با سلام و احترام میخاستم بدونم چرا بعضی جاها قرآن به صراحت نمیگه منظورش چیه آیا علت عدم صراحت رهبری تو بعضی جاها همینه؟ تشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قرآن كتاب خداست و ما مصلحتي كه خدا در اجمال يا صراحت بيان ديده را نمي دانيم و قضاوت صريح در اين مورد سخن غير عالمانه است.
البته مي توان احتمالاتي داد، ولي علت يقيني را فقط خدا و پيامبرش به اذن او مي داند و ديگران را بدان راهي نيست.
البته مبهمات قرآن فراوان است مثلا در داستان هايي كه قرآن ذكر كرده غالبا زمان، مكان، نام افراد و ... ذكر نشده و مبهمند و دليل ابهام هم آن است كه در هدف هدايتي قرآن تاثيري ندارند. مثلا قرآن نام ذوالقرنين را نگفته وزمان بودنش را ذكر نكرده همان گونه كه نام ملكه سبا، نام اصحاب كهف، تعداد آنها و ... را نگفته است. زيرا اين نامها در هدف هدايتي قرآن تاثيري ندارند و ذكر نشدنشان به هدف قرآن از ياد اين واقعه ضربه اي نمي زند. هدف قرآن از ياد اصحاب كهف اين است كه بگويد معاد ممكن است همان گونه كه افرادي بيش از سيصد سال مردند و بعد زنده شدند و اعلام كند كه ظلم و كفر دوام ندارد همچنان كه ظلم وكفر دقيانوسي دوام نداشت و ... از اين روكليت واقعه كافي است ومبهمبودن نام ها ضرري نمي رساند و ذكر نام ها قرآن را از كتاب هدايت به كتاب تاريخ تبديل مي كند.
گاهي ابهام براي اين است كه حكم مختص يك واقعه نشود، بلكه عموم موارد همسان را بگيرد يا مختص فرد نشود، بلكه عموم همفكران و همراهان او را شامل شود مثلا مي فرمايد:
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ (1)
با اين كه گوينده يك نفر است. ولي مبهم وكلي مي فرمايد كه افرادي اين گونه مي گويند تا همه همفكران او را شامل شود.
و دلايل ديگري كه براي اطلاع از آنها مي توانيد به كتب علوم قرآني از جمله اتقان سيوطي مراجعه كنيد.
در مورد عدم صراحت رهبري هم مصالحي مدّ نظر اوست كه خودش مي داند و اگر خودش نگويد يا اشاره نكند، كسي نمي تواند به يقين از آن خبر دهد. زيرا علم به ضماير انسانها مختص خداست و كساني كه خدا به آنان تعليم كرده است. در مورد عدم صراحت رهبر هم مي توان احتمالاتي داد، ولي نمي توان آنها را علت يقيني عدم صراحت شمرد.
پي نوشت ها:
1. منافقون(63) آيه8.
موفق باشید.