من عاشق دخترداییم شدم وباهم رابطه کلامی خوبی داریم وبعضی ازراز هامو بهش میگم ولی میترسم بگم که عاشق اوهستم میشه کمکم کنید که چه جوری بفهمم که ایاهسی به من داردیانه یااین که چه جوری بگم دوسش دارم ممنون
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آنچه در پي مي آيد نگاهي آسيب شناسانه نه همدلانه به نامه شما سرور گرامي است اميد است از گزش احتمالي قلم، دل آزرده نگرديد و بيشتر در آن تإمل نماييد.
فرض بگيريد كه شما به طريقي يقين پيدا كنيد كه ايشان هم به شما حسي دارد و شما نه يك بار بلكه صد بار به ايشان از صميم دل بگوييد كه دوستش داريد، حال فكر مي كنيد چه اتفاق خاصي مي افتد؟ آيا مشكل شما همين يكي دو مساله است؟ بر فرض اين كه اين دو، محقق گردد شما هيچ كار خاصي انجام نداده ايد و در سبد ازدواج خود چيزي جز يك خاطرخواهي ساده نداريد. حتي معلوم نيست عشق دو طرفه شما نقش مثبتي در موفقيت ازدواج شما ايفا كند، بلكه اين احتمال هست كه اين عشق حرام آلود به عنوان فيلتري آسيب زا در زمينه حذف عيوب طرفين نقش ايفا كند.
خود شما بهتر مي دانيد كه بروز عشق بين دو جنس مخالف به ويژه دو جنس مخالفي كه در مجاورت فيزيكي يكديگر قرار دارند (مثل دختران و پسران فاميل و...) يك مسأله كاملاً عادي و پيش پا افتاده است و اين كار از عهده حتي جمادات هم بر مي آيد. پس مهم اين است كه انسان با حفظ حريم نگاه سعي كند هيچ گاه عاشق هيچ جنس مخالفي نگردد و بي دليل تا قبل از حصول شرايط اوليه ازدواج خود را در محنت عشق (چه پاك، چه ناپاك) گرفتار نسازد. بعد از كسب شرايط اوليه ازدواج، تازه زمان آن فرا مي رسد كه پسر با حفظ حريم نگاه، از محارم خود (مانند مادر، خواهر، خاله و...) بخواهد تا با نيم نگاهي به ملاك هاي وي به انتخاب دختر از ميان صدها هزار دختر جامعه بپردازند. بعد از ارزيابي و غربالگري اوليه (توسط محارم پسر) فرصت آن مي شود كه پسر به محك عاقلانه و نه عاشقانه مورد معرفي شده بپردازد. بعد از يك تا چند جلسه معارفه رسمي (كه با اطلاع و نظارت كامل والدين طرفين صورت مي پذيرد) خانواده پسر به تحقيقات محلي مي پردازند و بعد از آن به مشاوره پيش از ازدواج اقدام مي نمايند.
پس از طي اين سه مرحله سرنوشت ساز، اين ازدواج در مظان موفقيت كامل است و طرفين مي توانند به انتخاب خود افتخار نمايند. پس اين نوع انتخاب همسر است كه قابليت افتخار دارد نه اين كه با چشمان حريم به دختران فاميل و غيرفاميل چشم بدوزيم و بدون كوچكترين پشتوانه مالي و غيرمالي به عشق ورزي با طرف مقابلمان بپردازديم (البته منظور ما خداي ناكرده شما دوست عزيز نيستيد). اين عشق ورزي ها از اساس آسيب زاست و اگر به ازدواج منجر شود ازدواج چندان موفقي از كار در نمي آيد. اگر سري به دادگاه هاي خانواده بزنيد زوجين خواهان طلاق بسياري خواهيد يافت كه يك روز مثل شما عاشق يكي از دختران فاميلشان شده اند. آنها در ابتدا فكر مي كردند كه نيمه گمشده يكديگر مي باشند، ولي بعد از مدتي زندگي متوجه شده اند كه بسيار با هم متفاوتند. اين خاصيت عشق است كه همه ناهمتايي ها و عدم كفويت ها را به همتايي و كفويت مبدل مي سازد و فرد تحت تاثير هيجان شديد عشق به ناديده گرفتن آنها مي پردازد. متاسفانه دختران و پسران اين مرز و بوم همه چيز را ساده مي انگارند و خيال مي كنند همه چيز با يك عشق فيزيولوژيكِ پيش پاافتاده همه چيز حل است. در اين روابط حرام (چرا كه هيچ مشروعيتي در آن رعايت نشده است) حتي در حد رابطه كلامي خوب و افشاي راز هيچ شفايي نيست، چرا كه بر طبق روايات، خداوند هيچ شفايي در حرام قرار نداده است. اي كاش شما كمي در تداوم اين مسير پر آسيب ترديد مي كرديد و از پيشروي بي محابا در آن پرهيز مي نموديد. هر چيزي را از راهش وارد شويد و فكر نكنيد آينده هم مثل امروز كامبخش خواهد بود. اگر دورانديشانه و همه جانبه نگر رفتار نكنيم در آينده كسي جز خود را نبايد سرزنش كنيم. اگر شما خواهان ازدواج با اين دختر هستيد بهتر است رابطه را در شرايط فعلي به صفر برسانيد و بعد از حصول شرايط اوليه ازدواج به خواستگاري رسمي از ايشان اقدام نماييد.
موفق باشید.