"خدا جهان را آفرید، ولی از آن به بعد قوانین فیزیکی عالم را اداره می کند؛ مانند ساعت سازی که ساعت را می سازد و ساعت از آن به بعد خودش کار می کند."
به این شبهه چگونه می توان پاسخ داد؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تصور خلقت جهان از جانب خدا و رها كردن آن با نظمي خاص، انديشه اي است كه در غرب با عنوان "ساعت ساز لاهوتي يا خداي ساعت ساز" لقب گرفته است كه بر اساس آن، خداوند در آغاز ، طبيعت را چنان خلق كرده است كه از آن به بعد با نظام طبيعي، همچون ساعتي دقيق، به طور خودكار كار مي‌‌كند. از اين رو، پس از آغاز خلقت براي فعاليت خداوند در طبيعت جايي وجود ندارد . آن را به مانند ساعتي تشبيه كرده اند كه ساعت پس از ساخته و كوك شدن به ساعت ساز نيازمند نيست. پس طبيعت نيز مانند ساعت، پس از آفرينش و به كار افتادن از سازنده خود يعني خداوند، بي‌‌نياز است.(1)
آنچه در اين استدلال موجب اشتباه شده، آن است كه عليت خداوند در طبيعت از نوع عليت ساعت ساز در ساعت تلقي شده است و حال آن كه اگر چه براي خداوند و ساعت ساز تعبير يكنواختي به نام "ساختن " به كار رفته، اما در عين حال نوع رابطه خداوند با طبيعت بسيار متفاوت از ساعت ساز با ساعت است، چرا كه ساعت‌‌ساز، برخلاف خداوند، قطعات و اجزاي لازم براي پيدايش ساعت را ايجاد نمي‌‌كند. مواد لازم براي اين قطعات، مانند انواع فلزات، در طبيعت موجودند.
ساعت‌‌ساز اولاً، اين موارد را از منابع ذي‌ربط گردآوري مي‌‌كند.
ثانياً، با برش يا سوراخ كردن يا خم كردن و امثال اين حركات آن ها را به شكل‌هاي گوناگوني كه از قبل طراحي شده‌‌اند در مي‌‌آورد. اگر دقت كنيم كار ساعت‌‌ساز در مرحلة توليد اجزاي ساعت، صرفاً ايجاد نوعي حركت است، نه ايجاد اصل اجزاي آن .پس از اين كه اين حركات در مواد به وجود آمدند، خود نيروهاي طبيعي موجود بين اجزا و مواد است كه اين شكل‌هاي تازه را از اين پس حفظ مي‌‌كنند. اگر اين نيروها نباشند، مواد به جاي اول خود باز مي‌‌گردند و قطعه شكل مورد نظر را از دست مي‌‌دهد.
بنابراين، ساعت‌‌ساز يا حركات او نه تنها خود موادي را كه قطعات از آن ها به وجود آمده‌‌اند ايجاد نمي‌‌كند، بلكه حتي شكل‌هاي گوناگون اين مواد را هم ايجاد نمي‌‌كند. در نتيجه، هيچ نوع فاعليتي نسبت به اين وجود اجزا و قطعات نداشته حتي حركات اين قطعات معلول حركت فنر است. نقش او در به كار انداختن ساعت فقط در اين حد است كه انرژي مزبور را به فنر انتقال مي‌‌دهد. آشكار است كه او خود نه اين انرژي را ايجاد كرده، زيرا اين انرژي از خارج به بدن او انتقال يافته و او هم از بدن خود به ساعت منتقل مي‌‌كند، نه اينكه آن را در فنر ذخيره كرده است؛ چرا كه عامل ذخيره سازي انرژي در فنر جنس خاص فنر است. ساعت‌‌ساز فقط انرژي را به فنر انتقال داده است. حال چنين فرايندي در نقش خداوند و طبيعت بسيار متفاوت است، چرا كه طبيعت در اصل وجود و آفرينش چه در ابتدا و چه بعد آن به خدا نيازمند است.
از آن جا كه نوع رابطه خداوند با وجود مخلوقاتش، رابطه علت با معلول است، براي معلول بدون علت، حتي لحظه اي امكان بقا وجود ندارد. در نتيجه، خود موجودات و روابط بين آن ها و تأثير گذاري علل و عوامل موجود در آن، عيناً همانند روز اول ايجاد تحت اراده مطلق خداوند است. اگر لحظه اي اين عنايت برداشته شود، چيزي به نام عالم و موجودات آن وجود ندارد.(2)
در واقع از آن جايي كه تمام موجودات، وجودشان نسبت به خدا، عين ربط، فقر، نياز و وابستگي است، روابط،آثار و افعال شان نيز وابسته به خداوند است. در قرآن به اين حقيقت اشاره كرده :"يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميم؛(3) اى مردم! محتاج به خداييد و خدا تنها بى‏نياز و ستوده است".
پي نوشت ها:
1. ايان باربور، علم و دين، ترجمه بهاء‌الدين خرمشاهي،چ مركز نشر دانشگاهي ،تهران،1362 ه ش، ص 50.
2. طباطبايي،نهايه الحكمه، چ موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، قم 1381 ه ش، ج 1، ص 245.
3. فاطر(35)آيه 15.
موفق باشید.