آيا خسته شدن از زندگي و آرزوي مرگ داشتن گناه است
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نعمت وجود و هستي و زندگي در اين جهان از نعمتهاي بزرگ الهي است. كسي كه آرزوي مرگ ميكند، گويا اين نعمت بزرگ را كفران كرده و آن را ناديده ميانگارد.
با توجّه به اينكه خداوند انسان را به اين جهان آورده، بايد هر چه بيش تر از فرصت استفاده كند و بهترين بهره برداري را از زندگي اين جهان داشته باشد. بهرهاي كه همراه با كمال انساني و تقرّب به خدا باشد و سبب نجات در آخرت شود.
آري در برخي از مواقع لازم است انسان آرزوي مرگ كند و آن زماني است كه نميتواند خود را از معصيّت خدا باز دارد و براي ترك گناه راهي جز مرگ ندارد. ولي در غير اين صورت لازم است از خداوند عمري با بركت بخواهد. عمري كه سراسر آن در راه عبادت خدا و اطاعت او صرف گردد. البته به ياد مرگ بودن عامل بسيار مهمي در جلوگيري از معاصي و گناهان است.
آرزوي مرگ كردن گناه ندارد، اما از مكروهات است؛(1)
رسول خدا(ص) فرمود: «لا يتمنّينّ أحدكم الموت لضرّ أصابه، فإن كان لابدّ فاعلا فليقل: اللّهمّ أحينى ما كانت الحياة خيرا لى و توفّنى إذا كانت الوفاة خيرا لى؛ كسى از شما براى خاطر آسيبى كه به او مىرسد، آرزوى مرگ نكند، اگر به انجام آن ناچار گشت، بايد بگويد: پروردگارا، اگر زندگانى براى من بهتر است، زندهام بدار، و اگر وفات براى من بهتر است، مرا بميران».(2)
پس سزاوار و نيكو است كه شخص بگويد: «... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ الْغَيْبَ وَ قُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ أَنْ تُحْيِيَنِي مَا كَانَتِ الْحَيَاةُ خَيْراً لِي وَ أَنْ تَتَوَفَّانِي إِذَا كَانَتِ الْوَفَاةُ خَيْراً لِي.(3)
در روايت وارد شده، رسول خدا(ص) به عيادت بيماري رفت، بيمار از درد ميناليد، وي در آن حال آرزوي مرگ كرد. پيامبر فرمود: «آرزوي مرگ نكن، زيرا اگر نيكوكار باشي، بر نيكيات افزوده ميگردد. اگر بدكار باشي، تأخير مرگ تو را فرصتي ميباشد كه از حق داران خود رضايت طلبي، پس هيچگاه آرزوي مرگ مكن».(4)
بسياري از شهداي ما در جنگ تحميلي از خدا درخواست شهادت داشتند. مي خواستند به حياتي برتر و جهاني بهتر بروند و در آغوش رحمت الهي قرار گيرند و به اين سعادت هم رسيدند. اولياي الهي هم به دليل اشتياق ديدار خدا يا به دليل فشارهاي زيادي كه در دنيا بر آن ها وارد مي شده يا مي شود، گاهي چنين درخواستي را از خداوند دارند؛ بنابراين، درخواست رحلت و كوچ از دنيا اشكال ندارد، ولي در اين باره بايد به دو نكته توجه نمود:
اول: زندگي در دنيا شيرين است، خيلي از افراد بوده اند كه از خدا تقاضاي مرگ كرده اند، ولي وقتي خدا دعاي آن ها را مورد اجابت قرار داده و در آستانه مرگ قرار گرفته اند، يك دفعه پشيمان شده اند، اما ديگر دير بوده است. مبادا ما هم يكي از آن افراد باشيم!
دوم: اين در خواست از روي ذلت و خواري نباشد. احساس نكنيم كه به بن بست رسيده ايم و هيچ راهي براي زندگي خوب در دنيا براي مان وجود ندارد؛ زيرا انسان خيلي قوي تر از اوضاع حاكم است. مي تواند با توكل بر خدا و تكيه بر نيروي الهي دروني اش، بر همه اوضاع نا مناسب غلبه كند؛ البته آن چه بسيار ضروري است و نقش مهمي دارد، مشورت و كمك گرفتن از افراد دانا و خوب است. تجربه نشان داده كه انسان وقتي در مشكلاتي قرار مي گيرد، فكر مي كند كه ديگر هيچ راه حلي برايش نيست، در حالي كه چنين نيست. با كمك گرفتن از خدا و مشورت با ديگران مي تواند مشكلات را حل كند.
پينوشتها:
1. طباطبايي، سيد محمد كاظم، العروة الوثقي، قم، نشر اسلامي، ج 2، ص 22، فصل لا يحرم كراهة الموت.
2. بهاء الدين خرمشاهى- مسعود انصارى، پيام پيامبر، منفرد، تهران،1376 ش، ص 368.
3. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت، 1411ق، ج2، ص 507.
4. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1409 ق، ج 2، ص 449.
موفق باشید.