باسلام.اینکه فردی(مثل پدریامادر)گناهی و یاخطایی مرتکب میشود که در آینده گریبان گیر فرزند میشود(مثلا داشتن والدین معتاد یا بحث فرزند حرام زاده)آیا باتوجه به اینکه فرزند در این امر گناهی نداشته در حالی که باید تاوان پس بدهد این موضوع رو چطور میشه با عدالت خداوند در یک ترازو قرار داد وتوجیح کرد؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
@@@@پي نوشت شماره 2 شماره آيه ندارد

براي اين كه سوال شما به صورت كامل پاسخ داده شود، سعي مي كنيم جوانب سوال شما را مورد بررسي قرار دهيم:
درباره فرزند نامشروع، بحث هاي ذيل مي تواند مطرح بشود:
ا) آيا فرزند نامشروع مى‏تواند مانند ديگران مراتب كمال انسانى را طى كند يا اصلاً نمى‏تواند؟ طى مراتب كمال براى او ممكن، ولى مشكل‏تراست؟
مشهورترين كارشناسان مسائل عقيدتي، وجه سوم را پاسخ مى‏دهند.
ب) آيا نقصان براى فرزند نامشروع ظلم از ناحيه خداوند به او نيست؟
پاسخ كارشناسان مسائل عقيدتي، مركب از دو جزء است:
اولاً: ظلمى اگر هست، از ناحيه زناكار است، نه خداوند.
ثانيا: ترازوى عدالت الهى براى هر كس به حسب افعال اختيارى او و استعدادهاى ذاتى او است. عمل نيك از او (كه طى مراحل كمال براى اومشكل‏تر است) چه بسا بيش از همان عمل از ديگران پذيرفته شود. گناه او نيز به همان دليل كم تر از ديگران عذاب داشته يا زودتر بخشيده مى‏شود.
تولد از زنا درست مانند تولد ناقص‏الخلقه است. اگر فرزند با دست فلج متولد شود، امكانات جسمى او كم تر از ديگران است؛ ولى به هرحال مى‏تواند راه تكامل را طى كند. در فعاليت‏هاى مادى و معنوى به درجات قابل توجهى برسد كه حتى برخى از افراد سالم به دليل تنبلى يا سستى به آن نمى‏رسند، فرزند نامشروع نيز مى‏تواند با تلاش و پشتكار و امداد از خداوند متعال به كمال مادى و معنوى برسد.
مقصود از عدل، قراردادن هر چيز در جاي مناسب آن است، چنان كه اميرمؤمنان فرموده است: «العدل يضع الامور مواضعها؛ عدالت امور را در جاي خود قرار مي دهد». (1)
براساس اين تعريف، عدل الهي يعني آن كه خداوند متعال به اقتضاي حكمت خود جهان را به گونه اي بيافريند كه بيش ترين خير و كمال، بر آن مترتب گردد. موجودات مختلف را كه اجزاي همبسته آن را تشكيل مي دهند، به گونه اي بيافريند كه متناسب با آن هدف نهايي باشد.
از سوي ديگر به دليل مفاد عدل الهي، عوالم هستي به گونه اي خلق شده اند كه هر يك با مرتبه وجودي خود متناسب بوده، به دليل وضعيت هر يك از عوالم، قوانين و سنن متناسب با آن وجود دارد.
در اين ميان عالم مادي يا عالمي كه ما در آن زندگي مي كنيم، به گونه اي آفريده شده كه متناسب با مرتبه وجودي آن بوده، از اين رو نظام خاصي بر آن حاكم است. اختلافات، تغيير و تحول، حركت اثرگذاري و اثرپذيري و... از خواص جدايي ناپذير عالم به شمار مي رود.
يكي از سنن عالم اثرگذاري و اثرپذيري موجودات در يكديگر است؛ يعني، علل و عواملي در شكل گيري يك موجود اثر گذاشته، آن موجود از آن علل و عوامل تأثير مي پذيرد. مانند آن كه گياه شدن يك دانه بر اثر خاك، نور و آب بوده، بسته به كيفيت و چگونگي اين سه عامل گياه نيز متغير مي گردد. مثلا" ويژگي هاي فيزيولوژيك يا بيولوژيك در وضعيت جسماني يك نوزاد اثر مستقيم دارد، چنان كه ويژگي هاي روحي و رواني والدين در جنين تأثير قابل توجهي اين كه به دليل وضعيت خاص انعقاد نطفه يك جنين از راه غيرمشروع و همچنين روحيه حاكم بر مادر نسبت به پديد آمدن چنين فرزندي، نوزاد متولد شده از راه گناه، گرايش هاي قوي تري نسبت به گناه دارد. اين به دليل سنن و قوانين متناسب بر عالم مادي است كه يك سلسله علل و عوامل در موجودي اثر گذاشته، آن موجود نيز از اين سلسله علل و عوامل اثر مي پذيرد.
اما در عين حال، در ميان موجودات خاكي، انسان از ساختار و ويژگي خاصي برخوردار است. آن نيز به دليل تركيب حقيقت انساني است كه معجوني از اين سو، جسم و آن سو يعني روح مي باشد.
مكانيزم وجود آدمي به صورتي تعبيه شده است كه مي تواند در مقابل يك سلسله علل و عوامل در دنيا مقاومت كرده و از آن ها متأثر نگردد بلكه جلوي روند تأثيرگذاري آن ها را بگيرد. به دليل وجود آگاهي، انتخاب، آزادي و اراده در آدمي، وي مي تواند به رغم قرار گرفتن در يك فشار مستقيم از علل و عوامل مادي و فرامادي، مقاومت كرده و روند اثرگذاري آن ها را خنثي نمايد.
يك فرد زنازاده مي تواند با تعميق آگاهي و انتخاب راه درست و عمل طبق آن برخلاف جرياني حركت نمايد كه پدر و مادر، براي او به وجود آورده اند، بلكه مقابله با جريان طبيعي مقاومت زيادي مي خواهد. سختي هاي فراواني را فراروي انسان قرار مي دهد، ولي خداوند متعال به دليل فشارها، اجر كسي را كه برخلاف روند عمومي خويش به سوي صلاح و اصلاح تغيير داده، دو چندان خواهد كرد.
اگر فرد زنازاده به دليل اثرگذاري گناه آلود والدين خويش به صورت جبري به سوي گناه فرومي غلطيد، آيا مجازات او معني داشت؟
كيفر الهي در جايي مطرح است كه در مقابل انسان راه خوب و بد وجود داشته، توانايي بر انتخاب و عمل به يكي از دو طرف را داشته باشد تا بتواند مورد مؤاخذه قرار گيرد.
پس همين كه نسبت به فرزند زنازاده بحث جزا و كيفر مطرح مي شود، دليل است بر اين حقيقت كه وي داراي اراده و اختيار بوده، مي توانسته مسير خويش را تغيير دهد.
بنابراين، تولد نوزاد از راه غيرمشروع خلاف نظام عالم مادي نبوده، از اين رو برخلاف عدل الهي نيست، وجود آزادي و اراده و آگاهي در فرد زنازاده به اقتضاي سنن حاكم بر وجود آدمي است . اين خود از عدل الهي به شمار مي رود، كيفر فرد زناكار كه به رغم وجود اختيار و آگاهي مي توانسته راه خود را تغيير دهد و نداده، نيز در چارچوب عدل الهي است.
بنابراين ما در اين جا با دو قانون مواجه هستيم. يعني قانون عليت و سنن الهي كه به صورت يكنواخت و طبق ميزان خود عمل مي كند. چيزي كه از عامل معيوب(جسمي و روحي) متولد شد، متفاوت با عالم سالم خواهد بود و اين طبق نظام عليت است. اين عدل تكويني است.
قانون دوم كه مربوط به عدل تشريعي كه انسان ها در شرايط نامساوي كه خود ايجاد نكرده يا نقشي در آن نداشته باشند، تكليف نامساوي خواهند داشت.
مي توان گفت: از يك سو «حكمت خداوند» اقتضا مي كند در جهان نظم و انضباط باشد. هر عملي، عكس العمل خودش را داشته باشد. بنابراين شايسته نيست پدر و مادري كه تمام اصول انساني و شرعي را رعايت كرده ،با پدر و مادري كه اصول انساني و شرعي را رعايت نكرده اند، نتيجه كارشان مساوي باشند.
براساس «عدالت خدا» از هر كس به مقدار توانايي ها و امكانات او انتظار هست و بازخواست مي شود. حسابرسي از فرد با استعداد و داراي امكانات خانوادگي ممتاز به طور حتم با حسابرسي از فردي كه در خانواده ضعيف و يا ناهنجار به دنيا آمده ،تفاوت دارد. بنابراين اگر فرزند نامشروع به مقدار توانايي و امكانات خودش حق پذير باشد ،اهل نجات خواهد بود. مي تواند با استفاده از نيروهاي اختيار و آگاهي خود حتي مدارج عالي را طي كند. اما با مشكلات بيش تر كه در اين صورت از پاداش بيش تري نيز نزد خداوند بهره مند خواهد بود. هيچ كس را جز به اندازه توان او تكليف نمي كنيم.(2)
كاملاً روشن است كه توان انسان ها در شرايط نامساوي، نامساوي خواهد بود. خداوند نيز بر اساس همان شرايط و با توجه به عنصر اختيار در وجود هر انسان بر او تكليف مي كند تا در ميان مسابقه براي رسيدن به مقام قرب الهي به تلاش و كوشش بپردازد. بر اساس تفاوت ها است كه جزا و پاداش مي دهد، مانند ميدان مسابقه دو و ميداني كه در يك پيست دايره شكل جريان مي يابد.
در دوهاي دويست و چهارصد متر، خط استارت دوندگان، با هم تفاوت مي كند؛ در حالي كه خط پايان همه، يك خط است. يعني در پيست دو و ميداني، فردي كه در قوس اول و كناري متمايل به داخل مي نشينيد؛ از همه عقب تر است. فردي كه در قوس خارجي مي نشينيد؛ از همه جلوتر استارت مي زند.
در اين جا براي ما شبهه پيش مي آيد كه فرد قوس داخل و خط اول، بايد بيش تر از همه بدود؛ فرد قوس خارج و خط آخر، كم تر مي دود. يا به عبارتي عدالت در مورد آن ها رعايت نشده است.
در حالي كه اين شبهه به خاطر آن است كه ما دقت نداريم در حركت دايره اي، مسير بر اساس شعاع دايره، كوتاه و بلند مي شود. يعني آن كه در خط اول مي دود؛ چون شعاع دايره او كوچك تر است؛ مسيرش كوتاه تر خواهد شد. آن كه در خط آخر مي دود؛ چون شعاع دايره اش بلندتر است؛ مسيرش بلندتر خواهد بود.
مسئولان مسابقات براي آن كه هر دونده اي 200 يا 400 متر خالص بدوند؛ با محاسبات دقيق به اين نتيجه رسيده اند آن كه در خط اول مي نشيند؛ بايد چندين متر از بقيه عقب تر باشد. آن كه در خط آخر مي نشيند؛ بايد چندين متر از همه جلوتر باشد.
در نظر بگيريد در يك شب، دو فرزند به دنيا مي آيند. يكي در خانه فردي دزد و معتاد؛ ديگري در خانه يك مرجع تقليد.
براي خداوند متعال مهم نيست در يك خانواده معتاد و دزد به دنيا مي آييد؛ يا در خانه يك مرجع تقليد. بلكه براي خداوند مهم اين است كه براي هر دو نفر، امتحاناتي متفاوت، با ارزش واقعي يكسان قرار دهد؛ تا بتوانند جوهره خويش را نشان دهند.
تصور كنيد فرزند مرجع تقليد به خاطر آبروي پدر و مثلاً از ترس او نماز مي خواند. اين نماز صوري او، در راه تكامل و انسان شدن، او را سانتيمتر سانتيمتر جلو مي برد. اما فرزند آن فرد معتاد براي نماز خواندن، بايد پنهان از چشم پدر نماز بخواند؛ تا كتك نخورد.
اين نماز او، در راه تكامل و انسان شدن، او را كيلومتر كيلومتر جلو مي برد.
ظاهرا ماده امتحاني يكسان است(نماز). امتحان دهنده هم يكسان هستند (انسان) اما نمره اين ماده امتحاني با توجه به شرايط مختلف امتحان شوندگان، يكسان نيست.
بنا براين فرزندان نامشروع , مانند فرزندان طبيعى و قانونى در انتخاب راه سعادت و ياشقاوت آزادند; آن ها نـيـز مـى تـوانند با اراده و اختيار خود راه تقوا و فضيلت رابرگزيده، جزء گروه رستگاران و اهل بهشت گردند. ايـن طـور نـيست كه آن ها شرير و جانى بالفطره آفريده شده باشند و به هيچ وجه نتوانند خود را از چـنـگـال ناپاكى و گناه رهايى بخشند; حضرت صادق(ع) فرموده اسـت:
ان ولـد الزنا يستعمل ان عمل خيرا جزى به و ان عمل شرا جزى به (3) فرزند نامشروع از راه تـربـيـت بـه كـار و انـجام وظيفه وادار مى شود; اگر اعمالش نيكو و خير بود, پاداش خوب داده مى شود. اگر كار زشت و ناپسند انجام داد, كيفر نافرمانى خود را خواهد ديد.
گـرچـه طـبـع سـركـش, وظـيـفـه فـرزندان نامشروع را كه علاقه بيش ترى به گناه و قانون شـكنى دارند، در پيكار با معاصى دشوارتر مى سازد; اما در صورتى كه بر خلاف ميل باطنى خود از فـرمان خدا و دستورات صحيح زندگى پيروى نمايند , به حكم« افضل الاعمال احمضها؛ (4) بهترين كارها آن هايى است كه با رنج و مشقت بيش تر توام باشد» پاداشى بهتر و ارزنده تر به آن ها داده خواهد شد.
بنابر اين, نكوهش و توبيخى كه اسلام از فرزندان نامشروع نموده, صرفا به منظوراين است كه به آن ها هشدار دهد كه در موقعيت خطرناكى قرار دارند. بايستى حداكثر مراقبت را از خود در انجام وظـايـف و دورى از گناه به عمل آورند, نه آن كه عوامل تعليم و تربيت به هيچ وجه در آن ها موثر نبوده و حتما از اهل دوزخ خواهند بود.
فرزندانى كه از روابط نامشروع به وجود مى آيند, مانند كودكانى هستند كه از پـدران و مـادران بيمار و مثلا مبتلا به سل و امراض مقاربتى و نظاير اين ها متولد مى شوند; چنين كودكانى آمادگى بيش ترى براى ابتلا به آن امراض دارند كه هرگاه به معالجه آن ها اقدام نشود, به زودى مـمكن است آن ها را بيمار و مبتلا سازد; به همين جهت بايد براى رعايت مصالح عمومى و جـلـب اعـتـمـاد مردم , اين گونه كودكان آماده ابتلا به سل را مثلا از تصدى امور مربوط به مواد غذايى و مانند آن, محروم كرد. فرزندان نامشروع نيز يك نوع آمادگى براى قانون شكنى و گناه و عصيان دارند; هرگاه تعليم و تـربـيـت صحيح, محيط سالم , اراده و پايدارى آن ها نباشد, ممكن است سقوط كرده و جزء گروه جنايتكاران درآيند . روى ايـن جـهات , مصالح عمومى ايجاب مى كند كه براى رعايت پيشگيرى هاى لازم اجتماعى, از تصدى پاره اى از مقامات خوددارى كنند . اما اين كه بعضى پنداشته اند كه فرزندان نامشروع حتما روى سعادت و نجات نخواهند ديد, كاملا اشتباه است; بلكه آن ها همانند ديگران مى توانند افرادى خوشبخت وسعادتمند گردند; ولى همان طـور كـه گـفـتـيم چون زمينه روحى آن ها نسبت به ديگران نامساعد است, احتياج به مراقبت و تـربيت قوي تر و بيش تر دارند, همان طور كه فرزند يك نفر مسلول لازم نيست حتما مسلول گردد , بلكه مى تواند با مراعات امور بهداشتى او را نيرومندتر از ديگران ساخت و از بيمارى نجات داد.
خـلاصـه ,آمادگى زمينه, دليل قطعى بر ابتلا نخواهد بود . اراده نيرومند و تربيت مى تواند آن را جبران نمايد. جـالب اين كه, اگر اين گونه فرزندان نامشروع در برابر گناه پايدارى كنند, مقامى ارجمندتر و بالاتر از افراد همرديف و مشابه خود خواهند داشت, چرا كه كوشش بيش ترى كرده اند.
پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، نشر موسسه امير المومنين، قم 1373ق، حكمت 437.
2. بقره (2) آيه‌ 233.
3. كليني، كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، قم 1380 ق، ج8، ص238.
4. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، نشر دار صادر بيروت،1411 ق، ج19، ص83.
با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
در فضای مجازی:
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
از طریق پیامک(فقط احکام شرعی): 30009640 یا http://www.30009640.ir
از طریق تلفن: 096400