سلام
میخواستم بدونم بر چه اساسی برده برای خریدار خود محرم بوده و اینکه در بعضی از داستانهای قدیمی اینگونه ذکر شده که کنیز محرم آقای خود (خریدار) بوده است چه مبنایی دارد و آیا بر اساس دین مبین اسلام صحیح می باشد در صورت صحیح بودن منابع را لطفا به من معرفی نمایید تا مطالعه کنم
متشکرم
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بردگان در تعابير ديني به دو دسته تقسيم مي شوند غلام يا برده مرد و كنيز يا برده زن؛ غلامان با بردگان مرد به هيچ وجه به زنان مالك خود محرن نيستند و رابطه اين دو جداي از مالكيت و مملوكيت بايد با حفظ حريم هاي محرم و نامحرم باشد؛ اما كنيز يا برده زن به مولا و مالك مرد خود محرم است و به علاوه مولا بر اساس برخي ضوابط و شرائط حق رابطه جنسي با كنيز خود را نيز دارد.
پاسخ كامل به اين مساله نيازمند بررسي دقيق مساله برده داري و جزئيات آن است كه تلاش مي كنيم به اختصار نكاتي را در اين باره به عرض برسانيم:
اصولا بر اساس آموزه هاي قرآن روابط جنسي انسان تنها در دو قالب مورد تأييد شرع اسلام است و در غير اين موارد، خروج از حيطه شريعت به حساب مي آيد. اين دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشني بيان شده است. خداوند در آيات ابتدايي اين سوره در بيان علائم مؤمنان مي فرمايد:
«وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ؛ (1) مؤمنان كساني هستند كه دامن هاي خود را حفظ مي كنند، مگر در برابر همسران شان يا كنيزاني كه در تملك دارند كه در اين صورت مورد ملامت نيستند. هركس بيش از اين بطلبد، در زمره تجاوزكاران است».
بر اين اساس، روابط جنسي تنها در مورد همسران (ازدواج) و يا كنيزان (مالكيت) مورد تأييد شريعت است؛ اما در حوزه ملكيت و رابطه با كنيز نيز همانند ازدواج قواعد و شرائط مختلفي مطرح است يعني رابطه با او بعد از طي شرايطي خاص حلال بود؛ ضوابطي مانند:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، براي بهره مندي، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مىشود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه طلاق از شوهر قبلىاش) يا ايام استبرا (در آن جا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.(2) و....
در نتيجه اسلام با هر نوع رابطه جنسي بي ضابطه و خلاف عفت فردي و اجتماعي و رواج بي بندو باري جنسي به شدت مخالف بوده و حتي در مورد كنيزان كه در قبل از اسلام ابزاري عام براي بهره مندي جنسي گسترده و بي ضابطه مردان بودند نيز ضوابط دقيق و روشني تعريف نموده است.
اما چرا تا همين اندازه نيز اجازه رابطه جنسي بين مولا و كنيز را داده است؟
در پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد دانست كه كنيزان از دو راه به جامعه اسلامي وارد مي شدند:
1- زناني كه در ميدان هاي جنگ شركت مي كردند و اسير مي شدند. (در قديم در جنگ ها قبيله در جنگ در گير بود؛ يعني زنان و مردان و كودكان همگي اعضاي ميدان نبرد بودند. براي پيروزي بر طرف مقابل تلاش مي كردند. سهم زنان كمتر از مردان نبود. وقتي يك طرف شكست مي خورد، تمام مردان و زنان و كودكان و اموالي كه در ميدان بود، به اسارت طرف مقابل در مي آمد.)
2- زناني كه قبلا در جامعه غير اسلامي اسير و كنيز شده بودند. برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامي مي آوردند و مي فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهيم كرد. اما در مورد گروه اول، نه مي توان گفت آزاد كردن آن ها به صلاح بود و نه كشتن آن ها؛ اسارت هم كه تبعات منفي و مشكلات خاص خود را داشت. توضيح اين كه:
در عصر بعثت رسول براي بردگي راه هاي متعددي وجود داشت. يعني از راه هاي مختلف، انسان آزاد تبديل به برده مي شود مانند اسارت در جنگ، حكم و خواست حاكمان وقت، فروخته شدن زن توسط شوهر و ...؛ اسلام تمام اين راه ها را ملغي نمود و فقط بردگي را از طريق اسارت در جنگ قبول نمود.(3) آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامي اعلان نكرد؛ در واقع در صورت پيروزي در جنگ، گرفتن برده الزامي نبود، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از پايان جنگ با كفار، افرادي كه اسير مي شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فديه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسيران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموري نظير آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادي خود را به دست آورند؛
در مواردي كه راه هاي قبلي به صلاح يا ممكن نبود، به جاي اين كه آن ها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت، به كار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند.
بسياري همين امر را نشانه تاييد برده داري و همراهي اسلام با اين رفتار غلط دانسته اند، در حالي كه به نظر مي رسد. اين قضاوت اصلا منصفانه و دقيق نيست؛ فرض كنيد دولتي كافر به جامعه اسلامي حمله كرده و در نتيجه اين نبرد افرادي از سپاه دشمن به اسارت در آمدند؛ تكليف اين عده چيست و حكومت اسلامي چگونه بايد با آن ها برخورد كند؟
جواب از چند گزينه خارج نيست؛ يا بايد آن ها را از دم تيغ بگذراند، يا در زندان اسير كرده و يا آن ها را آزاد نمايد؛ اگر دقت كنيم همه اين موارد دچار مشكلات عديده اي است؛ زنداني كردن اسرا علاوه بر همه مفاسدي كه اصل قانون زندان در پي دارد، بار مالي سنگيني را بر دولت اسلامي تحميل مي كرد. جداي آن كه با نياز مالي بسيار مسلمانان در آن مقطع زماني و كمبودهاي فراوان و حجم زياد اسرا اين امر امكان پذير نبود.
كشتن همه اسرا هم نتايج مثبتي در پي نداشت. زيرا بسياري از اين افراد شناخت كاملي از اسلام نداشتند. چه بسا با آشنايي درست به اسلام مي گرويدند. به علاوه كشتن بيش تر افراد آثار و نتايج سوء فرهنگي و رواني در پي داشت كه با فلسفه اسلام همخواني نداشت.
از طرف ديگر آزادي همه اسرا هم كاري بسيار نامعقول بود، زيرا اين افراد كساني بودند كه با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته، حتي برخي از آنان را كشته بودند. يقينا آزادي آن ها همان و بازگشت به آغوش كفار و آمادگي براي شركت در نبرد بعدي همان؛ پس ناچار لازم بود بدون آن كه نگه داري آن ها هزينه و فشاري بر جامعه اسلامي وارد كند.
اين افراد در متن جامعه به نوعي وارد شوند كه هم آثار مثبت اقتصادي و رفاهي براي جامعه در پي داشته باشند و هم زمينه آشنايي آن ها با حقايق اسلام و بستر ميل و گرايش به اسلام در آن ها فراهم گردد. اين همان قانون برده داري مورد امضا و تجويز اسلام بود كه اعمال شد كه اگر چه باز مساله مالكيت مولا بر عبد و برده در آن برقرار بود و مولا امكان بهره برداري هاي معيني از بنده خود را داشت، اما با تجويز دستورات و قوانين دقيق اسلامي تبعات منفي اين امر به حد اقل رسيد.
در نتيجه در مورد كنيزان نيز لازم بود اين زنان به نوعي در متن جامعه به خدمت گرفته مي شدند تا زمينه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد؛ اما بهره مندي جنسي از آن ها را بايد به مقتضاي شرايط خاص در همان دوران و نتايج تحريم اين مساله جستجو كرد.
در نگاهي واقع بينانه بايد گفت نياز جنسي امري طرفيني است كه در جامعه آن روز بسيار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد مي شد و به بهانه هاي واهي بر آن سرپوش نهاده نمي شد. اگر قرار بود اين زنان در جامعه اسلامي حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولي برقراري رابطه جنسي با آن ها جايز نباشد، به دليل فقر موجود در جامعه، زمينه و انگيزه اي براي ورود اين افراد در متن جامعه نبود و مسئوليت آن ها بر عهده حكومت مي افتاد.
به علاوه بستر صحيح و ضابطه مند برطرف كردن نيازهاي غريزي براي آن ها فراهم نمي شد، در نتيجه اين امر مي توانست زمينه ساز بروز جدي مشكلات و مفاسد بي شمار براي آن ها و جامعه باشد.
به علاوه مسائل مرتبط با هر جامعه اي را بايد در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعيت خاص زماني و مكاني مورد توجه قرار داد ؛ رفتار خشن و خشك در جامعه آن زمان با زنان به گونه اي بود كه زن همانند كالايي از خانه اي به خانه ديگر منتقل مي شد. با فوت همسر به عنوان ارث در بين وراث تقسيم مي شد يا به بدترين اشكال از مردي به مرد ديگر مي رسيد.
در نتيجه اينكه زني بعد از شكست قبيله اش با مسلمانان به جامعه اسلامي وارد شده و در تملك مردي مسلمان (كه بر اساس آموزه هاي اسلامي با او رفتاري محترمانه و كريمانه داشته باشد) در بيايد، نه تنها غير قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلكه آن قدر مطلوب بوده كه حتي مورد توجه زنان مشرك قرار مي گرفت. برخي از آن ها از جامعه شرك آلود مكه فرار كرده، خود را به مدينه مي رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامي مي شدند.
در نتيجه، همه اين ضوابط و قوانين به شكلي تنظيم شد كه در نهايت زنان بسياري از جامعه شرك و كفر كنده شده ،به جامعه اسلامي متصل گردند. در اكثر موارد پس از ورود اين زنان در جامعه اسلامي و آشنايي با فرهنگ اسلام و جايگاه معيني كه در نتيجه تعلق جنسي شان به مردان مسلمان پيدا مي نمودند، اسلام آورده ،از ظلمت كفر بيرون آمدند. در زمان كوتاهي نيز آزاد شده ،به عنوان يك زن مسلمان آزاد به منزلت والايي دست يافتند.
در خصوص كنيزان موجود در جامعه هم توجه به همين امور ،به علاوه رسوخ بهره مندي هاي گوناگون در فرهنگ جامعه و پذيرش روحي و رواني اين امر توسط خود آن ها باعث شد كه اسلام به شكلي زمان بندي شده زمينه خروج تدريجي اين افراد از زمره انسان هاي پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرايش اين افراد به اسلام و ايمان و يافتن منزلت فردي و اجتماعي را مهيا نمايد تا با قوانين متعدد اسلام در مسير آزادي ، هرگاه آزاد شدند، زمينه روحي و فكري مناسب و منزلت اجتماعي كافي براي يك زن آزاد بودن را داشته باشند.
در اين زمينه مي توانيد به منابع زير مراجعه نماييد:
1- اسلام و مساله آزادي، بردگي، موسوي زنجاني؛
2-از بردگي روم قديم تا ماركسيسم، حجتي كرماني؛
3- نگاهي به بردگي، محمد علي گرامي؛
پي نوشت ها:
1. مومنون (23) آيات 5-7.
2. سيد حسن نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، دار إحياء التراث العربي، بيروت- لبنان، بي تا، ج 30، ص 284- 292.
3. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 21، ص 417.
پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400