سلام
چند سوال در مورد خودکشی دارم:
1:شنیدم خودکشی گناه است.ایا واقعیت دارد؟؟؟؟بر اساس چه سند و مدرکی؟
2:ایا وضعیت روح کسانی که خودکشی کرده اند در عالم برزخ به حالت معلق است و روح انان اذیت میشود؟؟؟
3:ایا با خواندن ذکر یا قران یا ختومات یا دعا کردن، روح اینگونه افراد مورد امرزش قرار میگیرد؟؟؟؟؟؟؟
4:ایافاتحه یا دعا یا قران یا ذکر و... که برای اموات میخوانیم چه کسانی که به مرگ طبیعی مرده اند و چه کسانی که خود کشی کرده اند حاتما به روحشان میرسد و انان متوجه میشوند چه کسی برایشان فاتحه و....خوانده است؟
5:من برای دوستم و برای اشخاص غریبه فاتحه یا ذکر یا ... برای شادی روحشان میخوانم.ایا وقتی من هم مردم ،انهایی که برایشان فاتحه یا قران یادیگر موارد را خوانده ام مشاهده میکنم؟؟؟؟؟؟؟یعنی انها را میبینم؟و ایا انها میگویند که فلان روز برای من دعا کردی یا فلان کار را انجام دادی؟؟؟؟؟؟؟
6:قبلا از مرگ میترسیدم چون از اعمالم رس داشتم اما الان من از مرگ نمیترسم چون حق است.اما شاید از تاریکی یا چیزهای کوچک کمی بترسم.به نظر شما من مشکلی دارم؟؟؟؟؟؟؟
خواهشا" پاسخ درست و دقیق همراه با ایناد معتبر به من بدهید چون برایم اهمیت زیادی دارد.

پرسش: خودكشي و مرگ طبيعي
سلام چند سوال در مورد خودكشي دارم:
1: شنيدم خودكشي گناه است.ايا واقعيت دارد؟؟؟؟بر اساس چه سند و مدركي؟ آيا وضعيت روح كساني كه خودكشي كرده اند در عالم برزخ به حالت معلق است و روح انان اذيت ميشود؟؟؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود: جواب همه آنچه در باره خود كشي در پرسش آمده مثبت است بدين بيان كه:
خودكشي از گناهان كبيره است و تنها گناهي است كه هيچ گاه فرصت توبه و جبران ندارد.
اما در باره دليل و سند ناپسند وگناه بودن آن بايد گفت:
از ديدگاه اسلام، مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است؛ اوست كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است.
از جمله اين موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين خودكشي و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است.
خدا انسان را از اين امر برحذر داشته، مى‏فرمايد:
«آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد، گويا همه مردم را كشته است». مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، از اين‏رو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه است.(1)
، از آن جا كه خداوند، خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هيچ كسى نه حق كشتن خود ويا ديگرى را ندارد. اين بدان جهت است كه از ديدگاه اسلام و همه مكاتب الهى، حيات، موهبتى الهى و حق خدادادى است.
از اين‏رو هرگاه اين حق وسيله‏ا ى براى قتل نفوس ديگر يا باعث فساد در جامعه و برهم زدن نظم شايسته حاكم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآيند، اين حق به نفع ديگران سلب مى‏شود.(2)
بنابراين در نگرش الهى،«حق حيات»، عطاى الهى است بايد در حفظ آن مراقب بود؛ چه اين كه «حيات» فقط «حق» افراد نيست بلكه حفظ آن، «تكليف» آنان نيز مى‏باشد.
وهم چنين مالك اصلى اين حق، خداوند متعال است و در مواردى كه، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مى‏شود (مانند حكم قصاص، رجم يا اعدام كه خشونت‏هاى قانونى مى‏باشند).
هم او كه «حيات» را داده است مى‏گويد: در اين موارد «بايد سلب نمود».
با توجه به تحليل مذكور به يك آيه درباره حرمت شديد «خودكشى» اشاره مى‏شود:
خداوند مى‏فرمايد:
« خود را مكشيد زيرا خداوند به شما مهربان است. هر كس چنين كارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مى‏اندازيم».(3)
بنا بر اين خودكشي امري ناپسند، مردود و زشت است. انسان عاقل حتي در بدترين وضع، با جان خود معامله نمي‌كند و آن را به بازي نمي‌گيرد، بلكه با صبر و متانت و توكل به خدا از چنين مهلكه ايي مي‌گريزد.
نداشتن هدف، تضعيف پايه‌هاي اعتقادي،‌ ناكامي و شكست در رسيدن به بعضي از خواسته ها، از دست دادن انگيزه، افسردگي بيش از حدّ و مزمن، نبود اميد و توقعات بيش از حدّ، از عوامل جدّي زمينه ساز براي خودكشي است.
انسان‌هاي ضعيف النفس خودكشي را راه چاره مي‌دانند؛ اينان دنيا را براي خود، مكاني دائمي مي‌پندارند و در صورت ناكامي و بروز مشكل، همه چيز را تمام شده پنداشته و براي فرار از آن به خودكشي روي مي‌آورند.
اما آنها از اين نكته غافلند كه بعد از خودكشي در پيشگاه خدا با گناهي بزرگ و غير قابل بخشش حاضر و به عذابي بزرگ دچار مي‌شوند و راه هرگونه بازگشت و جبران را به روي خود بسته مي‌بينند.
قتل نفس از گناهان كبيره است و فرقي بين كشتن خود يا ديگري نيست! كسي كه انتحار(خودكشي )مي كند، تمام عقوبت هايي كه بر قتل نفس مترتب مي شود، براي او هم هست.
امام صادق (ع) با استناد به همين آيه مي فرمايد :
هر كس عمدا خودكشي كند، براي هميشه در آتش جهنم عذاب خواهد شد.(4)
افزون بر اين، امام باقر (ع) نيز فرموده اند:
مؤمن به هر بلايي مبتلا مي شود و با هر نوعي مرگ مي ميرد، ولي خودكشي نمي كند.( 5)
تقويت ايمان و باورهاي ديني و مطالعه در مورد قيامت و معاد مي‌تواند در جلوگيري از پوچي گرايي و تصميم‌هاي غلط، مؤثر باشد.
پي‌نوشت‌ها:
1. مايده (5) آيه 32.
2. ر. ك: همان، آيه 32 و 33 و بقره (2) آيه 178 و 179 و217.
3. نساء (4) آيه 29 و 30.
4. حر عاملي، وسايل الشيعه، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت،1412 ق،ج 19، ص 13، ح 2 و 3.
5. همان.
پرسش: - ايا با خواندن ذكر يا قران يا ختومات يا دعا كردن، روح اينگونه افراد مورد امرزش قرار ميگيرد ؟؟؟؟؟؟؟ ايافاتحه يا دعا يا قران يا ذكر و... كه براي اموات ميخوانيم چه كساني كه به مرگ طبيعي مرده اند و چه كساني كه خود كشي كرده اند حتما به روحشان ميرسد و انان متو
- ايا با خواندن ذكر يا قران يا ختومات يا دعا كردن، روح اينگونه افراد مورد امرزش قرار ميگيرد ؟؟؟؟؟؟؟ ايافاتحه يا دعا يا قران يا ذكر و... كه براي اموات ميخوانيم چه كساني كه به مرگ طبيعي مرده اند و چه كساني كه خود كشي كرده اند حتما به روحشان ميرسد و انان متوجه ميشوند چه كسي برايشان فاتحه و....خوانده است؟
من براي دوستم و براي اشخاص غريبه فاتحه يا ذكر يا ... براي شادي روحشان ميخوانم.ايا وقتي من هم مردم ،انهايي كه برايشان فاتحه يا قران ياديگر موارد را خوانده ام مشاهده ميكنم؟؟؟؟؟؟؟يعني انها را ميبينم؟و ايا انها ميگويند كه فلان روز براي من دعا كردي يا فلان كار را انجام دادي؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: جزئيات اين گونه مسايل به طور صد در صدي براي كسي روشن نيست، ولي از روايات به دست مي‌آيد اموات از حضور بر سر قبرشان و دعا و قرائت خشنود و شادمان مي‌گردند و روح آن ها از اين امور آگاه مي‌گردد. به امام صادق(ع) عرض شد:
الموتي تزورهم؟ قال: نعم، قلت: فيعلمون بنا اذا اتيناهم؟ قال: اي والله انهم ليعلمون بكم و يفرحون بكم و يستانسون اليكم؛ (1) آيا به سراغ مرده‌ها مي‌ رويد؟ حضرت فرمود: بلي، گفتم: آيا آنان از رفتن ما مطلع مي‌شوند؟ فرمود: بلي قسم به خداي متعال آن ها رفتن شما را مي‌دانند. با حضور شما مسرور مي‌شوند. با شما انس مي‌گيرند.
قرائت قرآن كريم بر سر قبر مؤمن در همه ايام به خصوص شب اول قبر مفيد و براي مرده نجات‌بخش و مؤثر است. در روايات در اين خصوص بسيار سفارش شده است، به خصوص تلاوت سوره قدر، سوره يس و آية الكرسي، آيه21) به آن صورت كه در پرسش آمده كه دو نفر سر قبر تا صبح حاضر باشد و قرآن تلاوت كنند، در روايات چيزي نيامده، ولي دعا و تلاوت قرآن بر سر قبر در روايات توصيه شده است. در روايتي آمده:
«كسي كه قبر برادر مؤمن خود را زيارت كند و دست خود را بر آن بگذارد و سورة قدر را هفت بار تلاوت كند، خداوند در قيامت او را از وحشت حفظ مي‌كند». (3)
در روايت ديگر آمده:
«هرگاه مؤمن آية الكرسي را تلاوت كند و ثواب آن را براي اهل قبور هديه نمايد، خداوند براي هر حرفي از آن آيه فرشته‌اي را مأمور مي‌كند كه براي او تا روز قيامت تسبيح بگويد». (4)
و در روايتي آمده رسول خدا(ص) فرمود: «حضرت عيسي(ع) از كنار قبري عبور كرد، ديد كه صاحب قبر را عذاب مي كنند، سپس در سال آينده از كنار همان قبر عبور نمود، ديد كه خبري از عذاب نيست، گفت: بار پروردگارا! سال قبل كه از اين جا عبور كردم، ديدم صاحب قبر معذّب است و در اين سال ديدم عذاب از او برداشته شده، خدا خطاب به عيسي فرمود: اي روح الله! از اين مرد فرزندي به مقام بلوغ رسيده، فرزند صالح و نيكو كرداري است، راهي را براي مردم استوار و هموار نمود و يتيمي را مسكن و مأوي داد، پس من به بركت عمل فرزندش از گناه او درگذشتم(5) و در مجموع كار خير به نيت اموات بسيار مفيد وموثر است وآنها نيز از اين كار آگاه وشادمان مي شند.
پي‌نوشت‌ها:
1. حر عاملي، وسايل الشيعه،نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، 1412 ق، ج 2، ص 878.
2. همان، ص 862.
3. همان، ص 881.
4. همان، ص 862.
5. مجلسي، بحار نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، 1403 ق، ج 2، ص 123 و نيز محمد حسيني طهراني، معاد شناسي، نشر حكمت، قم 1403ق. ج3، ص 225.
پرسش: ترس
- قبلا از مرگ ميترسيدم چون از اعمالم ترس داشتم اما الان من از مرگ نميترسم چون حق است.اما شايد از تاريكي يا چيزهاي كوچك كمي بترسم.به نظر شما من مشكلي دارم؟؟؟؟؟؟؟
خواهشا" پاسخ درست و دقيق همراه با ايناد معتبر به من بدهيد چون برايم اهميت زيادي دارد.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به طور كلي ترس، واكنشي است نسبت به يك خطر (خيالي يا واقعي)، ناراحتي يا تهديد بيروني كه تعادل دروني انسان را به مخاطره مي‌اندازد و با ايجاد حالت احتياط، گريز و يا اجتناب از فرد در مقابل خطرها حمايت مي‌كند.
در وجود انسان دو نوع ترس نهفته است: «ترس معقول يا بهنجار» و آن ترسى است كه در آن احتمال وقوع يك خطر واقعى وجود داشته باشد. ترس بهنجار نه تنها مشكل آفرين نيست بلكه، هشداري براي فرد است تا از خطرات و آسيب‌هاي احتمالي مصون بماند و در حقيقت، نبودش نشانه ناهنجاري است. در اين ترس، هيچ گونه سرزنشى متوجه شخص نيست؛ بلكه از اين جهت كه از يك امر خطرناك ترسيده و از آن پرهيز نموده است مورد تأييد ديگران است. براى مثال، اگر كسى از ترس مواجهه با يك حيوان درنده‌ي خطرناك، از رفتن به بيابان و يا جنگل خوددارى كند، هيچ كس او را بابت اين ترس سرزنش نمى‏كند؛ بلكه اگر او به اين ترس خود اعتنا نكند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار مى‏گيرد. در مقابل، «ترس موهوم يا نابهنجار» قرار دارد؛ يعنى، خطر واقعى انسان را تهديد نمى‏كند؛ ولى توهمات او به گونه‏اى است كه خود را مواجه با خطر مى‏بيند؛ مانند شخصى كه از تاريكى مى‏ترسد و گمان مى‏كند خطرى او را تهديد مى‏كند! در حالى كه مى‏داند در آن مكان تاريك، چيز خطرناكى وجود ندارد. اين ترس موهوم كه بدون دليل ايجاد مي‌شود چيز خوبى نيست و انسان بايد آن را از خود دور كند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگى داشته باشد. (1)
به هر حال، ترس نابهنجار اگر بيش از حدّ آزار دهنده گردد تا جايي كه فعاليت‌هاي فردي و اجتماعي را هم تحت تأثير قرار دهد در اين صورت، جنبه‌ي مرضي پيدا مي‌كند و فرد بايد بكوشد تا از اين مشكل رهايي يابد. ترس نابهنجار معمولاً غيرواقعي است و اكثر افراد از آن نمي‌هراسند.
در اين كه علت يا عوامل چنين ترسي چيست؟ فرضيه‌هاي متعددي ذكر شده كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم:
1. تنبيه‌هاي غلط در دوران كودكي؛
2. الگوگيري در كودكي؛
3. شرطي شدن؛ فرد از موقعيتي كه در آن، خطر يا تهديدي مشاهده نموده ترسيده و چون در هنگام خطر، تنها بوده از آن پس از تنهايي مي‌ترسد.
4. عوامل عاطفي و رواني؛ فردي كه در خانواده يا مدرسه و يا اجتماع هويت خاصي ندارد وكسي برايش احترامي قائل نيست و مرتب سرزنش مي شود، حالت افت شخصيت، عقده حقارت و كمبود شخصيت در او به وجود مي آيد و به تدريج قدرت شجاعت و شهامت از او سلب مي شود و فردي زبون و ترسو مي گردد.
5. مشكلات جسمي؛ فردي كه از لحاظ جسماني دچار ضعف و مشكل مي باشد به دليل عدم توانايي مقابله با خطرات، دچار ترس مي شود.
6. جهل و ناداني؛ بشر به علت جهل و به دليل نيافتن راه حل منطقى، از بسيارى عوامل ناشناخته‌ي زيستى دچار ترس و هراس مي‌شود.
7. ژنتيك؛ اگر پدر يا مادري ترسو باشند، احتمال اين كه فرزند آن‌ها نيز ترسو شود، وجود دارد.
راهكارهاي مقابله با ترس‌هاي نابهنجار:
اولين روش براي غلبه بر ترس «تصحيح باورهاي نامناسب» است. ترس زائيده باورهاي نامناسب ذهن ماست. انسان، خيال‌پرداز ماهري است و مي‌تواند براي خود، جهاني پر از رنج و محنت و ترس و فشار بيافريند. مي‌تواند همه چيز را ترسناك ديده، موقعيت ناآشنا را خطرناك جلوه داده و همواره انتظار بدترين‌ها را داشته باشد. ترس از تاريكي هم مي‌تواند محصول خيال‌پردازي ذهن خود ما باشد.
چنين باورهاي نهفته اي دامنه تجربيات ما را محدود مي‌كند. مي‌توانيم با تصحيح اين باورها ذهن خود را به طرف مثبت انديشي معطوف كرده و هر موقعيت را خوب و بهتر ديده جنبه‌هاي مثبت را در نظر بگيريم. با خود فكر كنيد كه چرا از تاريكي مي‌ترسيد؟ آيا دليل قانع كننده اي براي آن وجود دارد آيا بر اين باوريد كه در تاريكي به شما آسيب خواهد رسيد. اگر دليل قانع كننده اي نيافتيد پس لزومي ندارد كه از تاريكي بترسيد هر چه قدر اين باورهاي نامناسب بيشتر تصحيح شود و هر چه شناخت شما از موقعيت‌ها بيشتر شود بهتر مي‌توانيد بر ترس خود غلبه كنيد.
دومين روش، «حسّاسيّت زدائي منظم» است. حساسيت زدايي به شما كمك مي‌كند كه در موقعيت‌هايي كه احساس ترس و اضطراب مي‌كنيد، آرام باشيد. معمولاً ما از موقعيت‌هايي كه ما را نگران مي‌كند دوري مي‌كنيم و وقتي به آن موقعيت‌ها فكر مي‌كنيم احساس نگراني مي‌كنيم. با استفاده از شيوه‌ي حساسيت زدايي شما قادر به فكر كردن در مورد موقعيت نگران كننده (موقعيت هدف)، بدون ترس و اضطراب و در آرامش كامل خواهيد بود. بعد از اين كه شما قادر به تصور موقعيت هدف در آرامش كامل بوديد، اضطراب و ترس شما در محيط واقعي كاهش مي‌يابد و احساس راحتي مي‌كنيد. البته اين روش مستلزم صبر و حوصله و نياز به تمرين زير نظر روانشناس دارد.
سومين روش، روش غرفه سازي است. در اين روش افراد را وادار مي‌كنند تا با موقعيت‌هايي كه از آن مي‌ترسند روبرو شوند. روانشناسان رفتاري نگر بر اين باورند كه هر چه قدر فرد با آن موقعيت بيشتر مواجه شود كمتر از آن خواهد ترسيد.
چهارمين روش «روش الگوبرداري» است. در اين روش از دوستاني كه از تاريكي و يا تنهايي نمي‌هراسند بهره بجوييد و از آنها بخواهيد در همان موقعيتي كه شما از آن مي‌ترسيد قرار بگيرند. خواهيد ديد كه آنها بدون ترس به تنهايي در آن موقعيت قرار مي‌گيرند. با ديدن اين صحنه در شما نيز جرأت ايجاد مي‌شود و با خود مي‌گوييد اگر من هم در آن موقعيت قرار گيرم با هيچ مشكلي مواجه نخواهم شد. به اعتقاد روان شاسان، قرار گرفتن در گروهي از افراد قوي، مشوق و الهام دهنده، به طرز حيرت آوري نيرودهنده است. در مقابل دوستي و معاشرات با افراد ترسو انسان را ضعيف و ترسو خواهد كرد.
روش پنجم «اعتماد و توكل بر يگانه قدرت مطلق» يعني خداوند است. شايد يكي از دلايل ترس از تاريكي، ترس از آينده‌ي مبهم و پيش بيني نشده است. ما از تاريكي مي‌ترسيم چون احتمال مي‌دهيم مورد تهاجم قرار گيريم يا دچار حادثه شويم و... . گاهي دليل آن خيال‌بافي و ديدن فيلم‌هاي ترسناك است، امّا اگر واقعاً ايمان داشته باشيم كه موجودي مافوق موجودات از ما حمايت و حفاظت مي‌كند كه همه چيز تحت قدرت اوست، مرگ و زندگي در دست اوست ديگر از هيچ چيز و هيچ كس و هيچ موقعيتي نخواهيم ترسيد. هرچه قدر رابطه با خداوند قوي تر باشد ترس از غير او كمتر خواهد بود.
مي توان در اين نوع ترس، به سفارش امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد ورود به مكان‌هاي ترسناك عمل كنيد كه فرمود: «هنگامي كه داخل مكاني خوفناك مي‌شوي اين آيه را به بخوان: رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً و اگر ترسيدي آيت الكرسي را بخوان.» (2)
اگر با اين راهكارها ترس‌هاي‌تان برطرف نشد در اين صورت، مي‌توانيد به روانپزشكان و روانشناسان باتجربه مراجعه كنيد و از درمان‌هاي دارويي و نظائر آن استفاده كنيد.

پي‌نوشت‌ها:
1. كاپلان سادووك، خلاصه روانپزشكى، ترجمه‌ي: نصرت اللَّه پورافكارى.
2. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج11؛ ص399، قم‏: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1409ق‏.

موفق باشید.