با سلام و خسته نباشید

در حال مطالعه آیات مبارکه سوره احزاب بودم که به این آیات برخوردم.

!.آیه 51 که حکم الهی بر پیامبر نازل میشود و خداوند به پیامبرمی فرمایند که اوقات خود را هر گونه که میخواهی بین همسرانت تقسیم کن. آیا خداوند بی عدالتی را توسط پیامبر صل الله مباح شمرده اند؟ اگر این چنین است این باعث تفرقه بین همسران و رتجیده خاطر شدن آنها نمی گشت؟ یا احساسات آنها حائز اهمیت نبوده است؟ ولو اینکه پیامبر عدالت را کاملا رعایت می کردند چطور آیه ای مخصوص این مساله آمده است؟

2. در آیه 52 خداوند به پیامبر می فرمایند همسرانت را نمی توانی به همسران دیگر بدل کنی ولو جمال آنها مورد توجه تو واقع شود. در این آیه اگر هدف پیامبر از تعدد زوجات سیاسی اجتماعی بوده است چرا بحث زیبایی زنان مطرح شده است؟ دوم این که مگر پیامبر نعوذ با الله به زیبایی زنان نگاه می کردند که تحت تاثیر آن قرار بگیرند؟

ممنون از لطف شما در پاسخگویی

التماس دعا

پرسش: تفسير قرآن
<!--break-->

با سلام و خسته نباشيد

در حال مطالعه آيات مباركه سوره احزاب بودم كه به اين آيات برخوردم.

!.آيه 51 كه حكم الهي بر پيامبر نازل ميشود و خداوند به پيامبرمي فرمايند كه اوقات خود را هر گونه كه ميخواهي بين همسرانت تقسيم كن. آيا خداوند بي عدالتي را توسط پيامبر صل الله مباح شمرده اند؟ اگر اين چنين است اين باعث تفرقه بين همسران و رتجيده خاطر شدن آنها نمي گشت؟ يا احساسات آنها حائز اهميت نبوده است؟ ولو اينكه پيامبر عدالت را كاملا رعايت مي كردند چطور آيه اي مخصوص اين مساله آمده است؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پيامبر در ارتباط به همسران موظف به تقسيم وقت نيست و آزاد است كه نزد هر كدام خواست برود و هر كدام را خواست نگه دارد و هر كدام را خواست طلاق دهد و...چرا؟
قرآن در مورد ازدواج با زينب به روشني مي‏فرمايد:
ما او را به ازدواج تو در آورديم [با اينكه كراهت داشتي و ...] تا بر مؤمنان راجع به ازدواج با همسرانِ مطلّقه پسرخوانده‏هايشان حرج و سختي‏اي نباشد.(1)
در آيه ديگر پس از بيان زناني كه بر پيامبر حلال شمرده شده و ايشان حق ازدواج با آنها را دارد، مي‏فرمايد:
لكيلا يكون عليك حرج (2)
پس ازدواج پيامبر با زينب نه يك امتياز بلكه تكليفي بود بر عهده رسول خدا تا سنت غلطي كه دست و پاي مؤمنان را مي بست، شكسته گردد و قبحش از بين برود. اجازه دادن‏ها در مورد رفتار با همسران هم براي برداشتن سختي و مشكل از پيامبر بود تا بهتر بتواند تكليف رسالت را بر دوش بكشد، نه براي خوشگذراني و رعايت هواي دل ايشان!
علاوه بر اين، در آيه قرآن اجازه ازدواج‏هاي مكرر به پيامبر با عنوان «نبوت» داده شده است، هم در ابتداي آيه از حضرت با عنوان «نبي» ياد كرده: «يا ايّها النبيّ ...» هم پس از بيان حلال بودن موهوبه( زني كه خود را به پيامبر بخشيده) مي‏فرمايد: «إنْ اراد النبيّ أنْ يستنكحها».
بدين جهت مخاطب را با عنوان «نبي» خطاب كرد تا اعلام كرده باشد اگر به ايشان اجازه ازدواج‏هاي متعدد داده‏ايم، و اگر محدوديت هايي را از ايشان برداشته ايم، به خاطر رعايت وجهه نبوت ايشان است و در جهت پيشبرد اهداف نبوت مي‏باشد، نه به جهت رعايت هواي دل پيامبر!
چقدر فرق است بين بيان قرآن و بيان آنان كه پيامبر را از دايره تنگ چشم خود مي‏بينند! خداوند مي‏فرمايد: اي رسولِ ما، تو براي مصالح اسلام و مسلمانان، نيز انجام بهتر وظايف رسالت و نبوت، لازم مي‏بيني با افرادي ازدواج كني و ما بر مسلمانان در مورد ازدواج، احكام محدودكننده نازل كرده‏ايم اما محدوديت‏ها را از تو برمي‏داريم و اجازه مي‏دهيم براي انجام بهتر رسالت و نبوت و رعايت مصالح اسلام و مسلمانان، آزاد باشي و به مشكل و بن‏بست گرفتار نشوي.
بنابراين مطابق بيان قرآن، خداوند در دادن اجازه ازدواج هاي مكرر و در برداشتن بعض محدوديت ها از حضرت، در صدد برآوردن خواهش دل پيامبر نبوده، بلكه به جهت رعايت مصلحت اسلام و مسلمانان، به ايشان آزادي عمل داده است.
"از زنان خود، هر كدام را كه مي‏خواهي، در نوبت مؤخر دار و هر كدام را مي‏خواهي، با خود نگه دار....(3)
نكته مهم آن است كه رسول خدا با وجود اين اجازه ويژه، در آيه 51 سعي بسيار داشتند در ارتباط با همسران، عدالت را رعايت كنند و با وجود اينكه اختيار تمام داشتند اما بر خود سخت مي‏گرفتند و عدالت را در نهايت درجه ممكن، در حق آنان رعايت مي‏كردند.
بنا بر اين رسول خدا چون مسؤوليت سنگين رسالت را بر عهده داشتند، هم تكاليف خاص داشتند و هم بعض محدوديت ها از ايشان برداشته شده بود تا بهتر بتوانند بار رسالت را بر دوش بكشند.
از طرفي نماز شب بر ايشان واجب مي شود تا ظرفيت روحي براي تحمل قرآن و اداي رسالت بيابند و از طرفي حقوق ويژه مي يابند تا محدوديت ها و تكاليف، مانع انجام رسالت نگردد.
وضع قوانين ويژه براي شرايط و افراد ويژه، تبعيض و خلاف عدالت نمي باشد. پيامبر شرايط و مسؤوليت ويژه دارد پس بايد شرايط و احكام و اجازه هاي ويژه داشته باشد. اما اين احكام و اجازه هاي ويژه بايد در راستاي تكليف و شأن ويژه اش باشد نه در راستاي مهيا كردن اسباب عيش و راحتي و بهره مندي او.
خلاصه آن كه يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر (ص) آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئه‏هاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مى‏چينند، نمى‏تواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد.
آشفتگى زندگى شخصى و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگى در اين لحظات بحرانى و طوفانى سخت خطرناك است.
با اينكه ازدواجهاى متعدد پيامبر (ص) غالبا جنبه‏هاى سياسى و اجتماعى و عاطفى داشته، و در حقيقت جزئى از برنامه انجام رسالت الهى او بوده، ولى در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر ص برمى‏انگيخته، و فكر او را به خود مشغول مى‏داشته است.
اينجا است كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده، و براى هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر (ص) را ازاين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد.
مى‏دانيم يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكى از آنها است، شب ديگر نزد ديگرى باشد تفاوتى در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد، و اين موضوع را در كتب فقه اسلامى به عنوان" حق قسم" تعبير مى‏كنند.
يكى از خصايص پيامبر (ص) اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانيش مخصوصا در زمانى كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل مى‏شد و در همين زمان همسران متعدد داشت، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و مى‏توانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را- چنان كه در تواريخ اسلامى صريحا آمده است- رعايت مى‏كرد.
ولى وجود همين حكم الهى آرامشى به همسران پيامبر (ص) و محيط زندگى داخلى او مى‏داد.
و براى اينكه همسران پيامبر نيز بدانند گذشته از افتخارى كه از ناحيه همسرى با او كسب مى‏كنند با تسليم در برابر اين برنامه خاص در مورد تقسيم اوقات پيامبر (ص) يك نوع ايثار و فداكارى از خود نشان داده، و به هيچ وجه عيب و ايرادى متوجه آنها نيست، چرا كه در برابر حكم خدا تسليم شده‏اند اضافه مى‏كند:
" اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اينكه غمگين نشوند و همه آنها راضى به آنچه در اختيارشان مى‏گذارى گردند نزديكتر است (ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ).
زيرا اولا اين يك حكم عمومى در باره همه آنها است و تفاوتى در كار نيست، و ثانيا حكمى است از ناحيه خدا كه براى مصالح مهمى تشريع شده، بنا بر اين آنها بايد با رضا و رغبت به آن تن دهند و نه تنها نگران نباشند بلكه خشنود گردند.
ولى در عين حال همانگونه كه در بالا نيز اشاره كرديم پيامبر ص حتى الامكان تساوى را در تقسيم اوقات خود رعايت مى‏كرد جز در مواردى كه شرائط خاصى عدم مساوات را ايجاب مى‏كرد، و اين خود مطلب ديگرى بود كه موجب خشنودى آنها مى‏شد، زيرا مشاهده مى‏كردند كه پيامبر(ص) با اينكه مخير است سعى در برقرارى مساوات دارد.
در پايان آيه مطلب را با اين جمله ختم مى‏كند:" خدا آنچه را در قلوب شما است مى‏داند، و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است، و در عين حال حليم است و در كيفر آنها عجله نمى‏كند" (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً).
آرى خدا مى‏داند شما در برابر كدامين حكم قلبا رضا و تسليم داريد، و در برابر كدامين ناخشنود هستيد.
همچنين او مى‏داند چه كسانى در گوشه و كنار مى‏نشينند و به اينگونه احكام الهى در مورد شخص پيامبر(ص) خرده‏گيرى مى‏كنند، و در دل نسبت به آن معترضند و چه كسانى با آغوش باز همه را پذيرا مى‏شوند.(4)
پي نوشت ها:
1. احزاب(33)، آيه37.
2. همان، آيه 50.
3. همان، آيه51.
4. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ج 17، ص 387و 388.
پرسش: در آيه 52 آيات مباركه سوره احزاب خداوند به پيامبر مي فرمايند

2. در آيه 52 خداوند به پيامبر مي فرمايند همسرانت را نمي تواني به همسران ديگر بدل كني ولو جمال آنها مورد توجه تو واقع شود. در اين آيه اگر هدف پيامبر از تعدد زوجات سياسي اجتماعي بوده است چرا بحث زيبايي زنان مطرح شده است؟ دوم اين كه مگر پيامبر نعوذ با الله به زيبايي زنان نگاه مي كردند كه تحت تاثير آن قرار بگيرند؟

ممنون از لطف شما در پاسخگويي

التماس دعا
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قرآن هنگامي كه مي‏خواهد در مورد ازدواج پيامبرش محدوديت ايجاد كند مي‏فرمايد:
لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَكَتْ يَمينُكَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقيباً (احزاب/52)
از اين به بعد حق ازدواج جديد و جايگزين كردن همسرانت با همسر جديد را نداري، اگر چه [به فرض محال] از زني هم خوشت بيايد.
در اينجا با آوردن حرف شرط «لو» (كه امتناعي و محالي است) اعلام مي‏كند كه رسول خدا به هيچ زني دلبسته نمي‏گردد و از دواجش با هيچ زني به خاطر عشق و دلدادگي نيست، زيرا دلبسته خداست و پروردگار همه قلبش را فرا گرفته، جز به خدا و اراده و امر او تعلق خاطر ندارد اما اگر از آن پس، به فرض محال به زني متمايل شود، باز هم حق ازدواج با او را ندارد.
گذشته از اين كه در آيه واژه جمال نيامده، بلكه از كلمه حُسن استفاده شده كه به معناي نيكو بودن است و نيكويي هميشه به معناي زيبايي نيست.(و لو اينكه زني مومنه و صالحه هم باشد باز حق ازدواج با او نداري)
در ده ها آيه راجع به معصوم بودن چشم و گوش و زيان و..پيامبر صحبت شده و در آيات متعدد تمجيدي از پيامبر شده كه از هيچ پيامبري نشده، پس قطعا مراد و منظور آيه آن چيزي كه در ذهن شماست نيست.

موفق باشید.