سلام. پیش از بیان پرسش بگذارید از پیشینه این سؤال بگویم. پیش از این من از مرکز شما پرسیده بودم که امامت امامان شیعه اثنی عشری بعد از امام علی چگونه ثابت می شود و علی الخصوص آن امامانی که بر سر آنها مناقشه های درون تشیع هم وجود دارد. بدون شک دو راه معجزه و نقل، تنها راههای ممکن هستند، راه معجزه که فقط نقلهای تاریخی خود پیروان خود امامان مورد مناقشه را در بر دارد و طبق همان بحثهای پیشین، معجزۀ زنده است که کاربرد دارد که ما چنین امری را نداریم و نقلها هم که شامل همین مشکل هستند. شما به حدیث خلفاء بعدی اثنی عشر اشاره فرمودید که در اسناد اهل سنت نیز آمده است، ولی خب همانطور که یک مسیحی نمی تواند برای ما استناد به تأییدهای اسناد یهودیت کند، ما نیز نمی توانیم برای یک شیعه زیدی یا واقفی یا اسماعیلی، استناد به تأیید اسناد اهل سنت کنیم. از قرار معلوم هیچ تأییدی بر وجود حدیث خلفاء بعدی اثنی عشر، آنهم به صورت صحیح السند و غیرقابل تأویل در اسناد زیدیه و اسماعیلیه و واقفیه و غیره، وجود ندارد(سایت ولیعصر هم به طور مشابه می گوید تحقیقی در این مورد نداشته ایم.)
خب حقیقت این است که من بلأخره نفهمیدم، چه راه معقول و منطقی برای اثبات امامات امامانی که بین شیعیان مناقشه وجود دارد، در دست هست؟ چه راهی هست که بتوان آنرا علیه یک شیعه زیدی یا اسماعیلی یا واقفی و غیره، بدان استناد کرد؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد ادله اثبات امامت امامان مورد اختلاف بين فرق شيعي بايد توجه داشت كه اين فرقه ها منابع نقلي شيعه را تا امامان مشترك مي پذيرند؛ مثلا زيديه روايات نقل شده تا امام سجاد(ع) و اسماعيليه روايات منقول در منابع اثني عشريه تا امام صادق(ع) را قبول دارند و به همين جهت اسماعيلي هاي كنوني اصول كافي را قبول دارند. زيرا عمده روايات آن مربوط به امام باقر و صادق عليهما السلام و امامان قبلي است .
بر اين اساس بسياري از اين روايات كه حاكي از تعداد و حتي نام امامان دوازده گانه است قابل احتجاج و استدلال در برابر ايشان خواهد بود، گرچه بديهي است كه ايشان اين قبيل روايات خاص را مورد تشكيك و ترديد قرار دهند.
اما نكته مهمتر ان است كه مشكل اصلي اين فرقه ها در مباني و اصول تعيين امام از جانب ايشان است كه بر اساس منابع قطعي و مورد توافق نمي توانند از اين مباني دفاع كنند؛ مثلا زيديه معتقد به امامت هر فاطمي است كه قيام به شمشير كرده باشد؛ در حالي كه اين ادعا از درون متون درون ديني شيعي به دست نمي آيد، به علاوه كه موارد نقضي هم در متون قطعي در مقابل آن وجود دارد مانند حديث مشهور پيامبر در مورد حسنين عليهما السلام:
«ابْنَايَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا (2): اين دو فرزند من دو امام هستند بپا خيزند (و جنگ كنند) يا بنشينند (و دست از حق خود باز داشته و صلح كنند.) »
به علاوه مساله امامت هر يك از امامان بعدي هرچند از راه معجزه به ندرت اثبات مي شد اما عمدتا از راه نقل قطعي به شيعيان مي رسيد يعني هريك از جمعيت هاي شيعه - بخصوص نمايندگان و خواص آن ها - با مراجعه به امام در خصوص امام بعدي پرس و جو مي كردند و امامان در موارد مقتضي و لازم امام بعدي را معرفي مي نمودند كه روايات كتاب الحجه اصول كافي معمولا از همين موارد تشكيل شده است.
در اين زمينه براي توده افراد در جامعه شيعي از طريق شنيدن مستقيم از امام قبلي يا شنيدن از افراد كاملا موثق قطع و يقين به مصداق معين امام بعدي حاصل مي شد و اين باور و نقل قطعي به نسل هاي بعدي نيز منتقل مي گشت؛ در واقع آنچه در اين خصوص اهميت دارد نقل متواتر نيست، بلكه نقل قطعي است و وقتي مردم يقينا مي دانند فردي مانند زراره بن اعين يا محمد بن مسلم نماينده و صحابي جليل القدر و فرد مورد وثوق امام صادق(ع) است، روايت يكي از اين افراد در تعيين مصداق امام بعدي براي جامعه شيعه اطمينان آور خواهد بود و همانند نقل هاي متواتر براي ما كاركرد دارد.
بر اين اساس وقتي گرايش مشخص و قطعي بزرگان شيعه و اكثريت جامعه شيعي لااقل در محدوده امامان مورد اتفاق همه فرقه هاي شيعي به سمت خاصي باشد، باري نسل هاي بعدي اين اطمينان حاصل مي شود كه همين مصاديق معين از جانب امامان قبلي معرفي شده اند. بديهي است كه اين مورد به هيچ وجه قابل مقايسه با ديدگاه اهل سنت در مورد خلفاي پيامبر نيست. زيرا ايشان در اين زمين معتقد به عدم معرفي فرد خاصي به عنوان جانشين هستند.
( در پايان با تشكر از ارتباط چند ساله تان با اين مركز پيشنهاد مي شود به دليل تغيير رويكرد مركز و تعطيلي سايت پاسخگو ، در صورت تمايل به تداوم ارتباط علمي با محقق مورد نظرتان، با اين سايت تماس برقرار كرده و ايميل محقق 2014 را دريافت نماييد.)
پي نوشت ها:
1. علامه طباطبايى، شيعه در اسلام، دفتر نشر اسلامى، قم، 1378 ش، ص 66.
2. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، نشر كنگره شيخ مفيد، قم، 1413 ق، ج 2، ص 30.
موفق باشید.