سلام
یک شبهه بسیار سختی دارم.
چرا خداوند کسانی را که به دستور او عمل نمی کنند یا کفر می ورزند عذاب می کند؟
مگر خداوند به عذاب آن ها نیاز دارد؟
لطفاً پاسخی قانع کننده بدهید.
با تشکّر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود: شكي نيست كه خداوند بندگان خود را دوست دارد و حتي از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏تر است، بلكه مهربانى‏هاى پدر و مادر و... همه جلوه‏هايى از رحمت و عنايت الهى است، زيرا اوست كه اين همه عشق و محبت را در نهان پدر و مادر به صورت غريزى نهاده است تا آنان با ميل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به كار گيرند.
حال در مورد «عذاب اخروي» بايد دانست كه اصولاً كيفر سه گونه است:
1- تنبيه و عبرت كه جنبه اعتبارى و وضعى دارد و بايد در آن رابطه بين جرم و كيفر ملاحظه شود.
2- مكافاتي كه اثر وضعى عمل انسان در دنياست. اين گونه كيفرها تكوينى است، نه اعتبارى و قراردادى و از همين‏رو تفاوت‏هايى با نوع اول دارد. ازجمله اين كه اثر يك گناه لحظه‏اى ممكن است عمرى انسان را گرفتار سازد مانند مريضى كه غذاى نامناسبى بخورد و چه بسا همواره گرفتار شود.
3- تجسم عمل كه عذاب اخروى از اين نوع است؛ يعنى چيزى جز خود عمل نيست كه چهره باطني­اش در قيامت ظاهر مى‏شود و انسان با اعمالى كه انجام داده و سرمايه‏اى كه اندوخته زندگى مى‏كند.
در اين جا اگر خوب دقت شود ديگر جايى براى اين سوال نمى‏ماند زيرا عذاب تابع عملي است كه انسان انجام داده ، نه اين كه خداوند در اين فرد عذاب و درد را ايجاد كرده باشد، بلكه نتيجه اعمال بد خود او، بلكه عين عمل اوست كه عذابش مي دهد.
مولانا مي گويد:
اي دريده پوستين يوسفان گرگ بر خيزي از اين خواب گران
گشته گرگان يك به يك خوهاي تو مي درانند از غضب اعضاي تو
آنچه مي كاري همه روزه بنوش و آنچه مي بافي همه روزه بپوش
گر ز خاري خسته اي خود كشته اي ور حرير و قز دري خود كشته اي
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختي گشت زآن زقوم رست
اين سخن هاي چو مار و كژدمت مار و كژدم مي شود گيرد دمت(1)
سعدي مي گويد:
خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم
اعمال زشت و ناپسند انسان ها در دنيا، موجب عذاب آنها در آخرت خواهد شد و خداوند اعمال خودشان را برايشان قرار مي دهد . همين اعمال به صورت عذاب و دوزخ براي آنها تجسم مي يابد. پس دوست داشتن خداوند، به اين معنا نيست كه خداوند اعمال نيك و بد انسان ها را به آنها ندهد كه اگر چنين بود، بر خلاف حكمت و عدالت الهي بود.
خداوند مي فرمايد: آيا كساني كه زشتي ها و گناهان را انجام داده اند، خيال مي كنند كه همانند مومنان و نيكوكاران خواهند بود و زندگي و مرگ آنها يكسان است؟ (اگر چنين حكم مي كنيد) بد حكم و داوري مي كنيد.(2)
بنا بر اين عذاب هاي جهنم پيامد و نتيجه قهري و طبيعي اعمال ناپسند خود آدمي است. در روايتي از پيامبر اسلام آمده است:«انما هي اعمالكم تردّ اليكم» اين عذاب همان اعمال و كردارهاي شماست كه به سوي شما برگردانيده شده است.(3)
در مورد عذاب هاي الهي بايد توجه داشت كه مجازات هاي قراردادي ومجازات هاي طبيعي كه نتيجه طبيعي اعمال است،تفاوت اساسي دارد، زيرا در مجازات قراردادي بايد به اندازه جرم، كيفر و جزا براي خلافكار وضع شود و گرنه خلاف عدالت خواهد بود، ولي در كيفرهايي كه اثر طبيعي عمل است و خاصيت تكويني آن محسوب مي شود و يا نتيجه عمل در برابر انسان است، كيفر بر اثر وضع قانون اعتباري صورت نمي گيرد بلكه باطن خود عمل موجب كيفر اوست مثلا اگر كسي بر خلاف قانون راهنمايي ورانندگي، رانندگي كرد، ممكن است برابر خلاف وسرعت غير مجاز جريمه شود. جريمه عقلا بايد به اندازه ميزان خلاف او باشد، ولي اگر خلاف وسرعت غير مجاز باعث سقوط ماشين در دره گرديد و راننده براي هميشه در زندگي ساقط نمود (كه بدترين كيفر و پيامد وضعي عمل خلاف اوست) ديگر نمي شود گفت كه چرا با اين سرعت و خلاف، مرگ و نابودي براي او پيش آمد و اين خلاف عدالت است.
عذاب هاي اخروي نيز شبيه به اين است؛ يعني نتيجه و پيامد تكويني عمل گناه و كيفر آن عذاب دردناك است. در قرآن كريم فرمود:«لاتجزون الّا ما كنتم تعملون»جز اعمال خود شما جزايي براي شما نيست.(4)
چه اين كه ورود افراد به جهنم و تحمل عذاب براي بسياري از افراد عين تجلي رحمانيت و مهرباني خداوند است ، زيرا حقيقت و ماهيت بهشت و حيات بهشتي با آلودگي و زنگارهاي نشسته بر قلب همخواني ندارد. كسي كه گرفتار اين مشكلات باشد، نمي تواند ورود در عالم بهشتيان را تجربه كند، به همين خاطر بسياري از گنهكاران با ورود در جهنم و تحمل عذاب اعمال ناشايست خود فرايند تطهير و پاك شدن از اين آلودگي ها را طي كرده و به محض رسيدن به طهارت لازم به بهشت وارد مي گردند.
در نتيجه پاداش ها و يا مجازات هاي اخروي اين گونه نيست كه كسي گناهي كرده باشد و خدا آتشي خلق كرده و او را به وسيله آن آتش بسوزاند و يا كار خوبي كرده و خدا بهشتي خلق كرده و او را وارد آن بهشت كند، بلكه انسان هر آنچه از پاداش و عذاب مي بيند، نتيجه مستقيم خود اعمال اوست، بلكه خود اعمال در آخرت به صورت نعمت و يا آتش بروز كرده، فرد مستقيما از اعمال خود بهره مند شده و يا به خود اين اعمال معذب مي شود.
بهشت و دوزخ با كردار و گفتار انسان ها ايجاد مي شود. اعمال و گفتارهاي نيك، بهشت را ايجاد مي كند. گفتار و كرداهاي بد و زشت دوزخ را خلق مي كند؛ بنابراين مجازات‏هاي اُخروي تجسم يافتن اعمال است. نعيم و عذاب آن جا اعمال نيك و بد است. وقتي پرده كنار رود، تجسم و نمود پيدا مي كند.
اعمال ما صورتي ملكي و دنيايي دارد كه فاني و موقت است. در اين جهان به صورت سخن يا عمل ديگر ظاهر مي شود. نيز صورتي ملكوتي دارد كه پس از صدور از ما هرگز فاني نمي‏شود. اعمال ما در وجهه ملكوتي و چهره باطني باقي است. روزي پرده‏هاي مربوط به دنيا كنار مي رود و حقيقت آشكار مي شود. كردارمان را با چهره ملكوتي مشاهده خواهيم كرد. اگر زيبا و لذّت بخش است، نعيم و بهشت ما خواهد بود اما اگر زشت و بد است، آتش و جحيم خواهد بود. جزاي آخرت عين كردار دنيا است و چيزي جدا از عمل نيست.(5)
پي نوشت:
1. مولوي، مثنوي معنوي، نشر ني، تهران 1375 ش، دفتر پنجم، ص752.
2. جاثيه (45) آيه 21.
3. بحارالانوار، ج3، ص90.
4. يس(36) آيه 54.
5. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، نشر صدرا 1370 ش، ج 1، ص 9 - 237.
موفق باشید.