بسم الله با سلام
سوالی در خصوص غرور داشتم:
1- کسی که در رتبه های بالای معنوی قرار می گیرد، از لطف خداوند به خود مغرور خواهد شد که خداوند به او لطف کرده ودرجاتی از ملکوت و عالم معنا را بر وی مکشوف کرده است و به اکثر قریب به اتفاق مردم چنین لطفی نفرموده استٰ این غرور چرا بد است؟
2- کسی که به درجات معنوی میرسد به دلیل اعمال خود و لطف خداست و هر دوی اینهخا می نتواند در انسان عامل غرور شود چه باید کرد و چه وجیه عقلی دارد؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي بيان پاسخ لازم است ابتدا واژۀ غرور را معنا كنيم
-غرور در زبان عربي:
راغب در كتاب "مفردات" واژه غرور(به فتح غين كه معنى وصفى دارد) را به معنى هر چيزى كه انسان را مى‏فريبد و در غفلت فرومى‏برد خواه مال و مقام باشد يا شهوت و شيطان تفسير مى‏كند.(1)
بعضى از ارباب لغت- به گفته طريحى در مجمع البحرين گفته‏اند: «غرور چيزى است كه ظاهر جالب و دوست داشتنى دارد، ولى باطنش ناخوشايند و مجهول و تاريك است».(2)
در كتاب "التحقيق فى كلمات قرآن الكريم" بعد از نقل كلمات ارباب لغت چنين آمده‏است: «ريشه اصلى اين واژه به معنى حصول غفلت به سبب تأثير چيز ديگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فريب و نيرنگ و نقصان و شكست و ... مى‏باشد».(3)
-غرور در زبان فارسي:
فريب دادن، به خود باليدن، تكبر، نخوت، فريفتگي ملي، احساس سربلندي و افتخار نسبت به فرهنگ و توانايي هاي ملت خويش .(4)
مرحوم فيض و بسياري از بزرگان علم اخلاق، غرور را اينگونه تعريف مي كنند: « غرور اطمينان نفس به چيزى است كه با خواهش نفسانى مطابق است و طبيعت انسان به نيرنگ و شيطان به آن مايل مى‏شود» هر كس گمان كند آدم خوبى است خواه از نظر مادى يا معنوى باشد و اين اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگيرد، آدم شرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مى دانند در حالى كه در اشتباهند؛ بنابراين اكثر مردم مغرورند، هر چند شكل غرور آنها و درجه آن متفاوت است.(5)
با توجه به تعريف ذكر شده و معناي لغوي واژه غرور، روشن مي شود كه معناي لفظ "غرور" در زبان عربي با معناي آن در زبان فارسي تفاوت دارد. زيرا غرور در زبان فارسي، معنايي نزديك به خود بيني، خودپسندي و تكبر دارد كه اين معنا – لا اقل در برخي از موارد- از لوازم و نتايج و يا از اقسام معناي غرور در زبان عربي است. به عنوان مثال انسان در اثر فريب شيطان و هواي نفس، گمان مي كند كه اعمال صالح زيادي دارد و در نتيجه اين فريب خوردگي دچار عجب و خود بيني مي شود. بنابراين هنگامي كه از بحث غرور به عنوان يكي از صفات زشت اخلاقي بحث مي كنيم، منظور ما خودپسندي و تكبر نيست، بلكه موضوع بحث، فريفتگي است كه معنايي اعم از كبر و خودپسندي است.
نخستين جرّقه‏هاى غرور هم در آغاز آفرينش انسان در چهره شيطان ديده شد، هنگامى كه خداوند به او خطاب كرد:«قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين»؛(6) فرمود:«در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!
آرى حجاب غرور و خودبينى چنان بر چشم بصيرت او افتاد كه به او اجازه نداد راه سعادت خود را كه فرمان صريح خداست ببيند و در پرتگاه عصيان سقوط كرد و براى هميشه مطرود و ملعون شد، بنابراين مى‏توان گفت: همان گونه كه پيشواى مستكبران جهان ابليس است پيشواى مغروران عالم نيز اوست و اين دو، يعنى «غرور» و «استكبار»، لازم و ملزوم يكديگرند!(7)
چون شيطان مغرور به عبادات چندين هزار ساله و مقرب شدن خود شده بود مطرود شد و سقوط كرد.
پس اگر انسان به هر دليلي مغرور شود، در هر مقامي هم كه باشد، غرور نقطۀ سقوط او خواهد بود. زيرا همانطور كه بيان شد غرور صفت رذيلۀ اخلاقي است. از طرفي انسان عارف و سالك به سوي خدا، هر چه پله هاي ترقي و قرب را طي مي كند بيشتر به فقر و بيچاره گي خود پي مي برد و به عينه مشاهده مي كند كه در نظام هستي همه كاره خداوند تعالي است، در اين مقام تازه به توحيد افعالي مي رسد و تا توحيد صفاتي و ذاتي راه بسيار دارد.
اگر كسي به توحيد افعالي برسد مي بيند كه: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك؛(8) آنچه از نيكيها به تو مى‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست.
ديگر اينكه اگر انسان عارف خود را مستقل در پيشرفت و ترقي دانست معلوم است كه عارف نشده و از خدا دور شده، يعني عارف واقعي هيچگاه خود را نمي بيند تا چه رسد به اعمالش، او پيشرفت را در اعمال خود نمي بيند و براي خود جايگاهي قائل نمي شود.
پس هيچگاه غرور با پيشرفت معنوي جمع نمي شوند در واقع اين سوال حضرتعالي نوعي مغالطه است، زيرا عارف واصل وقتي اين لطف را از ناحيۀ خداوند تبارك و تعالي مشاهده مي كند شكر گزار خداوند مي شود نه اينكه مغرور شود و خود را از ديگران برتر بداند، يك شاهدش، داستان حضرت موسي(ع) كه با خدا وعده كرده بود بار ديگر كه به مناجات مي رود موجودي بدتر و پست تر از خود را به خدا معرفي كند كه حتما داستانش را مستحضر هستيد.
اگر نقطۀ ابهامي بود در مكاتبۀ بعدي پاسخگو خواهيم بود.
پي نوشت ها:
1. راغب أصفهانى، حسين بن محمد،مفردات ألفاظ القرآن‏، دار القلم- الدار الشامية، بيروت- دمشق‏،1412 ق‏، ص 604.
2. طريحى فخر الدين، مجمع البحرين، تحقيق سيد احمد حسينى، كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش، چ سوم، ج3، ص 421.
3. ناصر مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن،مدرسه الامام علي بن ابيطالب(ع)، قم، 1382ش، ج‏2، ص 155.
4. فرهنگ فارسي معين، ذيل واژۀ غرور.
5. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى‏، راه روشن‏، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، مشهد، 1372 ش‏، ج6، ص 414.
6. اعراف(7) آيه 12.
7. اخلاق در قرآن، ج‏2، ص 159.
8. نساء(4) آيه 79.
موفق باشید.