سلام من چند شبهه ی اساسی دارم.
1- فرض کنیم کسی نمی خواهد عبادت کند چرا خداوند او را عذاب می کند او می گوید که من می خواهم آزاد باشم ولی خداوند او را با عذاب جهنم تهدید می کند؟
2-چرا خداوند ما را آفرید خداوند در قرآن می گوید من شما را برای عبادت خودم آفریدم. حال اگر کسی نخواهد عبادت کند و حتّی بگوید خداوند به زور مرا خلق کرد و گفت به تو مسئولیّت می دهم؟
3- چرا انسان به جز خوب بودن و بد بودن و بهشت رفتن و جهنم رفتن را دیگری ندارد مثلاً اگر او بخواهد از آزمون خداوند انصراف دهد این امکان وجود ندارد و خداوند انسان را مجبور به انتخاب می کند تکلیف کسی که نمی خواهد نه به حرف خدا و نه به حرف غیر خدا گوش دهد چیست و به عبارت دیگر تکلیف کسی که نه می خواهد به بهشت رود و نه به جهنم جیست؟
از شما می خواهم که پاسخ های کاملاً قانع کننده بدهید و اگر دیدید که سؤال ها واضح نیستند دوباره بخوانید از شما عذر می خواهم که به شما زحمت دادم.

پرسش: دليل خلقت انسان
سلام من چند شبهه ي اساسي دارم.
1- فرض كنيم كسي نمي خواهد عبادت كند چرا خداوند او را عذاب مي كند او مي گويد كه من مي خواهم آزاد باشم ولي خداوند او را با عذاب جهنم تهديد مي كند؟
چرا خداوند ما را آفريد خداوند در قرآن مي گويد من شما را براي عبادت خودم آفريدم. حال اگر كسي نخواهد عبادت كند و حتّي بگويد خداوند به زور مرا خلق كرد و گفت به تو مسئوليّت مي دهم؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
هدف خداوند از آفرينش انسان - به عنوان موجودي متفاوت از ملائكه و حيوان - خلق موجودي با امكان كمال اختياري است و راه رسيدن به اين كمال نيز، عبوديت و بندگي است؛ همانطور كه خود مي فرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون؛ من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)!»(1)
توضيح بيشتر اينكه بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام مى‏دهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه عالمتر و حكيمتر است، بلكه با هيچ كس قابل مقايسه نيست اين سؤال پيش مى‏آيد كه او چرا انسان را آفريد؟ آيا كمبودى داشت كه با آفرينش انسان بر طرف مى‏شد؟! آيا نيازى داشته كه ما را براى پاسخگويى به آن آفريده است؟! در حالى كه مى‏دانيم وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات.
پس طبق مقدمه اول بايد قبول كنيم كه او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم كه هدف او از آفرينش انسان چيزى نيست كه بازگشت به ذات پاكش كند. نتيجتا بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو كرد، هدفى كه به خود مخلوقات بازمى‏گردد، و مايه كمال خود آنها است كه عبوديت و رسيدن به درجه كمال است.(2)
حال اين سوال شما پيش مي آيد كه چرا خداوند چنين مراتبي را قرار داد؟ چرا انسان را به حال خود رها نكرد تا آزاد باشد و عبادت نكند؟ جواب اين سوال هم اين است كه او بزرگترين نعمت را كه همان حيات باشد در اختيار ما قرار داده است. او مي توانست ما را نيافريند و ما هيچگاه روي وجود و زندگي را با تمام اين زيباييها كه در اطراف خود مي بينيم را نمي ديديم. او چنين نعمتي را در اختيار ما قرار داده و در عين حال داناترين فرد به حال و خصوصيات ما است. او مولي و ما بنده و عبد او هستيم. "عبد" از نظر لغت عرب به انسانى مى‏گويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‏اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزى نيست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمى‏دهد.
و به تعبير ديگر" عبوديت"- آن گونه كه در متون لغت آمده- اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مى‏تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست.(3)
لذا او در برابر نعمتهايي كه به ما عطا كرده و در درجه نخست نعمت بي نظير حيات و زندگي، و با توجه به دانايي بي حصر او، قطعا اين اجازه را دارد كه به انسان راه و طريق دلخواه خود را نشان دهد و از او بخواهد كه از اين راه كه سراسر خوبي و خير است، تبعيت كند.
در آخر توجه به اين نكته لازم است كه خدا اگر بندگان را به عبوديت خويش دعوت مى‏كند براى اين نيست كه" سودى" كند بلكه مى‏خواهد بر آنها" جودى" كند، به عكس مسئله عبوديت در ميان انسانها، زيرا بردگان را براى اين انتخاب مى‏كردند كه تحصيل درآمد و رزق روزى براى آنها كند و يا در خانه مشغول خدمت و اطعام و پذيرايى گردد، و در هر دو حال سودش عايد آنها شود و اين ناشى از نياز و احتياج انسان است، ولى اينها همه در باره خداوند بى معنى است، چرا كه نه تنها از همگان بى نياز است، بلكه نياز همگان را از لطف و كرمش تامين مى‏كند و رزاق همه او است.(4)
در باره پيامد عمل انسان بايد گفت: پاداش و عذاب اعمال ما هستند كه به ما داده مي شوند. هر عملي چه خوب و چه بد داراي صورت ملكوتي است. عمل بعد از اينكه از ما سر زد توسط ملائكه حفظ كننده و نگه دارنده اعمال، حفظ مي شود و در قيامت جزاي اعمال ما را به ما مي دهند. پاداش و باغ هاي بهشتي با نهر هاي جاري آن و زنان زيبا روي بهشتي و خوردني هاي طيب و طاهر و لذيذ بهشت، همه صورت ملكوتي اعمال ما در دنيا هستند. عذاب، يا محروميت از نعمت هاي بهشتي به خاطر نداشتن اعمال خوب است كه صورت ملكوتي آنها آتش و مار و عقرب و ... است.
آيات و روايات فراواني بر اين حقيقت تصريح كرده اند.(5)
بنابر اين عذاب هاي جهنم و نعمت هاي بهشت صورت هاي ملكوتي اعمال و اخلاق و عقايد ما هستند كه عنوان پاداش يا كيفر گرفته اند. صورت ملكوتي حسد آتشي است كه حسود را مي سوزاند و صورت ملكوتي شرك، غذاي تلخ و سوزاننده اي است كه در قيامت، فرد براي خوراك خود تدارك ديده، همچنان كه صورت ملكوتي توحيد درخت طيب و طاهري است كه چهار فصل ميوه مناسب و گوارا مي دهد.(6)
عقايد، اخلاق و اعمال ما صورت ملكوتي دارند و چون اينها دستاورد ما هستند، با ما مي باشند و از ما جدا نمي شوند. خداوند توسط ملائكه اين دستاورد ها را حفظ كرده و در قيامت بدون ذره اي كم و زياد به ما مي دهد.(7)
خدا جزاي اعمالشان را كامل (وبدون ذره اي كم و كاست) بدانان بدهد و هيچ ستم نشوند.
خداوند ما را آفريده و به ما اعلام كرده كه در دوره دنيا در حال كسب و برداشتن توشه هستيم و هر عملي چه صورتي دارد. چه عملي زيبا، دلپسند و لذيذ است و چه عملي زشت، تنفر زا و دردآور مي باشد. ما را به كسب اعمال خوب دعوت كرده و از كسب اعمال بد نهي نموده و اعلام كرده كه پس از مرگ با همين اعمال مانوس مي باشيد و همين ها عذاب يا پاداش شمايند و ما هستيم كه براي خود نعمت و آسايش و رفاه ايجاد مي كنيم يا آتش و رنج و درد.
ما مجبور نيستيم نماز بخوانيم. اما اگر نخوانديم در آخرت از صورت ملكوتي نماز كه نور و هدايتگر و نعمت است محروميم.
آزاديم كه شرك بورزيم. اما اگر شرك ورزيديم در آخرت با صورت ملكوتي آن كه آتش است دست به گريبان مي باشيم.
فرد آزاد است كه نعمت آخرت را نخواهد و محروميت در آنجا را بپذيرد. در انجا اوست و آنچه با خود آورده؛ خوب يا بد؛ زشت يا زيبا. نداشتن عمل صالح محروميت از نعمت در آخرت است و داشتن عمل زشت و ناصالح عذاب؛ همچنان كه نداشتن گناه در امان بودن از درد و رنج است و داشتن عمل صالح بهره مندي از نعمت.
خدا براي اعمال ما عذاب يا پاداش معين نكرده، بلكه اعمال ما به تناسب ذات خوب يا بدشان صورت عذاب يا پاداش دارند و خدا همان ها را به ما مي دهد. و در مجموع بايد توجه داشت كه تهديد هاي خداوند مثل تهديد پرشك براي بيمار است كه بگويد اگر دارو هاي خود را مصرف نكنيد دچار مشكل مي شويد.
پي نوشت ها:
1. ذاريات(51) آيه56.
2. آيت الله مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج22، ص385.
3. همان، ص387.
4. همان، ص388.
5. بقره(2)، آيه 174؛ نساء(4)،آيه 10.
6. ابراهيم(14)، آيه 25-26.
7. هود(11)، آيه 111.
پرسش: 2- چرا انسان به جز خوب بودن و بد بودن و بهشت رفتن و جهنم رفتن را ديگري ندارد
2- چرا انسان به جز خوب بودن و بد بودن و بهشت رفتن و جهنم رفتن را ديگري ندارد مثلاً اگر او بخواهد از آزمون خداوند انصراف دهد اين امكان وجود ندارد و خداوند انسان را مجبور به انتخاب مي كند تكليف كسي كه نمي خواهد نه به حرف خدا و نه به حرف غير خدا گوش دهد چيست و به عبارت ديگر تكليف كسي كه نه مي خواهد به بهشت رود و نه به جهنم جيست؟
از شما مي خواهم كه پاسخ هاي كاملاً قانع كننده بدهيد و اگر ديديد كه سؤال ها واضح نيستند دوباره بخوانيد از شما عذر مي خواهم كه به شما زحمت دادم.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به قسمتي از اين سوال در سوال قبلي پاسخ دادم. گفتيم كه هدف خداوند از آفرينش انسان- به عنوان موجودي متفاوت از ملائكه و حيوان- خلق موجودي با امكان كمال اختياري است و راه رسيدن به اين كمال نيز، عبوديت و بندگي است. خدا نيز به عنوان مولي اين اختيار را دارد كه در برابر نعمتهاي بي پاياني كه در اختيار انسان قرار مي دهد و در درجه نخست نعمت حيات و زندگي، راه و سبك براي زندگي او انتخاب كند و او را بدان سمت دعوت و در برابر انجام آنها ثواب و ترك آنها عذاب دهد.
در ثاني خودتان هم اگر كمي تامل كنيد متوجه مي شويد كه راه سومي نمي تواند پيدا شود. چگونه امكان دارد كه نه حرف خدا را گوش كنيم و نه حرف غير خدا را. همه امور و اعمالي كه در اطرراف خود مي بينيم داراي يكي از اين دو خوصيت اند يعني يا موافق امر الهي اند يا مخالف. بله انسان در اينكه انسان خلق شده مجبور است. اما در انتخاب راه خود مجبور نيست. اين عين اختيار است كه شما يكي از بهشت و جهنم را انتخاب كنيد و براي رسيدن به آن تلاش كنيد يا نسبت به هر يك بي اعتنا باشيد. دنيا بدين صورت آفريده شده و ما انسانها موظف به انتخاب يكي از اين دو مسير هستيم يا نور و يا ظلمت.
نتيجه اينكه درست است كه دنياي ما دو وجهي است. اما اختيار انتخاب يكي از اين دو مسير با ما است و خدا نيز به دلايل گفته شده اين اختيار را دارد كه دنيا را چنين بيافريند چرا كه او داناي كل و مولي است و جهان را براساس نظام احسن آفريده و آنچه امروز مي بينيم، بهترين مدلي است كه در مورد دنيا مي توانست محقق شود.

پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400