با سلام و خسته نباشید خدمت شما
پاسخ شما رو در مورد سوال اولم گرفتم و بسیار از شما تشکر میکنم و خیلی خیلی ممنونم .. خیلی خوب منو راهنمایی کردید بسیار سپاسگذارم ...
شما به من گفتید بخاطر این خوب نشدم که نتونستم از نظر ذهنی عشقم رو فراموشش کنم !
دقیقا درسته ...
واقعا از نظر ذهنی نتونستم و نمیتونم به هیچ عنوان فراموشش کنم !!
متاسفانه من و عشقم باهم همکلاسی هستیم در دانشگاه ولی چون من تغییر رشته داده بودم بخاطر او ... 2 سال ازش بزرگترم ..
بخدا قسم دیروز که رفته بودم امتحان بدم ( با اینکه هیچی نتونستم بخونم ) به محض اینکه چشمم بهش افتاد ناخداگاه خوردم زمین جلوی همه بچه ها دانشکده ...
از این اتفاقات زیاد واسم افتاده !!بطوری که تو دانشگاه همه میدونن و حتی بعضی موقع ها مسخره میکنن !!
یک دکتر روان پزشک هست اینجا که 50 جلسه ای میشه که رفتم پیشش ، اون بهم میگه باید بری دختر بازی کنی تا حالت بهتر بشه !! چون هم خوشتیپ و خوشقیافه ای و هم پولدار ، واسه چی غصه ای این دختری که لیاقتت رو نداره رو میخوری ؟؟؟
آیا باید به این حرف دکتر گوش بدم واقعا ؟؟؟ دکتر میگه آدم نباید زیاده روی کنه ولی زیادم نباید پاک بمونه !! من که کاملا گیج شدم !!
من اصلا اهل دختر بازی نیستم و نبودم و اولین بار در طول عمرم عاشق شدم و از یک دختر خوشم اومد اونم برای ازدواج میخواستم و حتی حاضر بودم جونمم رو براش بدم .... که متاسفانه .... نشد !! :(
من نمیدونم واقعا چی بگم ؟؟؟ دلم میخواست یک نفر تو این دنیا پیدا بشه که بهم این حرفو نزنه : ( این دختر لیاقت تو رو نداره ! )
آخه چرا همه همینو میگید ؟؟ شما و پدر و مادرم و دکترا و استادهای دانشکده و دوستام و هرکسی ک میشناسم همه همینو میگن !!!
این قدر خودمو مقایسه کردم با افراد مختلفی که عاشق شدن ...
حتی با بچه های دانشگاه که عاشق میشن مقایسه کردم
احساس میکنم یک بیماری خیلی ناجور و خطرناک دارم از نظر روانی !!
چون هیچکس به اندازه من اینقدر عاشق نشده بود تاحالا !!
و هیچکس این جوری یکی رو از ته دلش دوست نداشته !!
اینقدر خودمو بررسی کردم که آخه چه چیز متفاوتی دارم من ؟؟
دیگه نمیدونم بخدا وقتی که اشکم میاد واقعا دلم سوخته یا چشام خرابه !! چون همش داره از چشام اشک میاد و گریه میکنم ... با خوندن نامه شما که در جواب پرسش اول برام فرستاده بودید هم خیلی گریه کردم ...
یک سوال خیلی مهم داشتم :
من از وقتی که رفت و تنهام گذاشت ( قبلا نماز میخوندم ولی نامنظم ! ) نماز اول وقت میخونم و هر 3 وعده بعد از نمازم در اتاقم رو میبندم و گریه میکنم و التماس خدا میکنم براش دعا میکنم از خدا میخوام مواظبش باشه ... آیا کار بدی میکنم ؟؟ دکتر میگفت با این کار خودتو شکنجه روحی میدی ! آیا واقعا حرف دکتر درسته ؟؟
من با خدا یک شرط و قول و قراری گذاشتم ... من از خدا یک چیز رو خواستم و خدا هم در عوض اون خواسته ام قرار شد منم یه کارایی انجام بدم ...
من بخدا خیلی ایمان دارم و تنها چیزی که باعث شد تا از فکر خودکشی بیرون بیام این بود که با خدا قول و قرار بزارم و مطمینم که خدا منو ناامید نمیکنه .. و اون چیزی که آرزو شو دارم بهم میده من مطمینم ..
یه کوهی هست نزدیک شهرمون ، با ماشین خودم تخت گاز برم 1 ساعت راه هست ..
بعضی روزها میرم اون جا میرم بالای کوه داد میزنم و برمیگردم ...
هیچکس اینا رو نمیدونه و شما دوست ندیده و نشناخته ی من اولین نفری هستید که بهتون میگم ...
حتی الانم دارم گریه میکنم و برای همین میگم چشمامم خراب شده که همش اشک میاد وگرنه مگه میشه آدم اینقدر گریه کنه .. اونم مثلا یک مرد !!
میدونید چرا عشقم بهم جواب منفی داد ؟؟
بخاطر اینکه پسر سنگینی هستم !! بخاطر اینکه بلد نیستم دروغ بگم !! بخاطر اینکه نمیتونم لباس های اسپورت جلف بپوشم !! بخاطر اینکه جوک بلد نیستم !! بخاطر اینکه پسر شادی از نظر اون نیستم و با من آدم بهش خوش نمیگذره !! بخاطر اینکه بلد نیستم فحش بدم !! باورتون میشه یک بار وقتی باهم بودیم ازم خواست که بهم فحش بدیم !!! من با تعجب زیاد گفتم فحش ؟؟ و اون گفت شوخی کردم ...
آخه اون بینهایت دختر شاد و جذابی هست و منم واسه همین این طوری عاشقش شدم ...
من هزارتا حسن دارم که از دید اون ما بدرد هم نمیخوریم و من باید برم با یک دختر دیگه ازدواج کنم ...
دکتر میگفت اون دختر فقط یک چیز داره و اونم اینه که بسیار خوشگله و خوشتیپ هست .. ( آخه یک بار دکتر رو مجبورش کردم بیاد ببینتش تو دانشگاه و حتی رفت باهاش حرف زد !! ) میگفت از نظر فرهنگی صفره و به خانواده شما نمیخوره !! میگفت بد حجابه .. دروغ میگه .. و خیلی چیزهای بد که خوشم نمیاد بگم ....
ولی با این همه من میخوام برای اون باشم چون میدونم با کسی ازدواج میکنه که بعدا صد در صد پشیمان میشه و خوشبخت نمیشه ..میدونم بعدا تو زندگی غصه میخوره !!
ای خدا با این افکارم بهتره برم همون قرص های دکتر رو بخورم تا مغزم از کار بیافته شاید یکم آرام بگیرم ...
فکر کنم اگه مجنون اینجا بود میگفت دمت گرم روی ما رو سفید کردی !!!
ممنونم از اینکه با صبر و حوصله به حرفام گوش میدید و خیلی خوب بهم جواب میدید آخه اینجا دیگه کسی حوصله منو نداره و هیچکس هم رو ندارم که باهاش حرف بزنم !!
حتی دکتر هم دیگه حال و حوصله منو نداره !! این همه بهش پول دادما ولی دیگه بهم وقت ملاقات نمیده منشیش !! اونم از دستم خسته شده ..
بازم ازتون بسیار تشکر میکنم ایشالا شما هم عاقبت بخیر بشید که واسه جوانانی مثل من وقت میزارید و کمکشون میکنید ...

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
چه قبول كنيد و چه قبول نكنيد شكي در اين نيست كه شما دچار عشق مرضي نسبت به آن دختر شده ايد و به نوعي چشم و گوش‌تان كور و كر شده و از ديدن و شنيدن حقيقت عاجز مانده ايد. نشان به آن نشان كه نه تنها نمي‌خواهيد حرف حق را بپذيريد بلكه، از شنيدن آن نيز واهمه داريد و آرزو مي‌كنيد كه اين حرف را هيچ كس به شما نزند.
دليل اين كه همگان به شما توصيه مي‌كنند كه دختري كه عاشقش شده ايد لياقت شما را ندارد به خاطر اين است كه آنها در يك فضاي منطقي و از بيرون و با ديدي جامع به مسئله شما مي‌نگرند. چرا كه كاملاً پيداست كه اين نوع عشق‌هاي آتشين اگر به ازدواج منتهي شود از اهداف متعالي ازدواج فاصله دارد و بر اساس معيارها و ملاك‌هاي ازدواج پايه ريزي نشده است. با اين تفاوت فاحشي كه با آن دختر داريد، به احتمال زياد ازدواج‌تان محكوم به شكست خواهد بود.
همان طور كه خودتان معترفيد، دليل عشق و عاشقي آتشين تان، تنها خوشگلي، جذابيت و شادابي آن دختر است در حالي كه اين معيار يك معيار كاملاً ناپايدار و زوال پذيري است كه اگر تنها به اين خاطر ازدواجي صورت پذيرد، شك نداشته باشيد با مشكلات اساسي در آينده روبرو خواهيد شد. چرا كه زيبايي ظاهري با گذشت زمان عادي مي‌شود و از طرف ديگر، با افزايش سن، زايمان و حوادث غير مترقبه ديگر زائل مي‌شود كه در آن صورت، انگيزه اي براي ادامه زندگي نخواهيد داشت و ازدواج‌تان محكوم به شكست خواهد بود.
منشأ عشق و عاشقي شما هر چيزي بوده باشد به هر حال اين واقعيتي است كه وجود دارد كه عشق براي ازدواج به تنهايي كافي نيست. حتي برخي از انديشمندان كتاب مستقلي در اين موضوع نگاشته اند كه كتاب ارزشمند «عشق هرگز كافي نيست» اثر پرفسور آرون تي بك، ترجمه‌ي مهدي قراچه داغي يك از آنهاست. در اين كتاب بر اين مسئله تأكيد شده كه عشق به تنهايي سبب خوشبختي و شادكامي همسران نمي‌گردد بلكه، بايد به معيارهاي مهم تر و اساسي تر توجه نمود. تجربه نيز ثابت كرده كه اكثر قريب به اتفاق ازدواج‌هايي كه فقط به خاطر عشق‌هاي آتشين و دلباختگي پسر و دختر، بدون در نظر گرفتن متغيرها و پارامترهاي مختلف شكل مي گيرد از هم مي پاشد و دختر و پسري كه در ابتدا مي گفتند كه اگر به هم نرسند خواهند مرد بعد از سه ماه چنان با هم درگير مي شوند كه كار به پليس و دادگاه مي كشد، پس بنا بر قول قرآن كريم صاحبان عقل بصيرت بايد از اين قضايا كه در سطح جهان نيز مطرح است عبرت بگيرند و در دام عشق‌هاي زودگذر و لحظه اي كه عاقبتي جز بر باد رفتن امال و آرزو‌ها ندارد، قرار نگيرند.
اين را بدانيد، اگر همگان با عشق آتشين‌تان و با ازدواج شما با آن دختر به مخالفت بر مي‌خيزند نه از سر خصومت و دشمني است بلكه، تنها از سر دلسوزي و خيرخواهي است. كسي با شما دشمني ندارد. مثل روز روشن است كه ازدواج شما هيچ مبناي عقلاني و پشتوانه‌ي منطقي ندارد و نوعي ازدواج احساسي پشيمان كننده قلمداد مي‌گردد. حتي اگر آن دختر با ديگري ازدواج كند و بدبخت و پشيمان هم گردد، بدبختي و پشيماني او دليل بر اين نمي‌شود كه شما با او ازدواج كنيد. اين گونه از خودگذشتگي‌ها و فداكاري‌ها از اهداف واقعي ازدواج فاصله دارد و اصلاً و ابداً منطقي نيست.
اميدواريم شما به اين مرحله برسيد و متوجه شويد كه متغيرهاي مهمي در ازدواج و ميزان موفقيت و پايداري آن دخيل است كه اگر به آنها توجه نكنيد هر آينه ازدواج‌تان از ريسك بالايي برخوردار خواهد بود و بسيار متزلزل و ناپايدار خواهد بود.
با اين اوصاف، نه تنها مسئله عشق و عاشقي شما مورد تأييد نيست بلكه، همان طور كه گفتيم ازدواج‌تان هم از منطق درستي پيروي نمي‌كند و به احتمال خيلي زياد، محكوم به شكست خواهد بود. البته ما نظر دكتر روانپزشك‌تان را نيز با آموزه‌هاي ديني و تعاليم اسلامي در تضاد مي‌بينيم چرا كه در منطق اسلامي، هدف وسيله را توجيه نمي‌كند و شما براي بهبودي خود مجبور نيستيد از وسيله اي ناايمن و نامطمئن استفاده كنيد و به دختر بازي و زير پا نهادن چارچوب‌هاي ديني و شرعي، ضوابط عقلي و ملاحظات عرفي روي بياوريد.
به طور حتم، راهكارها و توصيه‌هايي كه از سوي پزشكان و افراد ديگر ارائه مي‌گردد. اگر با مباني ديني، تضاد نداشته باشد و مفسده اي را به دنبال نداشته باشد، قابل اعتنا بوده و مي‌توانيد از آنها براي حل مشكل‌تان استفاده كنيد.
دعاهايي كه شما در خلوت خود و بعد از نماز براي دختر مورد علاقه‌تان مي‌كنيد و يا از خداوند مي‌خواهيد كه شما را به او برساند، از منطق صحيحي تبعيت نمي‌كند. وقتي اصل ازدواج‌تان مورد تأييد نيست و با مخاطرات و مشكلات عديده اي روبروست طبيعتاً، خيرخواهي و يا دعا براي وصال لغو و بيهوده خواهد بود و جز نشخوار ذهني، تشديد وابستگي‌تان و افزودن مشكلي بر مشكلات‌تان چيز ديگري عايدتان نمي‌كند. توصيه مي‌شود در اين خصوص خوب بينديشيد و با كمك مشاوران و متخصصين ديگر بكوشيد وابستگي رواني و عشق مرضي‌تان را درمان كنيد و با واقعيت روبرو شويد و آن دختر را به ورطه فراموشي بسپاريد. آنگاه بر اساس منطق قوي و ملاحظه همه‌ي ملاك‌ها و معيارهاي اساسي ازدواج و رعايت بيشترين تناسب در آنها همسر مناسب زندگي‌تان را انتخاب كنيد و با او ازدواج نماييد.
اين را بدانيد در زندگي، هيچ كس ارزش آن را ندارد كه شما خودتان را به خاطر او نابود كنيد و يا در مقابلش زانو خم كنيد و حاضر باشيد به خاطر او خودتان را به سختي و رنج بيندازيد. حقيقت و فلسفه‌ي ازدواج اين است كه زن و مرد در كنار هم قرار گيرند و يكديگر را كامل كنند تا بتوانند در آرامشي كه از اين رهگذر نصيب‌شان مي‌گردد، مسير زندگي شان را تا رسيدن به كمال نهايي خويش ادامه دهند.
موفق باشید.