سلام
ممکن الوجود به واقع چیست؟آیا میتوان گفت آفریده خداهست؟شروع ممکن بودن از کجا و توسط چه کسی بوده است؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت تعبير ممكن الوجود اصطلاح فلسفي است كه از آن به معلول يا مخلوق ياد مي شود پس ممكن الوجودآفريده خدا است ومبدء وجود آن خالق اوست كه همانا خداي عالميان است و همه عالم خلقت ممكن الوجود است و نه واجب الوجود و موجود ممكن الوجود هر اندازه كامل باشد نسبت به موجود واجب الوجود (خداوند) محدود و متناهي است. چون لازمه وجود ممكن تناهي و محدوديت است به خصوص آن كه هر موجود ممكن الوجود مركب از دو حيثيت به نام وجود و ماهيت است و ماهيت همان حد وجود است هر ممكن الوجود ماهيت دارد و بدون ماهيت نيست.
سياه روي ز ممكن در دو عالم جدا هرگز نشد والله اعلم
سياه روي جنبة امكاني و فقر وجودي است كه همواره همراه با عالم و آدم است. از اين رو در حدوث و بقا محتاج و فقير بلكه عين فقر و احتياج است. طبق فلسفه اسلامي و صدرايي ، هر چيزي كه در جهان وجود دارد، در هر لحظه در حال وجود يافتن جديد است. هر وجودي نيز به علت هستي بخش كه خداوند باشد، نياز دارد، پس هر موجودي در هر آن و لحظه نياز به خدا دارد.(1)
لازم است مفهوم وجود ربطي روشن شود تا معناي عين الربط بودن عالم و آدم نسبت به مبدأ هستي (حق تعالي) معلوم گردد.
موجود به دو قسم است:
موجودي كه وجودش "في نفسه مي‌باشد و آن را اصطلاحاً وجود مستقل يا محمولي يا وجود نفسي مي‌گويند.
ديگر موجودي است كه وجودش "في غيره" است و آن را وجود رابط مي‌نامند.
مثلاً در قضية "حسن ايستاده است" علاوه بر وجود حسن و وجود ايستادن، چيزي ديگر نيز وجود دارد و آن عبارت از چيزي مي‌باشد كه لفظ "است" بر آن دلالت مي‌كند، كه ربط ايستادن به حسن است. اين ربط به گونه‌اي است كه متكي به دو طرف يعني موضوع (حسن) و محمول (ايستاده) است. اگر آن دو طرف نباشد، وجود رابط به تنهايي تحقق پيدا نمي‌كند، بنابر اين معلوم مي‌شود وجود رابطي به وجودي اطلاق مي‌شود كه بدون وجود مستقل وجود ندارد.(2)
بنابر اين نه تنها وجود آدميان بلكه وجود عالم و آدم (تمام غير الله) وجودشان نسبت به حضرت حق تعالي، عين ربط، فقر، نياز و وابستگي است. اگر لحظه‌اي عنايت حق از آن سلب شود، از هستي ساقط مي‌شوند.
وقتي آفتاب طلوع مي‌كند، تمام نيم كره زمين روشن مي‌شود. اين روشني با اين كه تحقق يافته و موجود است. اما عين ربط و وابستگي به آفتاب است و هيچ استقلالي از خود ندارد. اگر لحظه‌اي خورشيد چهره در نقاب كند، ديگر روشنايي در عالم وجود ندارد.
وقتي منظرة زيبايي را در ذهن و قوة خيال خود مي‌سازيد و تصور مي‌كنيد، آن منظره چنان به توجه نفس شما وابسته است كه اگر لحظه‌اي توجه نفس از آن گرفته شود، آن منظرة زيبا محو و نابود مي‌شود و ديگر وجود و تحقق در ذهن شما ندارد.
عالم و آدم نيز وجودشان نسبت به خداوند شبيه اين مثال است، گرچه وابستگي جهان به حق تعالي فراتر از اين مثال‌ها است.(3) در نتيجه ممكن الوجود عبارت است از وجود محدود، مخلوق، عين ربط ونيازمندي به خالق و مانند آن كه سرآغاز هستي او وجود خداوند است.
پي‌نوشت‌ها:
1. رك: آموزش فلسفه، نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1368ش. ج 2، ص 29، ص 342.
2. علي شيرواني، ترجمه و شرح نهاية الحكمة،انتشارات الزهرا، تهران 1377ش. ج 1، ص 110.
3. مطهري، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1325ش. ج 10، ص 74.
موفق باشید.