آیا عمر از دختران امیرالمرمنین علیه السلام به همسری گرفتند.

رابطه حضرت امیر با عمر چگونه بوده؟

پرسش: تاريخ
آيا عمر از دختران اميرالمرمنين عليه السلام به همسري گرفتند.

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دكتر سيد جعفر شهيدي، نويسنده و پژوهشگر معاصر، مي‌نويسد: ام‌كلثوم دومين دختر علي(ع) كه مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم با عمر ازدواج كرد.
در اين باره به گفتار زير توجه نمائيد:
شيخ مفيد، از بزرگان شيعه و از مورخان و فقها و متكلمان برجسته، اين ازدواج را نمي‌پذيرد و معتقد است كه اين گزارش توسط زبير بن بكار(1) نقل شده كه مورد وثوق نيست. افزون بر اين، او از دشمنان علي(ع) به حساب مي‌آيد و در مطالبي كه به بني هاشم نسبت مي‌دهد، قابل اعتماد نيست. متن روايت به صورت‌هاي مختلف و گاهي متضاد نقل شده كه به آن اشاره مي‌شود:
أ) علي(ع) متولي عقد ازدواج بود.
ب) عباس، عموي علي، متولي ازدواج شد.
پ) بعد از اينكه بني هاشم مورد تهديد قرار گرفتند، اين ازدواج انجام شد.
ت) اين ازدواج از روي اختيار و بدون تهديد انجام شد.
ث) فرزندي به نام زيد، از اين وصلت به وجود آمد.
ج) زيد، زنده ماند و صاحب نسل شد.
ح) زيد و مادرش (ام‌كلثوم) در زمان عمر كشته شدند، به گونه‌اي كه معلوم نشد كدام يك زودتر درگذشتند.
خ) ام كلثوم بعد از عمر، زنده بود.
د) عمر، مهريه او را چهل هزار درهم قرار داد.
ذ) عمر، مهريه را چهار هزار درهم قرار داد.
ر) عمر، مهريه را پانصد درهم معيّن كرد.
مرحوم شيخ مفيد چنين نتيجه‌گيري مي‌كند كه وجود اين همه اختلاف، موجب بطلان گزارش مي‌گردد.
وي مي‌فرمايد: اگر اين روايت صحيح باشد (و چنين ازدواجي محقق گرديده باشد) باز با مذهب شيعه منافاتي ندارد.(2)
سيد مرتضى، شاگرد برجسته شيخ مفيد معتقد است اين ازدواج از روي اختيار نبود. سپس وي رواياتي را كه دلالت بر اضطرار دارد، يادآور مي‌شود و در پايان مي‌فرمايد: حليت و حرمت هر كاري بستگي دارد به اينكه دليلي از دين و شريعت بر آن وجود داشته باشد و كار اميرالمؤمنين، از نظر ما حجت و دليل شرعي است.(3)
از مطالب مرحوم سيد مرتضى استفاده مي‌شود كه وي وقوع اين ازدواج را پذيرفته، ولي دليل آن را اضطرار و تهديدهايي مي‌داند كه متوجه بني‌هاشم شده بود.
علامه مجلسي بر اين عقيده است كه انكار اين واقعه از سوي شيخ مفيد شگفت‌انگيز است. مجلسي بر اين باور است كه شايد منظور شيخ مفيد اين بوده كه اين موضوع از طريق اهل سنت قابل اثبات نيست،(4) چون رواياتي كه از طريق آنان وارد شده، بسيار متفاوت و متضاد است! آن گاه مرحوم مجلسي مي‌گويد: بهترين و اساسي‌ترين پاسخ به اين پرسش آن است كه گفته شود اين كار به جهت تقيه و اضطرار انجام شد! سپس مي‌فرمايد: دور از ذهن نيست كه چنين بوده، چون خيلي از كارهاي حرام، در حال ضرورت و ناچاري، حكم آن تغيير مي‌كند و گاهي مبدّل به وجوب مي‌شود.(5)
دكتر سيد جعفر شهيدي، نويسنده و پژوهشگر معاصر، مي‌نويسد: ام‌كلثوم دومين دختر علي(ع) كه مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم با عمر ازدواج كرد و چون عمر كشته شد، با عون فرزند جعفر و پس از مرگ او با برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج كرد.
ام‌كلثوم از عمر پسري به نام زيد آورد.(6)
نويسنده اعيان الشيعه سيد محسن امين بر اين باور است كه حضرت علي(ع) دو دختر به نام ام كلثوم داشته، مادر يكي از آنان حضرت فاطمه(س) و مادر دومي، زن ديگري بود. آن كه با عمر ازدواج كرد، مادرش فاطمه(س) نبود و پيش از واقعه كربلا، در مدينه درگذشت.
آن ام‌كلثوم كه در كربلا حضور داشت و در كوفه خطبه خواند، مادرش حضرت زهرا(س) مي‌باشد.(7)
آقاي سامي الغريري (كه الفصول المهمه ابن صباغ مالكي را تحقيق كرده) بر اين عقيده است كه ام كلثوم همسر عمر، دختر خليفة اوّل (ابو بكر) بود، كه قلم به دستان مزدور چنين وانمود كردند كه دختر علي(ع) است.(8)
در فروع كافي، بحث طلاق، در مورد عِدّة زني كه شوهرش از دنيا رفته، دو روايت يكي توسط معاويه ابن عمار(9) و ديگري توسط سليمان بن خالد،(10) از امام صادق(ع) نقل شده كه محتواي هر دو اين است: چون عمر درگذشت، حضرت علي(ع) نزد ام‌كلثوم رفت و او را به خانة خود برد.
از اين دو روايت استفاده مي‌شود كه ام‌كلثوم، دختر علي(ع) بود، اما اين كه مادرش چه كسي بود در روايت به آن اشاره نشده است.
مرحوم مجلسي روايت اوّل را موثق و روايت دوم را صحيح مي‌شمارد.(11)
با اين ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت واينكه برخي در گذشت ام كلثوم را پيش از شهادت امام مجتبي (ع) ذكر كرده اند (12)، اظهار نظر قطعي، در اين باره بسيار مشكل است، ولي مسلّم است اگر اين ازدواج انجام شده باشد، با ميل و رغبت انجام نگرفته، اما چه ضرورت‌هايي مي‌توانست آن را توجيه نمايد، با قاطعيت نمي‌توانيم اظهار نظر كنيم. ولي اگر اين كار انجام شده باشد مصلحت مهمي در ان بوده كه علي اين وصلت پذيرفته هرچند ما از ان آگاه نباشيم .
پي‌نوشت‌ها:
1. ابو عبدالله، زبير بن ابي بكر بن عبدالله بن مصعب، در زمان معتصم عباسي از سوي وي عهده‌دار قضاوت در مكه بود. در سال 256 درگذشت. تاريخ بغداد، ج 8، ص 467.
2. مصنفات المفيد، ج 7 (المسائل السرويه) ص 86 ـ 90.؛ محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، ج 20، ص 43 تهران ،دار الكتب الاسلاميه، 1366 چاپ اول.
3. مرآة العقول، ج 20، ص 44.
4. همان.
5. همان، ص 45.
6. زندگاني حضرت فاطمه(س)، ص 263 ـ 264.
7. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 12، بيروت ،دارالتعارف للمطبوعات ،1418 ،چاپ پنجم ،تحقيق سيد حسن امين.
8. علي بن محمد، ابن صباغ مالكي، الفصول المهمه في معرفة الأئمة، ج 1، پاورقي، ص 647، تحقيق سامي الغريري، انتشارات دار الحديث.
9. فروع كافي، ج 6، ص 115، ح 1، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1388، چاپ دوم. تحقيق علي اكبر غفاري.
10. همان، ح 2.
11. مرآه العقول، ج 21، ص 197 و 199.
12. زندگاني حضرت فاطمه(س)، ص 265.
پرسش: رابطه حضرت امير با عمر چگونه بوده؟

پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با كنار زدن امام علي(ع) از صحنه سياست، خلفا دچار مشكلات زيادي گرديدند. مشكلات به گونه‌اي بودكه خلفاي سه گانه شديدا به همكاري و مشاوره علي (ع) نياز داشتند. امام نيز به منظور حفظ اسلام و مصالح عمومي در برخي موارد با خلفا -از جمله عمر - همكاري و مشكلات آنان را حل مي‌كرد. همكاري ها در عرصه هاي علمي، سياسي، نظامي و فرهنگي صورت گرفت، و اين در حالي بود، كه امام از ظلم هايي كه بر خود ايشان صورت گرفته بود، چشم پوشي مي كرد. خود حضرت مي فرمود: «سوگند به خدا كه تا زماني كه امور مسلمانان به سامان باشد و ظلم و ستمي متوجه آنان نباشد تسليم هستم و از ظلم بر خود چشم پوشي مي كنم».(1)
برخي از علل همكاري امام علي (ع) با خلفا –ازجمله عمر - عبارت بودند از:
1- جلوگيري از تضييع حقوق مردم:
در بسياري از موارد وقتي حضرت علي (ع) مي ديد در اثر قضاوت يا اجتهاد نادرست، حق ديگران تضييع مي شود، وارد صحنه شده و از تضييع حقوق مسلمانان جلوگيري مي كرد. به عنوان مثال در موردي عمر به سنگسار كردن زن زنا كاري كه حامله بود حكم كرد.! هنگامي كه حضرت علي (ع) با خبر شد به عمر فرمود: تو حق كشتن جنين اين زن را نداري و از سنگسار شدن آن زن و در نتيجه از كشته شدن جنين وي جلوگيري كرد. عمر گفت «اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.»(2) اگر در اين جريان و رويدادهاي مشابه اين، امام علي وارد نمي شد، بيگناهي در اثر قضاوت نادرست كشته مي شد.
2- ايجاد وحدت در برابر تهديدهاي داخلي و خارجي:
علي (ع) بيش از آن كه به فكر حقوق شخصي خويش باشد به فكر اسلام و جامعه اسلامي بود. بعد از رحلت پيامبر اكرم (ص) دين اسلام با تهديدهاي خارجي و داخلي مواجه بود. خارج از مرزهاي اسلامي خطر هجوم امپراطوري روم و ايران و از داخل خطر توطئه هاي منافقان وجود داشت. اين تهديدها اساسي بود و مي توانست به دين نوپاي اسلام ضربه بزند. از اين رو مي كوشيد تا از تفرقه در جامعه اسلامي جلوگيري كرده و وحدت را استوار سازد. امام علي (ع) در نامه اي به ابوموسي اشعري مي نويسد: «بدان كه در فراهم ساختن امت پيامبر و يكپارچگي آنها با يكديگر كسي از من حريص تر نيست».(3)
به همين جهت براي حفظ وحدت با خلفا همكاري مي كرد و به آنها مشاوره مي داد. خود حضرت در نامه اي علت همكاري خود را با دستگاه حكومتي زمان اين چنين بيان مي كند: «به خدا سوگند هرگز فكر نمي‌كردم و به خاطرم خطور نمي‌كرد كه عرب بعد از پيامبر، امر امامت و رهبري را از اهل بيت او بگردانند (و در جاي ديگر قرار دهند و باور نمي‌كردم) آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روي دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي‌خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند. (در اين جا بود) كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم، شاهد نابودي و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است كه زايل و تمام مي‌شود. همان طور كه «سراب» تمام مي‌شود و يا هم چون ابرهايي كه از هم مي‌پاشند. پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد.»(4)
3. همكاري سياسي و نظامي
امام درعرصه سياسي ونظامي نيز با عمر همكاري مي نمود، مثلا عمر، از امام درباره فتح بيت المقدس مشورت خواست، امام وي را راهنمايي كرد(5) همچنين عمر درفتح ايران، از امام مشورت خواست، امام نيز وي راهنمايي نمود. (6)
دراين خصوص به كتاب فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني مراجعه نماييد.
پي نوشت ها:
1. عاملي، سيد جعفر مرتضي، تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي(ع)، ترجمه محمد سپهري، چاپ پنجم، قم، مؤسسه بوستان كتاب، 1385ش، ص214.
2. علامه حلي، كشف المراد، ص 512، چاپ دهم، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1425ه.ق؛ رك ابن عبد البر، الاستيعاب، ناشر دار الجيل، ج 3، ص 1103.
3. فيض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاپ آفتاب، ص1073نامه 78.
4. همان، نامه 62، ص1039.
5 . جعفرسبحاني، فروغ ولايت، قم، انتشارات صحيفه، 1368، چاپ اول، ص285.
6. همان، ص283.

موفق باشید.