درود
خسته نباشید
امیدوارم حالتان خوب باشد
با این شنیده ها و دیده ها تصور میکنم دنیا و زندگی مث یک فیلم تراژدی یا درام است - پروردگار تصمیم می گیرد که موجود متفاوت بسازد بعد به فرشتگان گفت سجده کنید همه سجده کردند بجز ابلیس بعد ابلیس رانده شد بعد پروردگار به آدم و حوا گفت از میوه این درخت نخورید بعد شیطان گولشان زد و خوردند بعد انسان رانده شد در زمین و شیطان هم قسم خورد گولشان بزند در دنیا و.....تاالان....
اگر در قران این گفته نبود فکر می کردم داستانی خنده دار است چرا که من در زندگی ام بسیار منطقی به مسایل می نگرم و اصلا تعصب دینی و مذهبی و عقیدتی ندارم و سعی میکنم آزاد اندیش و همه جانبه نگر باشم به همین دلیل این سوال رو پرسیدم - اگر این سوال را از فردی متعصب می پرسیدم می گفت توبه این چه حرفیه به اینا فکر نکن کاری به اینا نداشته باش تو داری کفر میگی.. اما این کفر نیست و مطمئنم که خدا هم دوست دارد بندش پرسنده و کنجکاو باشند حتی خدا دوست دارد که بندش به بالاترین چیزها هم فکر کند چرا که شاید شما درجه های بندگی رابدانید که اولش طلب کردن است و یکی مونده به آخرش حیت و آخریش فنافی الله انجایی که انسان می گه اناالحق و از خود بی خود میشه.. البته ادمای عادی درک نمی کنن.. خدا و بنده مانند رییس و معاون است و معاون در نبود رییس همه کاره هست و انسان بعنوان اشتر مخلوقات همه کار میتونه بکنه و با این پیشرفت بشر بجایی خواهد رسید که موجودی زنده بسازد و می بینیم برخی افراد که واقعا با یه قدرتی چیزی راغیب میکنند پس فکر به اینا گناه نیست و خدا هم دوست داره بندش فکر بکنه و میگن اگر بنده به اینا فکر کنه دویونه میشه خوب راست میگن چون کسیکه به درجه های حیت و فنافی الله نرسیده باشه نمی تونه درک کنه ودیوانه میشه.
خوب از بحث خارج شدم. امیدوارم از این حرفام خسته کننده براتون نباشه فقط خواستم توضیحی داده باشم.
مشتاقانه منتظر پاسختان هستم
کامیاب باشید
بدرود
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فارغ از مسائل حاشيه اي كه در نامه تان ذكر كرديد و چه بسا نكات قابل تذكري در آن ها وجود داشته باشد؛ در خصوص مساله اصلي پرسشتان بايد عرض كنيم كه اساسا فكر و انديشه ورزي براي كشف حقيقت به دليل نتايج سازنده و ارزشمندي كه به دنبال دارد همواره مورد تاكيد اسلام بوده و خداوند بندگان خود را به اين امر فراخوانده و تاكيد كرده است كه همه سخن ها را شنيده و بعد به مدد انديشه بشري بهرتين و درست ترين را برگزينند:
« الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب(1) [ بندگان من] همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.»
به علاوه نفس تفكر و انديشه در بنيادي ترين مسائل مانند خداوند و صفات و او و هدف خلقت و ماهيت آفرينش كائنات و ... از بالاترين عبادات و با ارزش تر از بسياري از عبادت هاي ديني برشمرده شده است (2) در نتيجه تخطئه و نفي تفكر و انديشه ورزي بي معناست، هر چند معتقديم اين امر بخصوص در موضوعات مهم و مبنائي بايد دربستر صحيح خود و در شرائط دسترسي به كارشناسان خبره انجام بگيرد تا به نتايج مطلوب منتهي گردد.
اما در مورد داستان خلقت دقيقا متوجه نشديم كه مشكل شما چيست، بالاخره اگر آفرينشي وجود داشته باشد، بايد براي جزئيات آن هم حوادث و رخدادهايي رقم خورده باشد و اگر در پس قرن ها از ان ياد شود، صورت داستان وار به خود خواهد گرفت، حال چه اين داستان را يك داستان تراژيك ببينيم يا درام، آنچه مهم است آن است كه بدانيم اين داستان در حوزه داستان هاي رئاليستي تعريف شود و از اساس يك فيلم نامه تخيلي و صرفا اسطوره اي نباشد.
جزئيات داستان خلقت و ماجراي ابليس و ... در اكثر اديان توحيدي روايت شده و جزئيات اين امر هم نشان نمي دهد كه اين واقعه اسطوره اي و كاملا تخيلي باشد، در نتيجه مي توان به مدد عقل و شواهد گوناگون نقلي و تاريخي درستي اصل اين ماجرا را پذيرفت و به مقتضاي جزئيات ان مسير پيش رو در زندگي را سامان داد. اتفاقا همين داستان با همين جزئيات به راحتي مي توان ساختار اساسي و شالوده زندگي انسان را رقم بزند.
به عنوان مثال وقتي خداوند داستان فريب آدم از ابليس را مطرح كرده به انسان هاي ديگر گوشزد مي كند:
« يا بَني آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّة (3) اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد.»
پس اين داستان نه تنها خنده دار و اسطوره اي نيست، بلكه كاملا قابل انطباق بر زندگي نسل هاي كنوني بشر بوده و مي تواند علاوه بر تبيين حوادث مهم گذشته براي آينده هم تذكر دهنده و البته نويد بخش باشد.
پي نوشت ها:
1. زمر (39) آيه 18.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه ق، ج 68، ص 320-328.
3. اعراف (7) آيه 27.
موفق باشید.