از فقها محل ترديد است!

توصيۀ ما اين است كه استخاره را از يك عالم با نفس كه آشنا به قرآن است، بگيريد. در كل سعي كنيد به استخاره هاي اينترنتي توجهي نكنيد.

ضمناً فراموش نشود كه بنابر گفتۀ اكثر علماء جايگاه استخاره بعد از بكارگيري عقل و مشورت با خبرگان است.

- براي توضيح بيشتر:

استخاره از طريق اينترنت اشكال ندارد، يعني استخاره با قرآن يا با تسبيح صورت بگيرد و از طريق اينترنت به شخص خبر داده شود كه مثلا استخاره شما خوب يا بد است. استفاده از چنين استخاره هائي جايز است.

اما استخاره چه از طريق اينترنت و چه به صورت معمولي لازم العمل و لازم الاجرا نيست، يعني اگر كسي به استخاره عمل نكرد، دچار عقوبت اخروي نمي شود و يا گناهي انجام نداده. آيت الله مكارم فرمود: عمل به استخاره واجب نيست.(1)

پي نوشت:

1 . آيت الله مكارم، استفتاات جديد، ج 1، س 858 .

آيا تفأل زدن به قران ( نه استخاره!) از نظر شرعي درست است؟
درباره ي استخاره سه ديدگاه وجود دارد: 1- دیدگاه افراطی: ... 2-دیدگاه تفریطی:... 3-دیدگاه معتدل:...

 آيا تفأل زدن به قران ( نه استخاره!) از نظر شرعي درست است؟ گاهي اوقات نيتي يا سوال در ذهنم ايجاد ميشد نيت ميكردم وقران را باز مي كردم( نه اينكه بين دو راه شك كنم چيزي مثل فال نه استخاره) در جستجوهاي اينترنتي به حديثي از امام صادق عليه السلام برخوردم كه فرموده بودند كه به قران تفال نزنيد من هم اين كار را كنار گذاشتم اما بعد در يكي از برنامه هاي ديني ا از يكي از كارشناسان مطلب شنيدم كه در حين صحبتاشون همين كارو از كسي نقل كردن كه فلاني ....بعد قران باز كرد اين ايه اومد.... حالا سوالم اينه كه اين كار درسته و به نتيجش ميشه اعتماد كرد گاهي اوقات وقتي نيت ميكنم اياتي مياد كه خيلي منو نااميد ميكنه و فكر ميكنم اينده تاريكي دارم يا جواب دعامو نميگيرم

درباره ي استخاره سه ديدگاه وجود دارد:

1. ديدگاه افراطي: كه اين ديدگاه از آنِ كساني است كه عقل را محدود دانسته و مشورت را نيز رايزني با عقل هاي محدود تلقي مي كنند. از نظر اين گروه در همان ابتداي كار بايد به سراغ تسبيح يا قرآن رفت و از خداوند راه صحيح و خير را طلب نمودو نيازي به مشورت با افراد با تجربه و كاردان وجود ندارد.

2. ديدگاه تفريطي: اين ديدگاه به كلي منكر استخاره است.

3. ديدگاه معتدل: كه صاحبان آن معتقدند با توجه به جايگاه عقل و مشورت، استخاره عين خرد ورزي است. بسياري از روايات وجود دارد كه در آنها استخاره مورد تأييد و سفارش امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ واقع شده است. در اين نوشتار ضمن تبيين مفهوم استخاره دلايل جواز استخاره با قرآن را ذكر مي نماييم و نيز رواياتي كه در آنها تفأل به قرآن مورد نهي واقع شده است، را بررسي مي نماييم.

معناي استخاره:

استخاره دو معني دارد: يكي از آنها معناي حقيقي استخاره است (يعني استخاره ي مطلق) و در اخبار و روايات ما از آن بيشتر نام برده شده و پيش خواص متعارف است و آن، طلب خير نمودن از خدا است.

اين نوع استخاره در تمام كارهايي كه انسان مي كند، خوب و مستحب است.

معني ديگر استخاره اين است كه پس از آنكه انسان به كلي در امري متحير و وامانده شد، به طوري كه نه عقل، او را به خوبي و بدي آن، راهنمايي كرد و نه عقل و مشورت ديگران، راه خير و شر را به او فهماند و نه خداي جهان درباره ي آن كار، تكليفي و فرماني داشت كه راهنماي او باشد، در اين صورت كه هيچ راهي براي پيدا كردن خوب و بد در كار نيست، اگر يكي پيدا شود و انسان را به يك سوي كار، دلگرم كند و با ارادهي راسخ و اميدوارانه به كار وادار كند، چه منّت بزرگي به انسان دارد. اينجا دينداران مي گويند: خداي عالم كه پناه بيچارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحير و دودلي، يك راه اميدي بر روي انسان باز كرده و اگر انسان با اين حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمايي جويد، خداي جهان كه قادر بر پيدا و نهان است، يا دل او را به يكسو مي كشاند و راهنماي قلب او مي شودكه او مقلب القلوب است، يا دست او را به يك طرف تسبيح مي اندازد (در هنگام استخاره با تسبيح) يا در استخاره با قرآن به وسيله ي قرآن، دل او را گرم مي كند.(1)

لازم به ذكر است كه از روايات، صحّت هر دو معني استفاده مي شود.

درباره ي استخاره با قرآن، رواياتي از پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1 ـ روايت شده است كه شخصي به امام صادق (ع) عرض كرد:

گاهي مي خواهم كاري انجام دهم ولي متحير هستم كه آيا انجام دهم يا نه؟

امام صادق(ع) به او فرمود: «هنگام نماز ـ كه شيطان از هر وقت ديگر از انسان دورتر است ـ قرآن را بگشا، اولين آيه اي كه در آغاز صفحه دست راست مي بيني، عمل كن».(2)

2 ـ از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود: «هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سوره ي توحيد را بخوان. سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو:

اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِك

يعني : خدايا به كتاب تو تفأل مي زنم، و بر تو توكل مي كنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.

پس از اين دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحه ي سمت راست، مقصود خود را به دست آور».(3)

3 ـ وقتي خبر تولد زيد را به پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) دادند، امام(ع) به اصحاب خود رو كرد و فرمود: « نام اين كودك را چه بگذارم؟

هر كس، نامي گفت. حضرت قرآن طلبيد قرآني را به آن حضرت دادند، به قرآن تفأل زد، اين آيه آمد: لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَي وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا(4)

بار ديگر قرآن را گشود، اين بار در آغاز صفحه اول قرآن، اين آيه آمد:

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(5)

امام سجاد(ع) به اين دو آيه نظر انداخت و ديد هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه كه رسول خدا(ص) و علي(ع) در مورد زيد فرموده بودند كه در صلب امام سجاد(ع) پديد مي آيد، دريافت كه اين كودك همان زيد است، آنگاه مكرّر به حاضران فرمود:

سوگند به خدا اين همان زيد است و نام او را زيد گذاشت.»(6)

اما درباره روايتي كه از تفأل به قرآن نهي مي كند بايد بگوييم كه شيخ بزرگوار كليني از امام صادق(ع)روايت كرده است كه «به قرآن تفأل مكن»(7).

علامه مجلسي (ره) مي فرمايد: اين حديث را تأويل كرده اند به اين كه از فال گشودن قرآن براي استنباط احوال آينده از آيات نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيله اي براي كسب روزي خود قرار داده اند و به اين صورت، مردم را فريب مي دهند و ممكن است مقصود، نهي از تفألي باشد كه بيشتر مردم از ديدن يا شنيدن بعضي امور اعتقاد پيدا مي كنند و برخي را مبارك و برخي ديگر را شوم مي گيرند، بدين صورت كه از آيات قرآن كريم نيز فال نيك و فال بد گرفته شود. و شايد يك حكمتش اين باشد كه اگر موافق نيفتاد باعث كم اعتقادي مردم به قرآن نگردد.(8)

تذكر اين نكته نيز لازم است كه كساني كه با قرآن، انس و الفتي ندارند و محكم و متشابه آن را نمي شناسند و از علم تفسير، بهره اي ندارند، بايد از استخاره و تفأل با قرآن، سخت بپرهيزند و آيات خدا را به بازي نگيرند، شايد اين حديث شريف در اصول كافي، خطاب به اين دسته از افراد باشد. زيرا استخاره و تفال معمولاً معناي يكساني دارند، چنانكه در دعاي استخاره با قرآن مي گوييم: «اللهم تفألت بكتابك، يعني خدايا به كتاب تو فال مي زنم» شايد بتوان اين فرق را هم قائل شد كه از ميان انواع استخاره، استخارههايي كه ابزار محسوسي مثل قرآن، تسبيح، ديوان، شعر، كاغذ و …. دارند، آنها را فال هم مي گويند و استخاره هايي كه هيچ ابزاري جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره مي گويند.(9)

به جاي چنين كاري بهتر است مقداري از قرآن را تلاوت كنيد و ثواب آن را ببريد.

پي نوشت ها:

1. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 98 ، به نقل از كشف اسرار، امام خميني، قم، انتشارات پيام اسلام، ص 89.

2. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411، ص 42.

3. نوري، مستدرك الوسائل، آل البيت 1408، چاپ اول، ج 4، ص 305.

4. نساء، آيه 95.

5. توبه، آيه 111.

6. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 26 به نقل از عيون اخبار رضا، ج 1، ص 195.

7. كليني، اصول كافي، دار الكتب چ 4، سال1365، ج 2، ص 629.

8. مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411، ص 42.

9. ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 21.

آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است؟
افراط وتفریط، در همه كارها، حتی در عبادت و نماز خواندن، در زهد و بی توجهی به دنیا، در صدقه دادن و انفاق كردن، ممكن است. روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری ...

 آیا افراط در كار خیر و خوب باز هم مذموم است ؟ و اگر جواب مثبت است پس كسانی مثل پیامبر (ص ) و یا حضرت علی چگونه به این مقام رسیده اند ؟

افراط وتفریط، در همه كارها، حتی در عبادت و نماز خواندن، در زهد و بی توجهی به دنیا، در صدقه دادن و انفاق كردن، ممكن است. روشن است كه افراط وتفریط در هیچ كاری پسندیده نیست. یكي از ویژگي هاي بارز دین مقدس اسلام كه آن را از ادیان دیگر متمایز مي سازد، اعتدال و میانه روي است.

قرآن مجید امت اسلامي را "امت وسط" نامیده است: «و كذلك جعلناكم امة وسطاً»؛ (1) « بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم». 

و در آیه اي دیگر، امت اسلامي را بهترین امت پدید آمده از میان مردم مي داند. (2)

امام صادق - علیه السلام - در تبیین بهترین امت مي فرماید: «شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده‏ايد: به كار پسنديده فرمان مي‏دهيد، و از كار ناپسند بازمي‏داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود برخي از آنان مؤمنند و [لي‏] بيشترشان نافرمانند». (3)

اعتدال به حدي مورد توجه پیشوایان دین است كه به داشتن آن افتخار نموده، در مقام تعریف، خویشتن را با آن معرفي مي كنند. امام باقر - علیه السلام - مي فرماید: «نحن الامة الوسط»؛ (4) «ما امت وسط و میانه هستیم».

از نظر اسلام، تعادل و اعتدال، یكي از دوست داشتني ترین و بهترین امور محسوب مي شود. رسول اكرم - صلی الله علیه وآله - مي فرماید:

«خیار الامور اوسطها و لیكن احب الامور الیك اوسطها في الحق»؛ (5) «بهترین كارها، معتدل ترین آن ها است. باید دوست داشتني ترین امور نزد تو، معتدل ترین آن ها در كارهاي حق باشد».

اعتدال، صفت مؤمن است. امام علي - علیه السلام - یكي از صفات مؤمن را اعتدال در زندگي مي داند: «المؤمن سیرته القصد»؛ (6) «شیوه مؤمن، میانه روي است».

تا این جا مشخص شد كه در اسلام به میانه روی سفارش شده و افراط و تفریط، در همه امور مذموم است؛ اما در مورد قسمت دوم سؤال شما باید بگوییم:

در اسلام، قرآن و اهل بیت، معیار اعتدال به شمار مي آیند. امام علي - علیه السلام - مي فرماید: از این امت هیچ كس با آل محمد قیاس نمي شود؛ زیرا این خاندان، پایه دین و تكیه گاه یقین هستند. تندروان به سوي آن ها باز خواهند گشت و واپس ماندگان، ناگزیر خود را به آن ها مي رسانند». (7)

استاد مطهري مي گوید: «اگر ما آن راهي را كه ائمه اطهار در مقابل راه هاي دیگران براي ما باز كرده اند برویم، هم از افراط و تندروي هاي بعضي مصون مي مانیم و هم از تفریط و جمود بعضي دیگر». (8)

با این بیان معلوم می شود كسی كه معتدل نباشد، انسان كامل نیست. ممكن است در یك جهت پیشرفت كرده باشد، اما از جهات دیگر ضعیف است. ما با ادله ای كه داریم، معتقدیم كه چهارده معصوم - علیهم السلام - انسان كامل و معصوم هستند و نمی شود كسی انسان كامل باشد و گرفتار افراط شده باشد؛ زیرا افراط و تفریط ثمره جهل است و پیامبر و ائمه - علیهم السلام - عالم به علم الهی بوده و جهل در آنان راهی ندارد. در نتیجه، آنان هیچ گاه گرفتار افراط یا تفریط نشدند و در مطلق امور در اعتدال به سر می بردند.

برای رسیدن به مقامات بالای معنوی، نیازی به افراط و تفریط نیست؛ بلكه این اعتدال و میانه روی است كه انسان را به این مقامات می رساند.

سیره امامان معصوم - علیهم السلام - هم اعتدال بوده و به قله رفیع كمالات دست یافتند.

 

پي نوشت ها:

1. بقره (2)، آیه 143.

2. آل عمران (3)، آیه 110.

3. علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق، ج 24، ص 153.

4. همان، ج 22، ص 441.

5. محدث نوری، مستدرك الوسائل، انتشارات آل البیت، قم، 1408ق، ج 8، ص 255.

6. محمد تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 353، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

7. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 2، چاپ آفتاب، تهران.

8. شهید مطهری، مجموعه آثار، اسلام و مقتضیات زمان، ج 21، ص 113، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش.

صفحه‌ها