به نام خدا
سلام. درطی چندسال اخیر پدرم برای کسب درآمد به نوعی به هردری که زد موفق نشد و هرکاری را که شروع می کرد مانعی ایجاد می شد یا کسی آنرا بهم می زد و... . من حدس می زنم یک علت آن ترک نماز است ( هرچند درطی این مدت مدتی هم نماز و قرآن می خواند اما دوباره ترک کرده ). هرچند سالها پیش نماز نمی خواند ولی درآمد هم داشت ، ولی فکر می کنم آن موقع آن روزی خودش نبود وچون خرج من وخواهرهایم وغیره را می داد خداهم به او می داد؛ اما اکنون که خواهرهایم ازدواج کرده اند و من هم درآمد دارم و مادرم هم از کرایه خانه ای که می گیرد روزی اش می رسد ، دیگر خدا به او نمی دهد.
اخلاق بد پدرم این است که اهل قهر کردن است و خیلی وقتها وقتی با مادرم بحثشان می شود ، قهر می کند و مثلاً غذا نمی خورد و... . چند وقت پیش وقتی به نوعی از پدرم پرسیدم که چرا دیگه نماز نمی خونه ، حرف هایی زد که من اینطور برداشت کردم که همان اخلاق بدش را درمورد خدا هم می خواهد پیاده کند! یعنی چون خدا کار اورا گره می اندازد او هم با خدا قهر کرده ! ازطرفی خیلی نمیشه با پدرم صحبت شفاهی کرد چون وقتی درمورد شکستهای کاری و بی پولیش و دین و نماز و از این دست صحبت می کنی ، زود عصبانی می شود و بدتر حرفهایی می زند که نباید؛ و می گوید که خدا مثلاً می خواهد چیکار کنه ؟ از اینی که هست که بدتر نمی شه ، همه چیزمو ازم گرفته ، دلم به یه سلامتی خوش بود که اونم گرفته و... ( البته بیماری خاصی ندارند ، فشار خون و کمی کمر درد – ازکار افتاده نیستند ).
به فکرم رسید که متن زیر را برایش ایمیل تا شاید به فکر افتد و تغییر روش دهد ولی می خواستم قبلش با یک کارشناس دینی مشورت کنم مبادا که حرف ناصحیح بزنم یا حرفی بزنم که اوضاع بدتر شود. لطفاً نظرتان را درمورد متن زیر را بفرمائید:
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ ﴿طه: ١٢٤﴾ و هر کس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت، و روز قيامت، او را نابينا محشور ميکنيم!)
گاه مىشود درهاى زندگى به روى انسان به كلى بسته مىشود ، و دست به هر كارى ميزند با درهاى بسته روبهرو مىگردد ، و گاهى به عكس به هر جا روى مىآورد خود را در برابر درهاى گشوده مىبيند ، مقدمات هر كار فراهم است و بنبست و گرهى در برابر اونيست ، از اين حال تعبير به وسعت زندگى و از اولى به ضيق يا تنگى معيشت تعبير مىشود ، منظور از معيشت ضنك كه در آيات بالا آمد نيز همين است.
گاهى تنگى معيشت به خاطر اين نيست كه درآمد كمى دارد ، اى بسا پول و درآمدش هنگفت است ، ولى بخل و حرص و آز زندگى را بر او تنگ مىكند نه تنها ميل ندارد در خانهاش باز باشد و ديگران از زندگى او استفاده كنند ، بلكه گوئى نمىخواهد آن را به روى خويش بگشايد ، به فرموده على (عليهالسلام) همچون فقيران زندگى مىكند و همانند اغنياء و ثروتمندان حساب پس مىدهد .
راستى چرا انسان گرفتار اين تنگناها مىشود ، قرآن مىگويد : عامل اصليش اعراض از ياد حق است. ...
تفسير نمونه ج : 13ص :328و329
ترجمه تفسير الميزان جلد 14 صفحه 316 : ... و زندگى او در دو كلمه خلاصه مى شود، نارضايتى نسبت به آنچه دارد، و دل بستگى به آنچه ندارد، اين است معناى زندگى تنگ .
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿طه: ١٤﴾ من (الله) هستم، معبودي جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براي ياد من بپادار!
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ( الحجر آیه 9 ) ما ذکر (قرآن) را نازل کرديم، و ما بطور قطع نگهدار آنيم! ( 9 )
منتظر راهنمایی های راهگشای شما هستم.
با تشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ تان خوب و متناسب است، ليكن به چند نكته توجه كنيد.
1- سرنوشت را انسان با «نيت ها و انگيزه ها، افكار و آگاهي ها، اخلاق، اعمال و گفتار » خود مي سازد.
2- هر يك از عوامل پنجگانه مذكور در شكل گيري فراز و فرودهاي زندگي مادي و معنوي انسان مؤثر است، ليكن زمان يا ميزان تأثير گذاري همه عوامل در آگاهان و نا آگاهان، با ايمان ها و بي ايمان ها و ضعيف الايمان ها يكسان و برابر نيست. از اين رو ممكن است گناه و عمل خلافي را شخص بي ايمان و كافري انجام دهد، تأثيري در زندگي مادي وي نداشته باشد، ولي همان كار را يك فرد با ايمان و شيعه و پيرو اهل البيت عليهم السلام انجام دهد، پاسخ منفي و دردناك دريافت كند.! زيرا آن انتظار و توقعي كه از يك شخص آگاه و عالم، يا شيعه و پيرو ائمه (ع) است از غير آنان نيست. البته اين نكته را نيز بايد در نظر داشت پاسخ منفي و دردناك در دنيا اولا- تابلوي راهنمايي وسيله اخطار و هوشداراست تا شخص متوجه خطاهاي خود شود و راه و مقصد خويش را تغيير دهد. ثانيا- خداوند از باب رحمت و محبت، كيفر عمل خطاي مؤمن را در اين دنيا به او مي دهد تا از رسوايي قيامت در امان بماند. بنا بر اين كسي كه گناه مي كند، اهل نماز و روزه نيست ولي گرفتار فقر و فلاكت و مشكلات نيست، به خاطر اين است كه خداوند رحمت و محبت خود را از او برداشته، و او را به حال خود رها كرده، در نتيجه عذاب و رسوايي بعد از مرگش بسيار زياد خواهد بود.
نامه و پاسخ شما نشان دهنده آگاهي و فرهيختگي و پختگي شماست، از اين رو نكاتي را در مورد اهميت و جايگاه نماز در دين، و آثار منفي سبك شمردن آن را بيان مي كنيم، با توجه به روحيه پدرتان هر قسمت را صلاح دانستيد، برايش بخوانيد يا ارسال كنيد.
- اهميت نماز: بر اساس آموزه هاي ديني راه رسيدن به سعادت عبوديت است. نماز كه يكي از واجبات شرعي است، نقش بنيادين در سعادت آدمي دارد. از اين رو در حديث امام صادق(ع) آمده است:« أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ» (1)
نخستين چيزي كه بعد از مرگ از بنده سؤال مي كنند و حساب ميكشند، نماز است. اگر نمازش پذيرفته شد، بقيه كارهاي خير او نيز پذيرفته ميشود. اگر نمازش مردود گشت، ساير اعمال خوب او نيز پذيرفته نيست.
قرآن كريم به صراحت گفته است كه يكي از علل جهنمي شدن، ترك نماز است. آنجا كه مي فرمايد: « ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين ، وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِين» (2)
(در قيامت، بهشتي ها از جهنمي ها مي پرسند،) چه كار كرديد، جهنمي شديد و در آتش افتاديد؟ پاسخ مي دهند : دليلش اين است كه از نمازگزاران نبوديم، و بينوايان را غذا نميداديم، با هرزه گران هرزه گي ميكرديم. روز جزا را دروغ ميشمرديم( بهشت و جهنم را جدي نمي گرفتيم)، تا آن كه مرگ ما در رسيد. ( بنا بر اين كساني كه چنين وضعيتي داشته باشند، راه نجاتي براي آنان نيست، حتي ) شفاعت شفاعتكنندگان (مانند امامامان و پيامبران)نيز به آنان سودي نمي بخشد.
- آثار سبك شمردن نماز: حضرت رسول اكرم(ص) فرمود: «هر كس نماز را سبك بشمارد، دچار پانزده بلا مى شود) .از آن پانزده بلا، شش بلا و مكافات در دنيا و سه گرفتاري هنگام مردن و سه تا در قبر و عالم برزخ و سه مجازات نيز در قيامت خواهد بود:
اما شش بلاي دنيوي:
1- خداوند بركت را از عمر او برميدارد (عمرش كوتاه و بي فايده مي گردد).
2 - بركت را از رزق و روزي او برميدارد (مبتلا به فقر ميشود يا اگر پول دارد،از آن نفع و سودي نخواهد برد، و با داشتن پول دلخوشي نخواهد داشت).
3 - خداوند سيماي صالحان را از چهره او بر ميدارد.
4 – ساير اعمال خوب وي قبول نمي شود و براي ارتفاع درجه او فايده اي ندارد.
5 - دعاي او به آسمان نميرود (پذيرفته نميشود).
6 - اگر نيكوكاران و صالحان عالم(مثل امام زمان عليه السلام) هم در حق او دعا كنند، فايدهاي ندارد.
اما سه بلا وقت مرگ:
7- با ذلت و خواري از دنيا مي رود.
8 - گرسنه ميميرد.
9 - تشنه ميميرد (هنگام مردن چون احساس گرسنگي و تشنگي ميكند، تمام فكر و توجهش به آن است و توجهي به خدا و ياد خدا ندارد، در نتيجه با حالت غفلت ميميرد). اگر از تمام رود هاي دنيا بخورد سيراب نمي شود.
اما سه بلاي قبر:
10 - در قبر، پيوسته فرشته اي او را آزار و شكنجه ميدهد.
11- قبر بر او سخت و ناگوار ميشود و بر او فشار ميآورد.( به عذاب قبر شديد گرفتار مي شود)
12 - دچار ظلمت در قبر ميشود (روح او در قبر دچار فشار و ظلمت ميشود).
سه بلاي قيامت:
13 - در روز قيامت هنگامي كه از قبر به سوي صحراي محشر روانه شود، فرشته اي او را با صورت روي زمين ميكشاند، در حالي كه مردم او را نگاه ميكنند.
14 - از او به سختي حساب ميكشند.
15 - خداوند نظر لطف و مرحمت به او نميكند، در نتيجه دچار عذاب الهي ميشود.(3)
-عوامل زيادي در وسعت رزق يا تنگدستي انسان مؤمن تأثير مي گذارد ، دراينجا فقط به چند نمونه آن اشاره مي كنيم.
پايبندي به نماز اول وقت، (4) هر شب قرآن خواندن، به خصوص تلاوت سوره واقعه و يس(5)، صله ارحام، صدقه و انفاق مال به فقرا و ارائه هر نوع خدمات به نيازمندان.(6) خوش اخلاقي، و با زبان خوش و احترامآميز با ديگران، به ويژه خانواده سخن گفتن،(7) رفق و مدارا و محبت كردن، مخصوصا نيكي و محبت به پدر و مادر.(8) پيوسته با وضو و طهارت بودن،(9) مداومت بر خواندن زيارت عاشورا.(10)
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين قم، سال انتشار 1413ق، ج 1، ص 208.
2. مدثر(74)، آيات 42- 48.
3. محدث نوري، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت، قم 1408 ش، ج 3، ص 23.
4. همان، ج3، ص 148.
5. همان، ج 4، ص 204.
6. شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365، ج 2، ص 121.
7. علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، سال انتشار 1404 ق، ج 75، ص68.
8. همان، ج 100، ص 21.
9. مستدرك الوسايل، ج 3، ص 421.
10. مفاتيح الجنان، فضيلت زيارت عاشورا.
موفق باشید.