سلام علیکم
می خواستم بپرسم وقتی انسان مجرد به جنس مخالفش علاقه مند می شود از کجا بفهمد این یک عشق واقعیست یا یک هوس زودگذر؟اصولا فرق عشق و هوس در ابتدای کار چیست؟چگونه آن دو را تمیز بهیم از یکدیگر؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ به سوال شما به نكاتي اشاره مي شود:
1. روان شناسان معتقدند ميل و كشش به جنس مخالف و برقراري رابطه با او از نظر فيزيولوژيكي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنها هم چنين مي گويند در تمام فرهنگ ها، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. تمايلات نفساني كه در صورت تعديل، نيازهاي طبيعي بشر را تأمين كرده و در صورت افسار گسيختگي حيات سالم او را مورد مخاطره قرار مي‌دهد، نقش مهمي در اين ميان بازي مي‌كند، از همين رو مهمترين اين غريزه‌ها را غريزه جنسي و ميل به دوست داشتن و دوست داشته شدن، مي توان دانست.
2. جايگاه و نقش عشق در ازدواج:
يكى از مسائلى كه هميشه ذهن جوانان را به خود مشغول مى‏كند، جايگاه عشق در ازدواج است. سوالات زيادي در اين زمينه در ذهن جوانان موجود است كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم: به راستى عشق چيست؟ آيا عشق، گناه است؟ آيا ازدواج بدون عشق، مى‏تواند معنايى داشته باشد؟ عشق بايد قبل از ازدواج به وجود آيد و يا بعد از آن؟ آيا هر عشقى ضرورتاً بايد منجر به ازدواج شود؟ آيا عشق لزوما بايد انسان را به طرف انسانى ديگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و چگونه به وجود مى‏آيد؟ عشق چگونه استمرار مى‏يابد و چگونه خاتمه مى‏يابد و يا چگونه رشد پيدا كرده، به تعالى مى‏رسد؟
3. نزول عشق واقعي به مجازي:
[عشق يك انسان به انسان، نشانه‏اى از عشق به كمال مطلق]:
به راستى عشق چيست؟ عشق را مى‏توان جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال دانست. زيبايى، يكى از كمالات است و زيباى مطلق، خداست. عشق را جز با عشق نمى‏توان شناخت. عشق را جز عاشق نمى‏تواند درك كند؛ اما براى نزديك شدن موضوع به ذهن، مى‏توانيم از مثال‏هاى موجود در مراتب پايين‏تر موجودات زنده استفاده نماييم.
جذبه ي پروانه به سوى شمع، كشش شاخ و برگ درختان به سوى نور، كشش ريشه‏ها به سمت خاك، گرايش انسانى كه در تاريكى قرار مى‏گيرد به سوى هر نقطه ي نورانى، كشش برخى حيوانات به طرف جريان‏ها و ميدان‏هاى مغناطيسى و نظاير آن، مى‏توانند نمونه‏هايى از اين قبيل باشند.
اما عشق در مرتبه‏اى بسيار عالى‏تر و به عنوان عالى‏ترين تجلى عالم هستى، قلب انسان را به سوى كمال و زيبايى مطلق سوق مى‏دهد. انسان را خدا به گونه‏اى آفريده است كه وقتى به سوى نور وجود مطلق متمايل مى‏شود، با تمام وجود به سمت آن كشيده مى‏شود. به اين ترتيب، عشق كشش قلب انسان به سوى خداوند است.
حب يا عشق، ماهيتى انسانى دارد و هدف اصلى آن نيز خداست؛ ولى اين كه چرا عشق كه اصالتاً مى‏بايد متوجه خدا باشد، به انسان‏ها تعلق پيدا مى‏كند، سوالى است كه مى‏توان به اين طريق به آن پاسخ داد:
عشق در مراتب پايين‏تر انسانى به سمت نشانه‏هايى از جمال و كمال الهى كه در انسان‏ها به وديعه گذاشته شده است، متوجه مى‏شود. انسانى كه هنوز نمى‏تواند دركى از جمال و كمال مطلق داشته باشد، لاجرم به سوى جمال‏هاى عينى و قابل رؤيت كشيده مى‏شود و به سوى كمالات و عواطف انسانى كه نشانه‏هايى از رأفت الهى در وجود انسان هستند، سوق پيدا مى‏كند. به عبارت ديگر، عشق يك انسان به انسان ديگر، اگر خالى از هواها و اميال باشد، نشانه‏اى از عشق به كمال مطلق است.
4. فرق عشق و هوس:
عشق ميان انسان‌ها معنا دارد. حيوان به حكم غريزه با همنوعش زندگي مي‌كند. انسان هم چنين است، اما در نهاد و باطنش قوّت و نيرويي پنهان است كه با نوعي چون خود، گاه پيوند الهي مي‌خورد. تمام انسان‌ها به يكديگر ربط عقلاني يا حيواني دارند. بنابراين عشق تنها بين دو جنس مخالف منحصر نمي‌شود، بلكه به عشق حقيقي، مجازي، انساني و حيواني تقسيم مي‌شود كه هر كدام مبدأ و منشأ خاصي دارد. عشق جاذبه و كشش قلبي انسان به سوي كمال و جمال است. زيبايي يكي از كمالات است و زيبايي مطلق خدا است، پس در واقع عشق، كشش قلب انسان به سوي خدا است. عشق، انسان را از خودخواهي نجات داده و او را متوجه بيرون از وجود خود مي‌كند. اگر عشق انسان به ديگري، خالي از هواي و هوس باشد نشانه‌اي از عشق به كمال مطلق است، ولي بين عشق و هواي نفس شهوت‌گرايي فرق است. خيلي از جوانان اين دو را با يكديگر اشتباه مي‌كنند.
عشق، عامل تكامل بخش انسان و از جمله صفات والاي آدمي است. اما هواي نفس عامل تباهي و سقوط انسان به شمار مي‌رود. هدف هواي نفس ارضاي شهوت است، ولي هدف عشق ماندگاري و حضور معشوق است. عاشق مي‌خواهد همه چيز حتي خود را فدا كند. اگر فردي نشانه‌اي از عشق را در دل خويش نسبت به فردي ديگر دارد، مي‌بايد در درجه نخست به معشوق خود بينديشد، نه به خويشتن اگر براي ارضاي تمايل خود،‌معشوق را به شيوه‌هاي مختلف قرباني كند و دست به عملي مي‌زند كه آبروي وي را خدشه‌دار سازد،‌مطمئن باشد كه عشق نيست، بلكه كشش از نوع حيواني است. چنين عشق‌هايي غالباً با ارضاي غريزه جنسي، سرد و خاموش مي‌گردد. اين نوع عشق،‌عشق به صورت و ظاهر است، نه سيرت و باطن. شايد به همين خاطر مولانا گفته است:
عشق‌هايي كز پي‌رنگي شوَد عشق نَبْوَد، عاقبت ننگي بود
بنابراين عشق حقيقي، از نوع ديگر خواهي و موجب رشد و تعالي است، اما هواي نفس و هوس نشانه خودخواي و موجب گناه و سقوط است.
5. عشق مكمل ازدواج، نه عامل تعيين كننده!
سؤال اين است كه اگر كسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد، آيا اين امر مى‏تواند تنها عامل تعيين كننده ي ازدواج آن دو به شمار آيد؟ بايد در پاسخ بگوييم: نه؛ زيرا ازدواج در حقيقت نوعى مشاركت اجتماعى است كه در آن، دو انسان مى‏بايد از جهات گوناگون با يكديگر تناسب عملى داشته باشند كه از آن جمله: تناسب اعتقادى، اجتماعى، عقلانى، تحصيلى و... است. انسان در ازدواج، تمامى نيازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدايى‏ترين نيازهاى حيوانى تا عالى‏ترين نيازهاى انسانى به مشاركت مى‏گذارد. براى تشكيل يك خانواده، مى‏بايد تناسب بين دو انسان براى برآوردن تمامى نيازها در حد بالايى وجود داشته باشد. بنابراين، براى ازدواج مى‏بايد ما به انسانى بينديشيم كه بتواند قسمت اعظم نيازهاى مختلف ما را مرتفع كند.
موفق باشید.