لطفا بگویید جواب این شبهه چیست که عده ای از مخالفین دین میگویند دین و داشتن دین و دین داری باعث میشود که انسان نتواند درست فکر کند و دین فکر انسان را محدود میکند و برای باز شدن فکر باید دین را کنار گذاشت و ارزشها و ضد ارزشها را با ذهن خود سنجید نه با دین و دین و سیله ای است تا حاکمان مذهبی خواست خود را به اسم خواست خدا و تقدیر خدا به مردم بگویند و دین و سیله ای است تا مردم زندگی سخت و ناگوار خود را به امید زندگی واهی در آخرت و زندگی خوب در آخرت تحمل کنند و و سیله ای است تا حاکمان مردم فقیر را استثمار کنند و مردم فقیر به فکر بهتر شدن زندگی خود نشوند تا به زندگی خوب جاوید در آخرت برسند جواب این شبهات چیست ؟ لطفا مستدل و منطقی توضیح بدهید ؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت آن چه از سوي مخالفان مطرح شده در واقع نگاه بد بينانه به زندگي است كه از سوي افراد ملحد ارايه مي شود در حالي كه مسله كاملا بر عكس است. چون زندگي دنيايي ما انسان‏ها همواره با درد و رنج و تحمل سختي‏ها همراه است، يعني ما هماره خود را در وضع نامطلوب مي‏يابيم. بعضي از درد و رنج‏ها با فكر و تدبير و پيشرفت صنايع برطرف شده و يا قابل برطرف شدن هستند، اما دسته‏اي ديگر چنين نيستند. آدميان هرگز به نيروي خود توان رودررويي با آن‏ها را ندارد. حتي چه بسا مشكلاتي كه با ماشيني شدن و صنعتي شدن براي زندگي بشر ايجاد شده است.
برخي از مشكلات بشري چنين است:
ا) انسان جوياي حقيقت است. از اين كه ممكن است در جهل و خطا باشد، رنج مي‏برد.
ب) انسان خيرخواه است و مي‏خواهد پاك و معصوم باشد . اين كه شايد گرفتار بدكرداري و نادرستي شده است، او را آزار مي‏دهد.
ج) انسان ميل به حيات ابدي دارد . مرگ به عنوان نقطه‏ي پايان حيات، او را به هراس مي‏اندازد.
د) انسان بي‏نهايت‏جوست و نقص‏ها و محدوديت‏ها موجب رنج او مي‏شوند.
هـ) انسان از اين كه مي‏بينند از همان بدو تولد و در طول زندگي كم تر از ديگران بهره‏هاي جسمي، هوشي و مانند آن دارد و يا از امكانات كم تري برخوردار است، رنج مي‏برد.
و) وجود بيماري‌ها، ناكامي در خواسته‌ها، مشكلاتي كه از طرف انسان‌هاي ديگر پيش مي‌آيد، بي عدالتي‌ها، سيل و زلزله و حوادث طبيعي و موارد متعدد ديگر
نقش دين در مواجه با اين امور آن است كه با معنا بخشيدن به زندگاني انسان‏ها، آنان را آرامش دهد و تحمل رنج‏ها را برايشان آسان كند.
اگر انسان دانست و ايمان داشت كه جهان را خالقي است حكيم، رحمان و رحيم كه هيچ بخلي نسبت به هيچ بنده‏اي ندارد، بندگانش نزد او يكسانند و جز تقوا چيزي ملاك تقرب به او نيست و نيز عادل است و ذره‏اي ظلم و ستم به هيچ مخلوقي روا نمي‏دارد، همه‏ دردها و رنج‏ها مي‌تواند از صفحه‏ وجود او پاك و تبديل به رضا ‏گردد و همچون رنج عاشق براي رسيدن به معشوق، شيرين و دلپذير مي‏شود.
انسان داراي دو بُعد مادي و معنوي است كه پرورش و هدايت هر دو نياز به راهنمايي دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادي تا اندازه‏اي موفق بوده‏اند، ولي تقويت و پرورش بُعد معنوي، نياز به راهنماي ديگر دارد كه دين است. دين در ايجاد آرامش (كه يكي از نيازهاي اساسي روح انسان است) نقش بنيادي دارد، زيرا دين با راهنمايي خود زندگي انسان را هدفمند نموده و زمينه هايي را فراهم مي‏كند كه انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پيدا كند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختي‏ها و مشكلات زندگي را معنا دار نموده و به انسان آرامش مي‏دهد. (2)
مثلا قرآن اين مژده را به انسان‌ها مي‌دهد كه: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْرًا پس [بدان كه] با دشواري آساني است.» (3)
نيز به انسان‌ها ياد آور مي‌شود كه بسياري از حقايق در جهان هستي وجود دارد كه از وجود آن ها بي خبر هستيم، پس در قضاوت‌هاي خود ظاهر بين و سطحي نگر نباشيم، چه بسا چيزهايي را خوش نمي‌داريم، اما خير و منفعت ما در آن ها است و چه بسيار چيزها كه خوش مي‌داريم، اما خيري براي ما ندارد.(4)
هم چنين قرآن كريم نيز يكي از پيام‏هاي دين را آرامش رواني مي‏داند: «ألا بذكراللَّه تطمئنّ القلوب».(5)
يكي از فوايد دين در معنا بخشيدن به زندگي ظهور مي‏كند. اين پرسش‏ها، پرسش‏هاي مهم همه انسان‏ها هستند: از كجا آمده‏ام، براي چه آمده‏ام، به كجا خواهم رفت؟
واقعيت آن است كه عقل به اين پرسش‏ها جواب قابل قبول ارائه نكرده، از اين رو هنوز اين پرسش‏ها وجود داشته و بشر از شناخت معناي زندگي عاجز است. يكي از فوايد دين اين است كه با طرح مبدأ و معاد و فلسفه آفرينش انسان به زندگي معنا بخشيد؛ از اين رو برخي از جامعه شناسان در تحليل دين مي‏گويند: «جوهر دين را بايد در اين واقعيت جستجو كرد كه دين در واقع، واكنشي در برابر تهديد به بي معنايي در زندگي بشري، كوششي براي نگريستن به جهان، به صورت يك واقعيت معنا دار است».(6)
شايد اين فايده دين يعني معنا بخشيدن به زندگي، از مهم‏ترين فوايد دين باشد، زيرا زماني زندگي براي انسان معنا دارد كه بداند هدف و معناي آن چيست و براي چه آفريده شده است. در واقع اگر معناي زندگي را در جهت تأمين جاودانگي و ابديت انسان تبيين كنيم، به يكي از عظيم‏ترين و اصلي‏ترين فوايد دين دست يافته‏ايم، از اين رو گفته‏اند: «سرّ حاجت انسان به دين، جاودانه بودن و زندگي اُخروي است و اگر جاودانگي مطرح نباشد، زندگي لغو (و بيهوده) خواهد بود».(7)
لازم به ياد آوري است كه بر خلاف آن چه در پرسش تصور شده دين وسيله حكومت نبوده ونيست دليل روشن مسله اين است كه در فرايند تاريخ همواره دين و عالمان ديني در مقابل قدرت حاكمه بوداند و با آ نها مبارزه داشته اند وچه بسا در اين راه به قتل رسيده اند و زندان رفته اند و نمونه روشن آن مبارزات علماي شيعه از جمله حضرت امام خميني با شاه بود. اگر بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران احكام دين در جامعه تا حدودي جاري شده اين از باب حاكميت حاكمان مذهبي نسيت، بلكه از باب نجات مردم در سايه احكام آسماني است. چون اصل مبناي نظام اسلامي بر اين است كه دولت مردان و حاكمان جامعه مثل همه اقشار جامعه در برابر قانون يك سان باشند .واين خود دليل واضح بر عدم صحت ادعاي ياد شده است.
پي‌نوشت‌ها:
1. علي شيرواني، درسنامه عقايد، علي شيرواني، نشر مركز جهاني علوم اسلامي، قم 1386 ش، ص 36.
2. همان، ص 45 - 46.
3. انشراح(94) آيه 5.
4. بقره(2) آيه 216.
5. آل عمران(3) آيه 64.
6. روم(3) آيه25.
7. حديد (57) آيه 25.
با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
در فضای مجازی:
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
از طریق پیامک(فقط احکام شرعی): 30009640 یا http://www.30009640.ir
از طریق تلفن: 096400