برهانهای خدا شناسی و برهانها و دلایل اثبات و جود خداوند چیست ؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: براي شناختن خداوند راه هاي فراوان و گوناگون وجود دارد. در اين ميان تنها برخي از آن ها رويكرد مفهومي دارد.
در باب اثبات وجود خداوند براهين و دلايل فرامفهومي وجود دارد كه از طريق حقايق عيني و متن هستي به اثبات وجود مبدا متعالي پي برده مي‌شود يا از طريق شهود قلبي به وجود حقيقت متعالي اذعان مي‌شود و آن براهين خاستگاه وحياني دارد. نقش نخبگان در طرح و تحليل آن براهين در واقع از باب كشف و تبيين عقلاني برهان است و نه ابداع آن. به عنون مثال برهان صديقين نمونه كامل اين سنخ از براهين است.
حكيم و عارف نكته آموز معاصر امام خميني در اين باره نكته‌اي شنيدني دارد:
« بدان كه اول تفكر در حق و اسما و صفات و كمالات اوست و نتيجه آن علم به وجود حق و انواع تجليات اوست و اين نقشه تجليات قلوب صديقين است و از اين جهت آن را برهان صديقين گويند، زيرا كه صديقين از مشاهده ذات، شهود اسما و صفات نماينده و آنگاه در آينه اسما، اعيان و مظاهر را شهود كنند، و اين كه اين را برهان صديقين گويند، براي آن است كه اگر صديقي بخواهد مشاهدات خود را به صورت برهان درآورد و آنچه ذوقا و شهودا يافته، به قالب الفاظ بريزد، اين چنين شود و به صورت برهان بازگو گردد، وگرنه معارفي كه نصيب صديقين مي‌شود، از سنخ براهين در قالب و مفاهيم نيست. تا قلب در حجاب برهان است، به اول مرتبه صديقين نرسيده است و چون از حجاب علم و برهان بيرون رود، بي‌ واسطه برهان بلكه بي واسطه موجودي در آخر كار و منتهاي سلوك به مشاهده جمال جميل مطلق نايل شود.»(1)
حكماي مسلمان با استناد به فراز برخي آيات ‌(2) معتقدند كه انسان‌هاي رباني، هستي و عالم وجود را با ديد حقيقت مي‌نگرند و از آن پي مي‌برند كه وجود، مبدا همه چيز است. از اين طريق مي‌فهمند كه وجود به حسب اصل حقيقت خود واجب الوجود است . از اين رهگذر به شناخت ذات، صفات، اسما و افعال و آثار الهي نايل مي‌شوند. (3)
پس يكي از بهترين براهين خدا شناسي برهان صديقن است كه در قالب برهان با رويكرد عقلي بازگو و تحليل شده و حقيقت عيني است. گرچه برهان صديقين با رويكردهاي مختلف و متعدد بيان شده، ولي تبيين آن با رويكرد حكمت صدرائي و مبناي اصالت وجود قرار ذيل است: صدر المتاهلين معتقد است كساني كه در مسير شناخت حق تعالي حركت مي‌كنند، در ابتدا به هستي مي‌نگرند و از اين رهگذر در مي‌يابند كه وجود اصيل است . همه اشيا به وسيله هستي تحقق و تاصل پيدا مي‌كند، وقتي كه حقيقت هستي را با اين دقت شناختند، آن گاه مي‌بينند كه حقيقت هستي ذاتا ضروري و واجب الوجود است .تنها در صورتي كه هستي تنزل نمايد، امكان، نياز، معلول بودن و امثال آن به هستي ملحق مي‌شود و گرنه حقيقت هستي محض، بدون نقص و واجب الوجود است، در مرحله بعد ..... به لازمه وجوب كه فوق تمام بودن و غناي ذاتي است، و لازمه امكان كه نقصان و فقر وجودي است، به اين نتيجه مي‌رسند كه واجب تعالي در ذات و صفات شريك ندارد و از اين طريق به شناخت توحيد ذاتي و صفاتي مي‌رسند. آن گاه با چگونگي آثار و افعال حق تعالي آشنا مي‌شوند. (4) با توجه به اين بيان نقش اصالت وجود در تقرير درست و دقيق اين برهان به خوبي مشخص مي‌شود، زيرا بر اساس اصالت وجود حقيقت هستي، عين موجوديت است و عدم و نيستي را ذاتا از خود طرد مي‌كند.
از سوي ديگر، حقيقت هستي در ذات خود و در موجوديت و واقعيت داشتن خود به هيچ شرط و قيدي وابسته نيست، بدين معنا كه هستي چون هستي است موجود است و هيچ ملاك و مناطه بيرون از هستي و فرض و وجود شي‌اي ديگر نقش و دخالتي در موجود بودن هستي ندارد، از طرف ديگر كمال، عظمت، جلال، غناي ذاتي، استقلال، نامتناهي بودن، وجوب و امثال آن كه در مقابل نقص، محدوديت، نياز، امكان و مانند آن است، همه از خود هستي بر مي‌خيزد و حقيقتي فراتر از هستي ندارد، بلكه عين هستي است، بنابراين چون هستي در ذات خود مشروط و مقيد به چيزي نيست و مساوي با استقلال و كمال است، ضرورت ذاتي و ازلي دارد، و اين همان حقيقتي است كه برهان صديقين در صدد ارائه آن است، بنابراين از رهگذر اين تحليل، نقش اصالت وجود در تقرير كامل‌تر برهان صديقين به خوبي روشن مي‌شود، با توجه بدين حقيقت است كه برخي صاحب‌نظران تصريح كرده: اصالت وجود عقل ما را مستقيما به ذات حق رهبري مي‌كند، نه چيز ديگر. (5) تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد. (6)
گفتني است گرچه برخي براهين فلسفي نظير برهان وجوب و امكان ممكن است نقد پذير باشد و آن را كسي نپذيرد، ولي وجود خداي متعال هرگز انكارپذير نيست. از اين رو در كلام نوراني امير مومنان (ع) آمده:
«دلت عليه اعلام الظهور و امتنع علي عين البصير، فلا عين من لم يره تنكره و لا قلب من اثبته يبصره.... فهو الذي تشهد له اعلام الوجود علي اقرار قلب ذي الجحود؛ (7) نشانه‌هاي آشكاري در سراسر هستي بر وجود او شهادت مي‌دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمي‌گردد، نه چشم كسي كه او را نديده مي‌تواند انكارش كند. نه قلبي كه او را شناخت مي‌تواند مشاهده‌اش نمايند. پس اوست كه همه نشانه‌هاي هستي بر وجود او گواهي مي‌دهند. دل هاي منكران را به قرار به وجودش واداشته است.
بنابراين وجود خداوند و دلايل و شواهد آن نظير چراغ قرمز و سبز كه بر سر چهار راه ‌ها نصب شده، قراردادي نيست تا كسي آن را هر گونه كه خواست تغيير دهد، بلكه با حقيقت عيني و وجود انسان مرتبط است كه انكار آن امكان پذير نيست. از اين رو گفته شده: راه ساده خداشناسي، تامل در نشانه‌هاي خدا در جهان و به تعبير قرآن كريم، تفكر در آيات الهي است، گويي هر يك از پديده‌هاي جهان در زمين و آسمان و در وجود انسان، نشاني از مقصود و مطلوب آشنا دارند. عقربه دل را به سوي مركز هستي كه هميشه و در همه جا حضور دارد، هدايت مي‌كند. (8)
پي‌نوشت‌ها:
1. امام خميني، چهل حديث، نشر موسسه تنظيم آثار امام، 1378 ش، ص192.
2.فصلت (41) آيه 52.
3. صادقي، نتايج كلامي حكمت صدرايي، نشر بوستان كتاب، قم 1388 ش، ص 61.
4. صدرا، اسفار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت،1416ق، ج 6، ص 14.
5. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، نشر صدرا، 1375 ش، ج 11، ص 1379.
6. صادقي، نتايج كلامي حكمت صدرايي، نشر بوستان كتاب، قم، 1388ش.
7. نهج البلاغه، نشر موسسه امير المومنين، قم 1375ش ، خطبه 49.
8. محمد سعيدي مهر، آموزش عقايد، نشر بين الملل، 1381 ش، ص 51.
موفق باشید.