چرا زنان از برخی از منصب های اجتماعی مانند قضاوت و مرجعیت تقلید امامت نماز و غیره محرومند؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: ايدئولوژى اسلام، واقع گرايانه است. واقعيت اين است كه زنان و مردان در كتاب خلقت متفاوتند، حتى هويت طبيعي يك تار موى زن و مرد متفاوت است. زنان و مردان هم از نظر امور جسمانى متفاوتند و هم از نظر روانى و عواطف. لازمه تفاوت در آفرينش، تفاوت در مسئوليتها و وظايف است. (1)
دين اسلام به روشني برابري زنان و مردان را به نمايش مي گذارد و سهم آن ها از كمالات انساني را به خوبي برابر بيان مي كند. در آيات متعدد در قابليت رشد و تعالي و تكامل و رسيدن به سعادت ابدي تفاوتي بين زنان و مردان قايل نمي شود، اما تساوي و برابري در حقوق انساني به معني تشابه و همساني همه حقوق و مسئوليت ها و قابليت هاي اجتماعي نيست. بين تشابه و يكسان بودن، با برابري و مساوات تفاوت وجود دارد. همان گونه مسئوليت ها و تكليف و كار كردهاي زن و مرد در خانواده و جامعه و... مشابه هم نيست، حقوق آن ها نيز مشابه نيست، اما مساوات و برابري بايد باشد، به اين معنا كه با توجه به مسئوليت و تكليف و كاركرد، حق مساوي بايد به هر يك داده شود.
اتفاقا در وضعيتي كه شرايط و توانايي هاي دو جنس متفاوت و ناهمگون است، اعطاي مسئوليت هاي مساوي و توقع تكاليف برابر ظلمي آشكار به هر دو طرف است كه اسلام هيچ گاه چنين ظلمي را به زنان و مردان روا نداشته است. اسلام در موارد بسياري تكاليف سخت و دشواري را بر دوش مردان گذاشته كه زنان را از آن معاف داشته است.
تكليف تهيه نيازهاي زندگي خانواده در حد متعارف و كافي، تكليف جهاد و فداكردن جان در موقع لزوم از جمله اموري هستند كه به اقتضاي توانايي هاي جسمي و روحي مرد بر عهده او قرار گرفته اند.
مسئوليت هايي كه در صورت قرار گرفتن اين بار بر عهده زنان يا به درستي محقق نمي شدند و يا سخت ترين فشارها و آسيب ها را بر زنان وارد مي ساختند؛ در عين حال مسئوليت اداره كامل و همه جانبه خانواده و زمينه سازي رشد و پيشرفت افراد خانواده مسئوليت سنگيني است كه به واسطه توانايي هاي ويژه زنان بر عهده آنان نهاده شده است.
نتيجه تفاوت مسئوليت و كارايي ها آن شده كه مزايا و منافع متفاوتي براي زنان و مردان تصوير شود و در قوانين ديني وضعيتي متفاوت براي آنان رقم بخورد؛ كه مساله مرجع تقليد يا قاضي نشدن زنان هم در همين راستا تعريف مي شود.
البته در خصوص اينكه زن نمي تواند مرجع تقليد شود، بايد توجه داشت كه دانشطلبى و فقاهت (اجتهاد) همواره مورد تأكيد اسلام بوده و در اين امر بين زن و مرد تفاوتى نيست. همان گونه كه مردان مىتوانند در دانش امروزى و فقاهت به مقامات عالى برسند، زنان نيز مىتوانند به فقاهت و اجتهاد برسند و اتفاقا زنان برجسته اي در گذشته و امروز به اين مقام رسيده اند.
اما مرجعيت به معناي رياست و زعامت و مديريت جامعه اسلامي است كه حقيقتي بالاتر از اجتهاد و توانايي علمي است و انجام تمام و كمال آن براي زنان دشوار و داراي مشقت هاي بسيار و به علاوه داراي تبعات منفي قابل ملاحظه است.
مرجعيت دينى يك حق نيست كه زنان از آن محروم شدهاند، بلكه تكليف و مسئوليتي است كه خداوند زنان را از اين مسئوليت خطير معاف داشته است. به همين دليل بسيارى از بزرگان فقاهت و اجتهاد حاضر نمىشدند مرجع شوند، چون متوجه دشواري تكلف و مسئوليت اين امر خطير بودند.
آنچه مايه ارزش آدمى است، مرجعيت نيست، بلكه فقاهت و اجتهاد است كه در آن زن و مرد يكسانند. هر كه بخواهد، چه زن و چه مرد مىتواند فقيه بشود. اما مرجعيت از شئون امامت و كارهاى اجرايى است كه با توجه به همه جوانب، از ويژگىهاى مردان است. نهادن اين مسئوليت خطير بر عهده زنان با ماهيت وظايف اصلي زنان در خانواده و با حقيقت توانايي هاي روحي و جسمي ايشان منافات دارد.
در عين حال در اسلام احكام ويژه اي در معاشرتهاى زنان و مردان وجود دارد كه در صورت تصدى زنان به كارهايي مانند مرجعيت، چارهاى جز ناديده گرفتن اين احكام وجود ندارد يا اين كه در عمل اين وظايف به درستي انجام نمي پذيرد. (2)
مساله قضاوت زن نيز مشابه همين مورد است و درهمين راستا قابل درك و تبيين است هرچند در مورد مساله امكان قضاوت زنان اختلافاتي در بين فقها وجود دارد و مباحث گسترده فقهي در اين زمينه مطرح مي باشد.
پىنوشتها:
1. دكتر سيد رضا پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 19، ص 280 - 293.
2. آيه الله جوادي آملي، زن در آينه جمال و جلال، موسسه اسراء، قم، 1377ش، ص 399.
موفق باشید.