با سلام
لفطا علت انکه قران در بعضی موارد اشاره به ان دارد که با کفار بجنگید مثلا در آیه 191 و 193 سوره بقره و اینکه در بعضی از ایات دیگر به این موضوع اشاره دارد که کار دین بااجبار نیست و یا در آیه 82 سوره نمل که می فرماید (فان تولوا فانما علیک البلاغ المبین) چیست؟و در بعضی آیات اشاره به آن دارد که تو فقط وظیفه ابلاغ حکم خدا را داری و بر انها وکیل نیستی,فلسفه جنگ های اسلام و لشگر کشی ها به ایران یا مکه و در مجموع اختلاف ظاهری آیات در قران پیرامون این موضوع را بفرمایید.
وسلام علیکم و رحمةالله
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم
عاقلان مي گويند هر كس منطق و برهان و استدلال براي حرف و دعوتش داشته باشد و دعوتش مطابق با فطرت و خواست طبيعي انسان ها باشد، لزومي نمي بيند براي ترويج دعوتش به زور و شمشير و تحميل و سركوب متوسل شود و توسل به زور و سرنيزه و تحميل روش كساني است كه دعوتشان مطابق مباني فطري و استدلالي نيست و براي انسان ها جاذبه اي ندارد.
اسلام ديني است مبتني بر برهان و منطق و استدلال عقلي و مطابق با خواست طبيعي انسان ها و منادي آزادي و مساوات و كرامت انساني مي باشد و اين مفاهيم آن قدر جاذبه دارد كه براي دعوت به آنها نه تنها شمشير لازم نيست، بلكه مخالفان براي جلوگيري از اقبال عموم به اين دين، به شمشير متوسل مي شوند.
اين نمرود و فرعون و مشركان قريش هستند كه وقتي اقبال عمومي مردم به حضرت ابراهيم و موسي (ع) و پيامبر اسلام(ص) را مي بينند براي جلوگيري از اين اقبال عمومي به شمشير و سرنيزه و سركوب متوسل مي شوند. حضرت ابراهيم و موسي و محمد صلوات الله عليهم اجمعين با دست خالي و مجهز به برهان و كتاب و كلام و منطق به دعوت مردم بر مي خيزند و عموم مردم به سرعت جذب دعوت منطقي، برهاني و فطري آنان مي شوند و مستكبران احساس خطر مي كنند و براي جلوگيري از فراگيري اين دعوت نجاتبخش از يوغ بندگي مستكبران و ظالمان، دست به شمشير مي برند و با چماق و سرنيزه بر سر مضلومان حق طلب مي زنند تا آنان را از اجابت دعوت حيات بخش پيامبران منصرف كنند و اينجاست كه پيامبران به مظلومان مؤمن اذن دفاع مي دهند.
اولين آيه اي كه در باب جهاد نازل شده، آيه زير است كه بعد از ساليان مظلوميت و مقهوريت در مكه و در ابتداي هجرت به مدينه و براي دفع هجوم مشركان نازل شده است:
اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير(1)
به كساني كه مظلومانه مورد قتل و ستم قرار گرفتند، اجازه دفاع داده شد و خدا بر ياري آنان توانا است.
مسلمانان در مكه مورد سركوب شديد بودند فقط به خاطر اين كه دعوت رسول خدا (ص) را اجابت كرده و از شرك و بت پرستي و اطاعت طاغوت رخ برتافته بودند و هر روز جمعي از آنان سر و دست و پاي شكسته و خوني به محضر رسول خدا رسيده و اجازه مقابله و دفاع مي طلبيدند و بعد از هجرت به مدينه با نزول اين آيه براي اولين بار اجازه دفاع داده شد.
مسلمانان از مكه فرار كرده و زن و فرزند و خانه و كاشانه خود را رها كرده و مشركان بر بازماندگان آنها ظلم روا داشته و اموال آنان را غارت كرده و علاوه بر آن، زنده بودن آنان در غربت را هم نمي پذيرند و براي ريشه كن كردن اسلام و مسلمانان لشكر كشي كرده اند و اسلام به اين مسلمانان اجازه مي دهد از خود دفاع كنند و مهاجمان را بكشند. آيا اين عاقلانه و عادلانه است يا ظالمانه؟!
همه آيات قتال در باره مشركان و كافران و اهل كتابي است كه براي نابود كردن اسلام و مسلمانان نقشه ريخته و لشكر كشيده اند يا جمعي از محرومان و مستضعفان ايمان آورده اند، ولي ظالمان و كافران به آنان اجازه برگزاري مناسك ديني را نمي دهند و مي خواهند آنان را به كفر و شرك سابق بازگردانند يا اجازه دعوت منطقي و برهاني به مبلغان اسلام نمي دهند و محرومان و مستضعفان را در بندگي و بردگي و جهل و بي خبري نگه داشته و مانع رسيدن دين حياتبخش و آزادي دهنده به آنها هستند. در چنين مواردي اسلام مسلمانان را اجازه داده دست به شمشير ببرند و در مقابل هجوم دشمن از خود دفاع كنند يا به نجات مستضعفان در بند جهل و ظلم و كفر بپردازند و اين اجازه اي كاملا انساني و منطقي است.
جهاد و جنگ اسلام فقط دفاعي و آزادي بخش است. جنگ ابتدايي براي تحميل دين در اسلام جايز نيست و خدا خودش اگر ايمان تحميلي را مي خواست، مي توانست كاري كند كه همه از ترس ايمان بياورند، ولي نه خودش انسان ها را به اجبار و از سر ترس به اسلام وارد كرده و نه به بندگانش چنين اجازه اي داده است. خدا فقط ايمان اختياري انسان ها را مي خواهد و پيامبران و پيروان پيامبران موظف به بيان و تبليغ دين خدا هستند و اگر مستكبران مانع تبليغ شدند يا خواستند دينداران و جامعه اسلامي را از بين ببرند يا گروهي ديندار را در چنبره ظلم خود گرفته و از پايبندي به دين و مناسك آن مانع شدند، دينداران موظفند براي رفع اين موانع و ظلم و هجوم، دست به شمشير برده و از كيان خود و آزادي دينداران دفاع كنند.
آياتي كه در مورد قتال وارد شده همه همين محدوده را مشخص كرده و به قتال با متجاوزان ستم پيشه و دفاع از كيان دين و جامعه ديني و دينداران تصريح دارد.
سيره پيامبر هم نشان دهنده آن است كه ايشان بر هيچ قوم و قبيله اي بدون سابقه دعوت و دشمني و پيمان شكني و براي تحميل دين حمله نكرده، بلكه يا براي دفع حمله دشمن جنگيده يا پيشگيري كرده و دشمناني كه در صدد حمله بوده و تهيه ديده اند را قبل از اقدام غافلگير نموده است.
اگر دين اسلام جنگ براي تحميل عقيده را اجازه داده بود يا جنگ هاي پيامبر (ص) براي تحميل عقيده بود، اشكال وارد بود كه اين دستور و رفتار با آزاد بودن انسان ها در پذيرش دين منافات دارد، ولي چنين جنگي را نه قرآن اجازه داده و نه پيامبر(ص) انجام داده است.
پي نوشت ها:
1. حج(22)آيه 39.
2. انفال(8)آيه 61.
موفق باشید.