سلام من یک نامه قبلا برایتان فرستادم ودرآن گفتید که دیدت رانسبت به خداعوض کن. سوال من این جاست که دیدم راچگونه نسبت به خدا عوض کنم.اصلا معلوم هست خداکجاست؟ بگذاریداول داستان زندگی پسردایی ام وبعد داستان زندگی پسرخاله ام را برایتان تعریف کنم.دایی من معتادبود.زمانی که پسردایی هام 12و6ساله بودندزن دایی ام بایک مردرابطه برقرار کردودایی ام طلاقش داد.بعدازآن دایی ام زن گرفت.پسردایی ام زیردست زن بابای بدجنسی بزرگ شد تارفت سربازی.صبحها می رفت پادگان وعصرها رهایش می کردند مادرش بایک مردشیشه ای ازدواج کرد.پسردایی ام هرشبی خونه ی یک نفربود.یک بار خودکشی کرد توی خونه ی باباش که نجاتش دادند.دایی ام به شدت آدم مزخرفی است.روزی 2بار باید مصرف کند.الکی به بچش گیرمی دهد.همین چندماه پیش زن دایی قبلی ام با شوهرش دعوایش شد که به حالت تهدید به خودکشی بنزین ریخت روی خودش و درحین دعوا یک دفعه آتش گرفت وبعدازچندروز که درکمابود مرد.وزنش 2برابرشده بود.خیلی سخته آدم جسد سوخته مادرش راببینه که دارند می گذارند توی گور.یک بچه ی 16ساله این صحنه رادیده است.الان پسردایی کوچیکیم زندگی اش جهنم است.زن باباهه می خوادپول داییم رو صاحب بشه وحسابی روی مخ داییم کارمی کنه بطوری که داییم رو ازبچش متنفر کرده است. آدم معتادهم که می دونید خیلی دین وایمونی نداره.سرنوشت این بچه چی میشه؟به نظر شماخداتوی زندگی این بچه هست.اصلا خدایی که تابحال این بچه ی معصوم نازک رو رها کرده چه حسابی هست که درادامه زندگیش که طبیعتا یک خورده قوی ترهم هست کمکش کنه. داستان پسرخاله ام رابذارید تعریف کنم.خاله ام 14سالگی بایک پسر18ساله فرارکرد. بعدازآن باهم ازدواج کردندویک پسرخدابهشان داد.این پسر5ساله که شد خاله ام بایک مرد40ساله رابطه برقرارکردوازشوهرش طلاق گرفت.مهریه اش رابخشید.صیغه اون مرده شد. بعداون مرده ولش کردورفت.هیچ پولی هم بهش نداد.یک مدت خاله ام بامادربزرگم زندگی می کرد.با1000نفررابطه داشت.یک زنی که به هیچ چیز پایبند نیست.بعدمادربزرگم از خونه درش کرد.رفت یک شهردیگه.معتادبه شیشه هم شد.الان توی اون شهرباپسرش زندگی می کند.این بچه فکرمی کنید آینده دارد.اونجاهم قطعا خاله ام باهزارنفررابطه دارد. ازاین جور مثال ها تادلتان بخواهد درجامعه زیاداست.این 3تاازنزدیکان من بودند. دراین فضا خدا معلوم نیست کجاست؟عنایت خداکشکه.حداقل توی این دنیا کشکه.منم و دستم و مغزم وپولم.اگه داشتم بهره مندم وگرنه خاک سرکوچه ام.سیاه نمایی هم نیست واقعیت تلخی است.واقعیت تلخیست که خداانسان رابه حال خودش واگذاشته.فرض کنید من درزندگیم نیمه پرداشتم پسرداییم یاپسرخالم کجای لیوانشان پراست.اگرهم زمانی شرایط ازدواج برای من فراهم شودخودم فراهم کردم نه خدا.خدایک گوشه نشسته است یک دفترچه یادداشت دستش است نگاه می کند وتوی اون دفتره یادداشت می کند.همین.توی غزه نگاه کنید ببینیداسرائیلیها اونجاچه جنایاتی می کنند.ببینید صهیونیست ها چه جنایاتی می کنند.یک شعر خواندم که می گفت((بالله این کشورویران شده شاهی دارد))ولی من فکرنمی کنم.اگربلدید جایگاه خدارا به من نشان دهید.تقوای کی رورعایت کنم.می دونید چقدرالتماسش کردم که بابا من روهم فکرکن اون پسر17ساله ای که شرایط رو براش مهیا کردی.صدای منوهیچکس جزخودم نشنید.شماهم برویدباخدای خودتون حال کنید.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دوست عزيز! پيش از هر چيز پوزش ما را بابت تاخيري كه در ارسال پاسخ ايجاد شد بپذيريد.
نامه دردمندانه تان را مكرر خوانديم و از وضعيتي كه در مورد پسرخاله و پسر دائي تان توصيف كرديد متاسف شديم؛ بديهي است كه پاسخ به اين گونه مطالب متعدد و درددل گونه در قالب يك پاسخ محدود كتبي نمي گنجد و نياز به گفتگويي حضوري يا لااقل مستقيم دارد؛ اما به طور كلي باز بر اين نكته تاكيد مي كنيم كه چاره حل مشكل شما چيزي نيست جز تغيير دادن ديدتان نسبت به خداوند متعال، البته با اين قيد كه بايد ابتدا خدا را خوب بشناسيد و بدون اين شناخت نتيجه جز همين نگاه سطحي به خدا نخواهد بود.
تا زماني كه ما خدا را پيرمردي نشسته بر صندلي و به تعبير شما دفترچه به دست تصور كنيم كه مامور رتق و فتق امور است و قرار است حال ظالمان را بگيرد و مظلومان را از گرفتاري و بدبختي نجات دهد، نتيجه همين خواهد بود كه در نهايت اصل وجود او را انكار كنيد و يا جايگاهي براي او در عالم نيابيد، اما اگر بدانيم كه تمام اين مشكلات و سختي ها ضرورت ساختار عالم و منطبق بر هدفي است كه قرار گرفتن نسل بشر در روي زمين بلكه خلقت كائنات بر آن مبنا رقم خورده، چنين احساسي پيدا نخواهيم كرد.
چه ما بخواهيم و چه نخواهيم عقل حكم مي كند كه اين جهان هستي نيازمند موجودي برتر در راس هرم خود است و اگر اين موجود در اوج وجود و كمال باشد ناچار بايد در افعال خود نيز نهايت اتقان و زيبايي و حكمت را به كار بسته باشد، در نتيجه هدف مهم ايجاد اين مجموعه عظيم هستي و موجود كاملي چون انسان بايد رسيدن به غايتي بسيار مهم و ارزشمند باشد و مسير رسيدن به آن نيز بايد بسيار جدي و نظام مند تعبيه شود.
خداوند متعال براي اين خلقت باشكوه غايتي مهم يعني به كمال رسيدن برترين موجود اين مجموعه يعني انسان را در نظر گرفته و خواسته اين مجموعه بر اساس روابط موجودات درون خود به بستر كامل شدن و متعالي گشتن انسان به عنوان گل سرسبد خلقت منجر گردد و بر همين اساس ساختار تكاليف و مسئوليت ها را براي انسان رقم زده و او را به سمت معرفت(1) و عبوديت(2) رهنمون گشته و تاكيد كرده كه در اين مسير بايد آزمايشات مختلفي را پشت سر بگذارد.
به يقين اين آزمايشات چيزي جز زمينه و بستر رقم خوردن تكامل وجودي انسان نيست و البته بخش عمده اين آزمايش ها هم از طريق بلاها و سختي ها رقم خواهد خورد:
« وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين(3)»
به علاوه نظام تعيين شده در اين مجموعه عظيم، ساختار علّي و معلولي است تا همه علت ها به ناچار به معلول خاص خود ختم شوند و رابطه موجودات عالم رابطه اي كاملا تنگاتنگ و مستقيم باشد، در نتيجه همان گونه كه ممكن است بسياري از فرزندان از هوش و استعداد و زيبايي و سلامت جسمي و موقعيت اجتماعي و منزلت خانوادگي والدين خود بهره هاي مثبت و آينده ساز ببرند، بسياري از افراد هم از نقائص و ضعف ها و مشكلات احتمالي والدين خود متاثر و متضرر شده و آزمايش سخت تحمل اين مشكلات ناخواسته را پيش رو دارند.
مشكلات پيش روي بستگان شما نيز چيزي جز همين امر نيست و اين دو عزيز، در كنار امور مثبت متعددي كه از والدين خود به ارث بردند- كه يقينا وجود دارد، هرچند در كنار مشكلات به چشم نيايد - برخي مشكلات و نابساماني ها را نيز كسب كرده اند و از آن ها به شدت متاثر شده اند؛ هرچند اگر در برابر همين مشكلات صبر پيشه كنند خداوند عنايات و الطاف خاص خود را نصيب آنان خواهد كرد، چنان كه زندگي بسياري از بزرگان عرصه علم و هنر و فرهنگ مويد همين امر است.(4)
به يقين با وجود همه اين مشكلات اين دو پسر همانند همه افراد ديگر جامعه كه درگير مشكلات مختلف خانوادگي و اجتماعي هستند، اگر رفتار منطقي و معقول و جهت گيري صحيح و انساني را در پيش بگيرند، عنايات و الطاف خاص خداوند را بيش از هر فرد ديگر دريافت خواهند كرد، به علاوه كه اجر اين سختي ها و مشكلاتي كه تحمل كرده اند نيز در نزد خداوند محفوظ خواهد بود و بر اساس روايات به چنان پاداشي خواهند رسيد كه اهل عافيت و رفها دنيا در قيامت به آن حسرت خواهند خورد و آرزو مي كنند اي كاش آنان نيز در دنيا سخت ترين بلاها را تحمل مي نمودند.(5)
در پايان توصيه مي شود كه براي حل جزئيات پرسش ها و دغدغه هاي خود با بخش مشاوره تلفني مركز يا محققان بخش كلام با شماره 09640 تماس برقرار نماييد.
پي نوشت ها:
1. طلاق (65) آيه 12.
2. ذاريات (51) آيه 56.
3. بقره (2) آيه 155.
4. در اين زمينه مطالعه زندگي نامه پروفسور محمود حسابي مي تواند بسيار مفيد باشد.
5. شيخ حسن ديلمى‏، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، شريف رضى‏، قم‏، 1412 ق‏، ج 1، ص 42.
موفق باشید.