با سلام و خداقوت. لطفا به چند سوال زیر پاسخ دهید:
1. آیا ضرورت انجام کارها توسط خداوند، به معنای تعیین تکلیف برای اوست؟
2. آیا حسن و قبح اخلاقی بر امر و نهی شرعی استوار است؟چگونه؟
3.علت تحقق معجزه چیست؟(طبق رابطه ی علت و معلول)
4. تعریف جدید وحی در غرب چیست و چرا این تعریف از دیدگاه اسلام پذیرفته نیست؟
5.ارتباط وحی و معجزه با قاعده ی حکم الامثال چگونه است؟
6. چرا پیشرفت علم موجب تجدید نبوت نگردیده است؟
پرسش: معارف اسلامي
با سلام و خداقوت. لطفا به چند سوال زير پاسخ دهيد:
1. آيا ضرورت انجام كارها توسط خداوند، به معناي تعيين تكليف براي اوست؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اينكه گفته مي شود انجام فلان كار براي خدا ضروري است به معناي آن نيست كه براي خدا تعيين تكليف مي كنيم يا او را در انجام آن مجبور مي دانيم. منظور از بايد در اينجا بيانگر اين است كه زمينه و علت انجام كار، فراهم است و هيچ شرط و سبب ديگري در تحقق آن لازم نيست و به قول فلاسفه حاكي از اين است كه علت تامه موجود است. لذا بايد معلول نيز موجود باشد؛ چرا كه «معلول نزد علت تامه واجب است موجود باشد».(1)
مثل اين كه علت تامه چرخيدن كليد در داخل قفل، حركت دست من باشد. پس وقتي دست من حركت مي كند بايد كليد در داخل قفل بچرخد. در مورد افعال خداوند هم وقتي خدا، علم داشته باشد كه آفرينش خير است حتماً مي آفريند، چون هم علم دارد و هم قدرت. پس چون علم و قدرت، علت تامه آفريدن است؛ لذا آفرينش نيز تحقق مي يابد و اين به معناي مجبور دانستن خدا نيست. بنابراين در عين اين كه خدا مختار است افعال او به نحو وجوب از او صادر مي شود، چون صفات ذاتيه او به عنوان علت تامه فراهم مي باشد در نتيجه معلول كه افعال او هستند بايد متحقق گردد.(2)
به علاوه مجبور كردن و به اصطلاح شما تعيين تكليف زماني صادق است كه موجودي از بيرون خداوند را بر انجام كاري مجبور كند در حالي كه هيچ كس در دنيا ياراي مقابله با قدرت خداوند و مجبور كردن او را ندارد. لذا اگر ذات خداوند اقتضاي اين را داشته باشد كه كاري خاص مثل خلقت حتما از خداوند صادر شود، اين ديگر مجبور كردن نيست، بلكه مقتضاي ذات خداوند است. به عبارت ديگر خدا خودش خودش را ملزم به اين كار كرده و اين امر مشكلي ندارد.
پي نوشت ها:
1. طباطبائي، سيد محمد حسين، نهاية الحكمة، موسسه نشر اسلامي، قم، 1386ش، ص 305.
2. همان، ص208.
پرسش: حسن و قبح اخلاقي
2. آيا حسن و قبح اخلاقي بر امر و نهي شرعي استوار است؟چگونه؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تفكر و گفتمان در شناخت حقيقت حسن و قبح از دير زمان اهل انديشه را به خود مشغول داشته است و صاحب نظراني در حوزه هاي گوناگون علمي مانند منطق، فلسفه، كلام، حقوق، روانشناسي و... هر يك از زاويه اي بدان پرداخته اند و در اين خصوص هم تئوري هاي نويني را ارائه كرده اند و هم نقد و بررسي فرضيه هاي پيشين را سامان داده اند و اين تلاش ها هم چنان ادامه دارد.
در فلسفه اخلاق نيز به اين مهم پرداخته شده و با عناوين متفاوتي از آن بحث شده و لي در غالب موارد با اين سوال به اين مساله پرداخته شده است كه : وقتى مىگوييم راستگويى خوب، و مورد سفارش خداوند است، آيا راستگويى ابتدا به وصف خوبى متّصف مىشود و سپس مورد امر الهى قرار مىگيرد يا نخست مورد امر و سفارش الهى قرار گرفته، آنگاه خوب مىشود؟(1)
به هر صورت از آن جايي كه اسين مساله داراي زواياي متعددي كه تفصيل و تبيين آنها از حوصله يك نامه خارج است، در اين جا تنها به نكته اي اشاره و منابعي را جهت مطالعه معرفي مي كنيم:
نخستين گام ضروري در تبيين موضوع بحث، بازشناسي معناي حسن و قبح اخلاقي و جداسازي آن از حسن و قبح كلامي و فلسفي و... مي باشد. وقتي حسن و قبح را در آينه انظار و انديشه هاي مختلف به تماشا مي نشينيم، معاني متعددي را براي آن در مي يابيم كه كمال و نقص، سازگاري و ناسازگاري با هدف، هماهنگي و ناهماهنگي با طبع، تفسير حسن و قبح به مدح و ذم و ....از جمله آنهاست.
در اين ميان برخي استحقاق مدح و ذم برخاسته از امر و نهي شرعي دانسته اند.
اين بيان، بياني است اشعري و البته در ميان فلاسفه مغرب زمين، طبيعت گرايان الهي مانند اشاعره (خوب) را به امر و اراده الهي و (بد) را به نهي و عدم اراده الهي تفسير كرده اند. (2)
براين تعريف، اشكالات گوناگوني وارد شده است كه از ميان آنها، اشكال (دور) را مي آوريم و سپس به پيامدهاي آن اشاره اي مي كنيم.
اگر خوب و بد به معناي مامور و منهي عنه الهي باشد، دراين صورت گفتن اين كه (مامور به الهي خوب، و منهي عنه الهي بد است)، مانند گفتن اين است كه (ماموربه الهي،مامور به الهي و منهيّ عنه الهي، منهيّ عنه الهي است. (3)
واين چيزي جز دور مصرّح و روشن نيست. علاوه بر اين كه اين نظريه پيامدهايي دارد كه پذيرفتني نيستند، مانند:
1. اخلاق محدود به متديّنان مي شود. (4)
2. اين نظريه با نسبيت اخلاق سازگار است. زيرا اوامر و نواهي شارع در حوزه مسائل اخلاقي و اجتماعي دين در بستر زمان متغير بوده است.(5)
3. احكام اخلاقي وابسته به امر و نهي شارع هستند و هيچ واقعيت خارجي ندارند.
براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل معرفي كنيد :
1. فلسفه اخلاق (با تكيه بر مباحث تربيتي)، جمعي از نويسندگان، دفتر نشر معارف.
2. فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي به تحقيق و نگارش احمد حسين شريفي، تهران، نشر بين الملل، 1381.
3. مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.
4. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.
5. فلسفه اخلاق، ويليام كي. فرانكنا، ترجمة هادي صادقي، قم، طه، 1376.
6. مسأله بايد و هست، محسن جوادي ، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
7. دروس فلسفه اخلاق،محمد مقي مصباح يزدي، موسسه امام خميني .
منابع تكميلي:
1. دروس فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي، تهران، اطلاعات، 1376.
2. فلسفه اخلاق، (پژوهش در بنيانهاي زباني، فطري، تجربي، نظري و ديني اخلاق)، سيدمحمدرضا مدرسي، تهران، سروش، 1376.
3. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.
4. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 13، مقاله «جاودانگي اصول اخلاقي» تهران، صدرا، 1373.
5. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 2، مقالة ششم (ادراكات اعتباري) قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم.
6. مسألة بايد و هست، محسن جوادي، قم، دفتر تبليغات اسلامي 1375.
7. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، وارنوك، ترجمه و تعليقات صادق لاريجاني، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1368.
8. فلسفه اخلاق در قرن بيستم، مري وارنوك، ترجمه و تحشيه ابوالقاسم فنايي، قم، بوستان كتاب، 1380.
9. فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ترجمه انشاءالله رحمتي، تهران، تبيان، 1378.
10. مباني اخلاق در فلسفه غرب و فلسفه اسلامي، حسن معلمي، تهران، دانش وانديشه معاصر، 1380.
11. فلسفة اخلاق، (مجموعة مقالات برگرفته از دائره المعارف فلسفه اخلاق)، ويراسته لارنس سي. بكر، ترجمه جمعي از مترجمان، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1380.
12.مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.
13. درآمدي به فلسفه اخلاق، آر. اف. اتكينسون، ترجمه سهراب علوي نيا، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370.
به آدرس هاي ذيل نيز مي توانيد مراجعه كنيد :
http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=6995
http://mesbahyazdi.ir/node/3509
http://www.appliedethics.blogfa.com/
http://www.akhlagh.porsemani.ir/term78
پي نوشت ها:
1. شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار،انشارات صدرا، ج1، ص238 .
2. جوادي، محسن، مسأله بايد و هست، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 98.
3. همان
4. مصباح يزدي، محمد تقي، دروس فلسفه اخلاق، انتشارات موسسه امام خميني، مسئله حسن و قبح عقلي.
5. شهيد مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان و مكان، انشارات صدرا، ج 2، ص 72.
پرسش: 3.علت تحقق معجزه چيست؟(طبق رابطه ي علت و معلول)
3.علت تحقق معجزه چيست؟(طبق رابطه ي علت و معلول)
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
معجزه در لغت از ريشه عجز به معناي ضعف و ناتواني است(1) و در اصطلاح به معناي امر خارق العادهاي است كه به دنبال ادعاي نبوت صورت ميگيرد و همراه با دعوت به تحدّي و مبارزه طلبي ميباشد و ديگران قادر به انجام دادن آن كار نيستند.(2)
حال بايد ديد كه علت به وجود آمدن معجزه چيست؟
1. برخي احتمال دادهاند كه خود خداوند، بدون واسطه هيچ گونه علت و سببي، علت معجزه است. اين احتمال، اگر چه به خاطر عموم قدرت خداوند بر هر چيزي ممكن است، ولي بر خلاف سنن الهي است- كه خداوند خود آن را در عالم جاري ساخته -كه بر اساس آن هر چيزي داراي سبب و علتي است.
2. برخي هم احتمال دادهاند كه علت معجزه يك علت مادي غيرمتعارف است كه فقط انبياء به واسطه اتصال آنها به عالم غيب از آن آگاه ميباشند. همان طوري كه ممكن است براي يك شيء دو علت باشد كه نسبت به يكي از آن دو مردم اطلاعي نداشته باشند و فقط عدّه معدودي از آن آگاهي داشته باشند.
3. اينكه معجزه به فعل ملائكه زماني كه نبي ميخواهد نبوت خود را به واسطه معجزه اثبات كند؛ تحقق پيدا ميكند.
4. برخي از فلاسفه و محققين احتمال دادهاند كه علت معجزه همان نفس و روح شخص نبي است؛ انسان هر چه قدر كه توجه به نفس و باطن داشته باشد و از ظواهر مادّي دوري كند، قادر به كارهايي ميشود كه از عهده ديگران خارج است. همان طوري كه نفس انسان سيطره بر اعضاء بدن دارد؛ ميتواند بر موجودات عالم خارج نيز سيطره داشته باشد. همان گونه كه مرتاض ها كارهاي خارق العادهايي انجام ميدهند -كه از عهده بسياري از انسانها ساخته نيست- به طوري كه مثلاً اجسام بسيار سنگيني را صرفاً به يك اراده بلند ميكنند؛ وقتي كه يك انسان معمولي با كمي رياضت ميتواند چنين كارهايي انجام دهد، به طور قطع، انسان كامل و پاكي- كه تحت عنايت خداوند بوده است - و به درجات عالي انساني رسيده است، ميتواند به اذن خدا دست به معجزه بزند.(3)
اما رويكرد دقيق در باب تحقق معجزه اين است كه معجزه انجام خواست خداوند است به دست پيامبر. پيامبران به اذن الهي كارهايي را انجام ميدهند كه به عنوان آيت و نشانه راستي ادعاي آنان تلقي ميشود، يعني پيامبران براي اثبات حقانيت خود و اين كه از سوي خداوند آمدهاند، كارهاي خارقالعاده انجام ميدهند. در تحقق آنها خواست و اراده و اذن الهي به دست پيامبر ظهور و تجلي ميكند.
معجزه آيتي الهي است كه به دست پيامبران ظاهر ميشود و پيامبران نقشي اصلي در ايجاد ندارند. از اين رو قرآن كريم دربارة معجزه عصاي جناب موسى(ع) نقل كرده:
« از آن مترس و آن را بگير. دوباره آن را به صورت عصا درميآورم».(4)
از اين آيه معلوم ميشود كه معجزه نه تنها براي مردم، بلكه خود انبيا نيز يك آيت الهي محسوب ميشد كه حسب ظاهر به دست انبيا انجام ميشد.
گفتني است كه اعجاز پديده ناسازگار با اصل عليت نيست، زيرا تأثير نفس پيامبر و معنويت روحي او به عنوان تجليگاه اراده الهي، علت پديد آمدن يك كار خارقالعاده و اعجاز است. معجزه بودن يك پديده و رخداد كاري آن را از قانون عليت خارج نميسازد، ولي اعجاز همان طور كه اصل رخداد و پديده معجزه را به وجود ميآورد، اثرات و يا عدم اثرات جانبي را نيز حل ميكند. (5)
پي نوشت:
1. ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 هـ ق، ج 4، ص 232.
2. حلّي، حسن بن يوسف بن المطهّر، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، حسن حسن زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422، چ نهم، ص 475.
3. سبحاني جعفر، الالهيات، قم، مؤسسه امام صادق (ع) 1417 هـ ق، چ چهارم، ج 3، ص 74.
4. طه (20) آيه 21.
5. صادقي، پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، نشر عروج، 1386ش. ص 59 ـ 68.
پرسش: 4. تعريف جديد وحي در غرب چيست و چرا اين تعريف از ديدگاه اسلام پذيرفته نيست؟
4. تعريف جديد وحي در غرب چيست و چرا اين تعريف از ديدگاه اسلام پذيرفته نيست؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پيشرفتهاي علوم تجربي و رشد سريع فنون و تكنيك در دو قرن اخير از يك سو و نارسايي مفاهيم كلامي و احيانا تعارض عقايد اهل كتاب با دستاوردهاي دانش تجربي از سوي ديگر، دينباوران غربي را كه به مسيحيت اعتقاد داشتند، با مشكلات انبوه و دشواري مواجه ساخت كه هر يك از نحلههاي مذهبي يا فلسفي در مقابل اين تهاجم گسترده به گونهاي به مقابله و واكنش پرداخت. عدهاي پس از مشاهده ناتواني عقل نظري، به عقل عملي پناه بردند.
در مقابل اينان كه به عقل پرداختند، متكلم آلماني «شلاير ماخر» شيوه ديگري پيشنهاد كرد. او راه دستيابي به دين را نه عقلاني ميدانست و نه وحياني، بلكه دين را محصول تجربه يا انتباه ديني ميانگاشت. به نظر وي، دين موضوع يك احساس زنده است، نه پيامد امري دور از احساس ديني و غايب از تجربه ديني.(1) به عبارت ديگر او وحي و به تبع آن دين را نوعي تجربه ديني مي داند. در اينصورت تعريف وحي چنين مي شود: «وحي عبارت است از آگاه شدن به وابستگي مطلق كه درون انسان است و رابطه انسان و خدا را بايد در اين جا جستوجو كرد. خداوند، خود را از درون آدمي به او نشان ميدهد. خداوند وحي فرستاده، ولي نه با املاي يك كاتب معصوم، بلكه با حضور خويش در حيات مسيح و ساير پيامبران بنياسرائيل. در اين صورت، كتاب مقدس، وحي مستقيم نيست، بلكه گواهي انسان بر بازتاب وحي در آيينه احوال و تجارب بشري است.»(2) در اين صورت وحي ديگر كلام خداوند نيست، بلكه خدا مفهومي عظيم را بر پيامبر آشكار مي كند و بيان چنين مفهومي بر عهده پيامبر است كه البته شرايط زمانه، حالالت دروني پيامبر و ... به طور طبيعي بر آن تاثير مي گذارد. به عبارت ديگر كتابهاي آسماني در واقع تفسيرهاي پيامبران از تجربه هاي دروني خودشان است.(3)
نقد اين ديدگاه:
بايد توجه كرد كه لازمه اين تفكر خطاپذيري وحي خواهد بود، يعني در ابلاغ پيام الهي توسط پيامبر احتمال خطا وجود خواهد داشت، چرا كه هنگام ابلاغ پيام الهي، پيامبر تجربه دروني خودش را به زبان خود و در قالب الفاظي از طرف خود بيان مي كند و احتمال خطا در اين نوع ابلاغ، غير قابل انكار است. در حالي كه خطاپذيري وحي از نظر عقل و نقل امري مردود است. توضيح بيشتر اينكه طبق دليل عقلي امكان خطا در وحي از طرف خدا بر پيامبران منتفي است. به دليل اينكه به حكم عقل، پيامبران بايد در دريافت وحي و پيام الهي و همچنين در حفظ و نگهداري آن و نيز ابلاغ پيام الهي به انسانها معصوم از هرگونه خطا و اشتباه باشند، چون حكمت الهي اقتضاي هدايت انسانها را دارد. لذا خداوند بايد مقدماتي فراهم كند تا پيام هدايتش بدون كوچك ترين خللي به دست مردم برسد و الا نقض غرض هدايت خواهد شد.
طبق بيان قرآن نيز پيامبر (ص) بايد در هر سه مرحله ذكر شده داراي مقام عصمت باشد:
الف) در مرحله دريافت وحي؛ بيان مي كند كه پيامبر قرآن را از نزد خداي حكيم و دانا دريافت ميكند. اين موطن جاي شك و ترديد نيست، چون هرگز باطل نمي تواند به آنجا راه يابد.(4)
ب) درمرحله حفظ وحي؛ به پيامبر خطاب مي كند كه ما قرآن را بر تو مي خوانيم و تو هرگز آن را فراموش نخواهي كرد.(5)
ج) درمرحله ابلاغ وحي؛ اين آيات نيز نشان مي دهند كه خداوند مراقبيني براي رسولان خود قرار مي دهد تا مبادا از ابلاغ وحي تخطي كنند. (6)همچنين آيه 3-4 سوره نجم بيان مي كند كه پيامبر هرگز از روي هوي وهوس سخن نمي گويد و آنچه او مي گويد وحي است كه از سوي خداوند بر او نازل مي شود.(7)
البته تعاريف ديگري نيز توسط دانشمندان غربي ارائه شده است كه موجب طولاني شدن پاسخ خواهد شد. براي مطالعه بيشتر ر.ك: پترسون، مايكل، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ديگران، نشر طرح نو، تهران.
پي نوشت ها:
1. ايان باربور، علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1363ش، ص131.
2. جان هيك، فلسفه دين، ترجمه بهرام راد، فصل پنجم، چاپ اول، انتشارات بينالمللي الهدي، 1372ش، ص119.
3. سروش، عبد الكريم، فربه تر از ايدئو لوژي، تهران، نشر صراط، 1388ش، ص77.
4. نمل(27) آيه6.
5. اعلي(87) آيه6.
6. جن(72) آيه26-28.
7. جوادي آملي، عبدالله، دين شناسي، نشر اسراء، 1383ش، ص 240-242.
پرسش: 5.ارتباط وحي و معجزه با قاعده ي حكم الامثال چگونه است؟
6. چرا پيشرفت علم موجب تجديد نبوت نگرديده است؟
5.ارتباط وحي و معجزه با قاعده ي حكم الامثال چگونه است؟
6. چرا پيشرفت علم موجب تجديد نبوت نگرديده است؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با عرض پوزش به دليل حجم انبوه سوالات پرسشگران از اين مركز، امكان پاسخگويي به سوالات متعدد يك پرسشگر وجود ندارد؛ لذا از پاسخگويي به بيش از چهار سوال معذوريم ؛ لطفا باقي سوالات را در نوبت هاي بعد با رعايت همين تعداد ارسال فرماييد.
موفق باشید.